وقتی تو نیستی...
جمعه, ۱۱ آذر ۱۳۸۴، ۰۷:۴۱ ق.ظ
کوتاست دستم از همه جا ،دوری ات درازمحتاج یک نگاهمت،از من تو بی نیازبایسته ای تو ،مثل تنفس به زندگیهستی ولی... نهفته ای همّیشه مثل رازمحو تو ام ،پر از تو،پر از اشتیاق توطوفان به پاست در دل از این شوق دلنوازسرسبزتر از استوایی و دلپاکتر از آباز وصف تو من و قلمم مانده ایم بازتو خالی از خطایی و من غرق در گناهمن سر به زیرم، از بدی، اما تو سرفرازآری ،میان من و تو فرقی ست بیشماربا این همه قشنگی و خوبی تو خوب خوبهر قدر ناز هم بفروشی کم است بازحالا تو خود که خیمه نشینی به دشت صبرمی فهمی انتظار چه دردی ست جانگدازتقویم من معطل یک روز مانده است:روزی که پرچم تو درآید به اهتزازاین هفته هم نیامدی و باورم شده ست:کوتاست دستم از همه جا ،دوری ات دراز!تو ناز می کنی فقط آنوقت من : نیاز!