سوم ِ خورشید است! :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

سوم ِ خورشید است!

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۰۵ ق.ظ

 

صحرای تشنه آتش محشر گرفته بود

دنیا دوباره عطر پیمبر گرفته بود

 

الله اکبر اینکه اذان محمد است

گویا خدا به حنجر اکبر گرفته بود

 

در خلسه های ناب حضوری دوباره عشق

قامت برای دفعه ی آخر گرفته بود

 

تکبیر او گلوی زمان را نشانه رفت

وقتی که داغ سرخ زمین سر گرفته بود

 

***

 

پیش بلند قامت مولا سپر شدند

باران تیر بر دو کبوتر گرفته بود

 

دستانشان هجوم قفس را شکست وبعد

لبهایشان طراوت کوثر گرفته بود

 

با آخرین سلام به معراج پر زدند

یک دشت طرح لاله ی پر پر گرفته بود

 

***

 

آوار کفر بر تن ایمان نشانه رفت

مولا به سمت حادثه پیکر گرفته بود

 

یک دست سبز خیبر ویک دست سرخ عشق

دستی که رنگ حنجر اصغر گرفته بود

 

در ناله های سرخ گلوی بریده اش

بغضی سراغ دست برادر گرفته بود

 

خون خدا به فرق زمین ریخت یا علی

شمشیر تلخ حادثه را سر گرفته بود

 

....

 

خنجر گلوی سبز غزل را نمی...برید

خورشید از تمام افق پر گرفته بود

 

مریم حقیقت

 

  • ناصر دوستعلی

عصر عاشورا

مریم حقیقت

غزل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه