مردم نشسته اند به پایت که وا شوند؛ امام علی (ع)؛ ناشناس :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

مردم نشسته‌اند به پایت که وا شوند

از این گره‌گرفتگی خود رها شوند

 

مردم نشسته‌اند که جاری شوی علی!

ساقی جشن باده‌گساری شوی علی!

 

وقتش رسیده است که غیرت بنا کنی

وقتش رسیده (ارحمنا ربّنا) کنی...

 

شورش بریز در همه چون شعله در سپند

شاید که دودمان شود از کنده‌ها بلند...

 

شورش بریز تا که فراگیرمان کنی

از هر چه هست غیر خدا سیرمان کنی

 

مولا تو کن بگو فیکن می‌شوم علی

مصداق (لم یکن احداٌ) می‌شوم علی

 

مژگان تیره‌ی  تو بچرخد چه می‌شود؟

مرداب خواب دیده که دریاچه می‌شود!

 

پلکی بزن که بنده‌ی دون‌پایه‌ات شوم

فرمان بده که برده‌ی بی‌مایه‌ات شوم

 

من لال می‌شوم تو بگویی که کیستی

مولا خدا که نیستی آخر تو چیستی؟

 

مولا تو (خلقتی) که خدا خلق کرده است!

بعد از تو خاک خلقت ما فرق کرده است!

 

بعد از تو عدل تن به تحجّر نمی‌دهد

خاک مدینه بوی تکبّر نمی‌دهد

 

جریان تند خاک تو را مبتلا نکرد

چیزی تو را جدا ز (الست) و (بلی) نکرد(۱)

 

مانده‌است لهجه‌ی تو علی بر زبان چاه

وا مانده از نهایت حیرت دهان چاه!

 

مولا فدای هق‌هق تنهایی‌ات شوم

مولا فدای دیده‌ی دریایی‌ات شوم

 

مولا فدای درد دل شقشقیّه‌ات

مولا فدای صبر و سکوت و تقیّه‌ات

 

مولا فدای چشم تو کلّ وجود من

مولا فدای چشم تو بود و نبود من

 

مولا جنون به مستی من شعله می‌زند

نامت به خودپرستی من شعله می‌زند

 

مولا تقاص عاشقی‌ام را خودت بده

حالا که کشته‌ای حقّ دم را خودت بده

 

من خاک زیر پات، تو هم سایه‌ام بشو

من بی‌کسم، بیا و تو همسایه‌ام بشو

 

پلکی نمی‌زنی که مرا مشتعل کنی

بیرونم از گرفتگی آب و گل کنی

 

محتاج یک نگاه توام، نابه‌جاست این؟

محتاج را ز خویش برانی رواست این؟

 

من را بکش که نیمه‌ی شعبان رسیده است

وقت ذبیح و کشتن قربان رسیده است

 

دارد تنم از عشق تو لبریز می‌شود

تیغت برای کشتن من تیز می‌شود

 

دارد تنم از عشق تو لبریز می‌شود

(فزت و ربّ) شامل من نیز می‌شود

 

دارد تنم از عشق تو (جان) می‌دهد علی

آن را که دادیم تو همان می‌دهد علی

 

من مستم آآآی شحنه بیا حدّ بزن مرا!

من را نواختن که نیامد، بزن مرا!

 

می‌خواهمت فقط که بگیری فرا مرا

مولا نکن به حالت مستی رها مرا...

 

وقتش رسیده است که ساقی شوی علی

بین وجود و مرگ تلاقی شوی علی

 

گفتم که زیر پای تو افتاده‌ام به خاک؟؟؟

گفتم غریبه‌ام، تو قرینم شو؟ هل اتاک؟؟

 

من مال و جاه و حور بهشتی نخواستم

آن آیه را که گفت و نوشتی نخواستم

 

دیگر بهشت و حور و  قیامت چه حاجت است

در من قیامت است علی جان قیامت است!!!

 

در من قیامت است کسی صور می‌دمد

در انفعال منفعلم نور می‌دمد

 

در من قیامت است تو انگیختی مرا

در قالب سرور و طرب ریختی مرا

 

خواب هزار ساله پریده است از سرم

این‌جا کجاست؟؟ کهف و رقیم است این حرم!

 

ما را به جمع دوزخیان وعده داده‌اند

ما را گناه‌کاره و بیچاره خوانده‌اند

 

ما را میان جمع شما جا نداده‌اند

آن‌ها که خون‌بهای شما را نداده‌اند

 

بر گردنت طناب چه کس بست ای امیر؟؟

آیا کدام بی‌صفت پست، ای امیر؟؟

 

آنان که طرح آتش و در را کشیده‌اند

طرح سقیفه‌های عمر را کشیده‌اند

 

حتی گمان به عالم برزخ نداشتند

آنان که جز (هلا و بخٍ بخ) نداشتند(۲)

 

لعنت به جهل کوفی و عهد و قرارشان

لعنت به نامه‌ها و قرار و مدارشان

 

لامذهب است آن که شما را نخواسته

هر کس تو را نخواست خدا را نخواسته

 

مولای خاک و آتش و انسان و جن تویی

(مولای کلّ مومنة و مومنٍ) تویی(۳)

 

من شیعه‌ام ولایت حیدر مرا بس است

خندق، غدیر خم، در خیبر مرا بس است

 

من شیعه‌ام شرافت من ذوالفقار توست

(لیل المبیت) عصمت نصف‌النهار توست(۴)

 

(فاردد علیه شمس) گواه ولایت است(۵)

تاریخ شیعه شاهد سمعاً و طاعت است

 

تفسیر (عادیات و نرید ان نمن) علی‌است(۶)

معنای قاف و صاد و صف و نور و نون علی‌است

 

آن جمله‌ای که بر دل ما شیعیان نشست

الحقّ مع علی و علیّ مع الحق است

 

رو کن به من که من به تو رو کرده‌ام علی

من به نجف به بوی تو خو کرده‌ام علی

 

این خاک را کجاست به غیرت گریزگاه

حتی کویر هم به تو می‌آورد پناه

 

مولا گناه کرده و شرمنده‌ی توییم

محتاج یک تبسّم و یک خنده‌ی توییم

 

ترس من از حساب و کتاب قیامت است

تنها امید ما به خدا و شفاعت است

 

مولا تو را قسم به حسین و شهادتش

تکبیر واپسین نماز جماعتش

 

مولا تو رابه حق ابالفضل و دست او

قدّ بلند و گوشه‌ی چشمان مست او

 

ما را به حقّ فاطمه گاهی نظاره کن

بردند اگر به سوی جهنم... اشاره کن

 

ناشناس

 

۱- منظور آیه‌ی قرآن است که خداوند در روز ازل همه‌ی انسان‌ها را جمع کرد و فرمود: (الست بربکم قالوا بلی) آیا من آفریدگار شما هستم؟ همه جواب دادند آری.

۲- در روز عید غدیر خم بعد از این‌که رسول‌الله دست علی (ع) را در مقابل همه بلند کرد و ایشان را با جمله‌ی: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، جانشین خود اعلام کرد علی (ع)  به میان جمعیت فرود آمدند. اولین کسانی که ولایت را به امام علی (ع) تبریک گفتند عمر و ابو بکر بودند که گفتند : «بخّ بخّ یا بن ابیطالب اصبحت و امسیت مولای و مولای کل مومن و مومنة» به‌به و هلا بر تو ای پسر ابیطالب! صبح و شام کردی در حالی که سرپرست من و سرپرست هر مرد و زن مومنه‌ای. (این در کتب سنی‌ها هم نوشته شده است).

۳- منظور همان جمله‌ی عمر و ابوبکر هست که ما شیعیان نه تنها با زبان بلکه با جان و دل آن را قبول داریم.

۴- شبی که حضرت علی (ع) به جای رسول الله (ص) در بستر ایشون خوابیدند تا رسول الله که قبلا توسط جبرئیل از توطئه با خبر شده بودن از کشته‌شدن توسط کفار قریش نجات بیدا کنن (برای اطلاع بیشتر به کتاب زندگانی حضرت محمد (ص) نوشته‌ی سیدهاشم رسولی محلاتی مراجعه شود)

۵- منظور زمانی هست که رسول الله (ص) سرش را در دامان علی (ع) نهاد و حالت وحی بر آن حضرت عارض شد و طول کشید تا غروب شد و علی (ع) نماز عصر نخوانده بود، اما به احترام رسول‌الله نتوانسته بود از جا برخیزد، و چون بیامبر برخاست به علی فرمود: آیا نماز عصر خوانده‌ای؟ عرض کرد: نه. بیامبر دعا کرد و گفت: «اللهم انّ علیّا کان فی طاعتک و طاعة رسولک فاردد علیه الشمس: خدایا علی بنده‌ی تو در راه اطاعت تو و فرمان‌برداری رسول تو بوده، تو نیز خورشید را برای او بازگردان» اسما همسر رسول خدا می‌گوید: در این حال خورشید را دیدم که بازگشت و دیوارها را دوباره آفتاب فراگرفت تا علی (ع) وضو گرفت و نمازش را خواند، آن‌گاه غروب کرد.

۶- منظور نزول سوره‌ی عادیات در جنگ میان اهل صفّه و مدینه به فرماندهی علی (ع) است که شیخ مفید در کتاب ارشاد مفصلا توضیح دادند و منظور از «نرید ان نمن» آیه‌ی «و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمة و نجعلهم الوارثین» است: همانا ما خواستیم که منت نهیم بر کسانی که روی زمین به آنان ستم شد و آنان را امامان و وارثین زمین بکنیم (به یکی از کتب تفسیر مراجعه شود).

 

* منبع: همسایه‌ی مرتضی علی (ع)

 

 

* این پست توسط آقای اسماعیل مصفا در کیمیای میهن‌بلاگ ثبت شده است، که بیان نتوانسته در انتقال آرشیو کیمیا به اینجا نام نویسنده را با خودش بیاورد. تاریخ ویرایش: سه‌شنبه ۱۳۹۸/۰۱/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه