از علی آموختم دریا دلی؛ امام علی (ع)؛ تیمور گورگین :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

 تیمور گورگین

 بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

از علی آموختم دریا دلی

روز و شب گوید دل من یا علی

 

هر که با نام علی شد آشنا

بی‌گمان او می‌رود راه  خدا

 

می‌شود از خویشتن آخر جدا

سر نهد بر آستان کبریا

 

از طلسم «من» رهاند جان خویش

«ما» شود، بیند رخ جانان خویش

 

در نوردد انفس و آفاق دل

عاقبت آرد به‌جا میثاق دل

 

ای دل من ای دل من ای دلم

تو مگر عاقل شدی؟ من غافلم

 

بعد از این تو در حقیقت زنده‌ای

چون‌که از نام خدا آکنده‌ای

 

در تو جاری خون اسرار ازل

در تو پنهان معنی صدها غزل

 

تو به من آموختی لب وا کنم

خویش را در خویش خود، رسوا کن

 

در وصال اصل خود، پویا شوم

حجره حجره کو به کو جویا شوم

 

هجرتی در خویش، تا پیدا کنم

عقل گیج و گنگ، را گویا کنم

 

هفت وادی درون را، طی کنم

مسکن سیمرغ حق را، پی کنم

 

یافتم آخر تو را، ای مرغ دل

در درون خود، ولی باشم خجل

 

من تو را دیوانه می‌پنداشتم

با خودم، بیگانه می‌پنداشتم

 

دور بودی از رگ و از ریشه‌ام

دورتر از حجره‌ی اندیشه‌ام

 

در نظر، تالابی از خون بوده‌ای

تو به چاه سینه، مدفون بوده‌ای

 

وای من!  ای وای من! ای وای من!

این تو بودی می‌نشستی جای من؟

 

این تو بودی کز سر خرم‌دلی

جای من آواز دادی یا علی

 

ای دل ای سیمرغ اسرار نهان

بعد از این ما را فراسویت بخوان

 

چون‌که تو گویای اسرار حقی

تو همان پژواک نور مطلقی

 

درس حق را بعد از این استاد تو

اولین و آخرین استاد، تو

 

ما همه شاگرد و تو استاد ما

از الف تا یا، برس فریاد ما

 

حجره‌دار مکتب توحید، شو

با طلوع نور خود، خورشید شو

 

تیمور  گورگین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه