اعتقاد ما (5) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

اعتقاد ما (5)

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۸۸، ۱۱:۴۹ ق.ظ
    بدک هم نیست ، یه دوره اعتقادات !!!   نبوت پیامبران الهى فلسفه بعثت پیامبران   پیامبران الهى و پیامبران در قرآن   خداوند براى هدایت نوع بشر و رساندن انسان ها به کمال مطلوب و سعادت جاویدان ، پیامبران و رسولانى فرستاده است ، چه این که اگر نمى‏ فرستاد هدف آفرینش بشر حاصل نمى‏شد ، و انسان ها در گرداب گمراهى غوطه‏ ور مى‏شدند و نقض غرض لازم مى‏آمد : « رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعد الرسل و کان الله عزیزا حکیما» ، « پیامبرانى ( را فرستاد ) که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند ، تا حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند ( و راه سعادت را به همه نشان دهند و بر همه اتمام حجت‏ شود ) و خداوند توانا و حکیم است ‏» . (1)   ما معتقدیم : از میان آن ها پنج نفر « اولو العزم ‏» یعنى ‏« صاحب شریعت و کتاب آسمانى و آیین جدید » بودند که نخستین آن ها « نوح ‏» (ع) سپس‏ « ابراهیم ‏» و « موسى ‏» و « عیسى ‏» (ع) و آخرین آن ها « حضرت محمد » (ص) است . « و اذ اخذنا من النبیین میثاقهم و منک و من نوح و ابراهیم و موسى و عیسى ابن مریم و اخذنا منهم میثاقا غلیظا » ، « به خاطر بیاور هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم و ( همچنین ) از تو و نوح و ابراهیم و موسى و عیسى بن مریم ، و ما از همه آن ها پیمان محکمى گرفتیم ( که در اداى رسالت و نشر کتاب آسمانى کوشا باشند ) » . (2) « فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل » ، « صبر و استقامت کن آن گونه که پیامبران اولوا العزم صبر و استقامت کردند » . (3) ما معتقدیم : پیامبر اسلام (ص) خاتم انبیاء و آخرین رسولان الهى است و شریعت او براى همه مردم دنیاست و تا پایان جهان باقى است ، یعنى جامعیت معارف و احکام و تعلیمات اسلام چنان است که به تمام نیازمندی هاى انسان در جهات معنوى و مادى تا پایان جهان ، پاسخ مثبت مى‏ دهد ، و هر کس ادعاى نبوت و رسالت تازه‏اى کند باطل و بى اساس است . « ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شى‏ء علیما » ، « محمد (ص) پدر ( خوانده ) هیچ یک از مردان شما نیست ، ولى رسول خدا و ختم کننده سلسله پیامبران است ، خداوند به همه چیز آگاه است ( و آنچه لازم بوده در اختیار او نهاده ) » . (4)   مقدمه ادیان و تمدنها دین شناسى   با این که ما اسلام را تنها آیین رسمى خداوند در این زمان مى‏دانیم ولى معتقدیم باید با پیروان مذاهب آسمانى دیگر « همزیستى مسالمت آمیز » داشته باشیم ، خواه در کشورهاى اسلامى زندگى کنند خواه در بیرون آن ، مگر کسانى از آنها که در مقام مبارزه با اسلام و مسلمین بر آیند : « لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فى الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین » ، « خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت‏ به کسانى که به خاطر دین با شما پیکار نکردند و شما را از خانه و وطنتان بیرون نراندند ، نهى نمى‏کند ، زیرا خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد » . (5) ما معتقدیم : با بحث هاى منطقى مى‏توان حقیقت اسلام و تعلیمات آن را براى سایر مردمان جهان ، تبیین و آشکار کرد ، و جاذبه اسلام را به قدرى قوى مى‏ دانیم که اگر به خوبى تبیین گردد ، گروه هاى زیادى را به خود متوجه خواهد ساخت ، به خصوص در دنیاى امروز که گوش شنوا براى شنیدن پیام اسلام ، بسیار است . به همین دلیل ما معتقدیم : نباید اسلام را از طریق جبر و فشار به دیگران تحمیل کرد : « لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى » ،« در قبول دین اکراهى نیست زیرا راه درست از نادرست آشکار شده است ‏» . (6) ما معتقدیم : عمل کردن مسلمین به دستورهاى جامع اسلام مى‏تواند عامل دیگرى براى معرفى اسلام باشد پس حاجتى به اجبار و تحمیل نیست .   معصوم بودن انبیا در تمام عمر   ما معتقدیم : همه پیامبران الهى معصومند ، یعنى در تمام عمر ( چه پیش از نبوت و چه بعد از نبوت ) از « خطا و اشتباه ‏ » و « گناه ‏» به تایید الهى مصون و محفوظ مى‏باشند ، زیرا اگر مرتکب خطا یا گناهى شوند اعتماد لازم براى مقام نبوت از آنها سلب مى‏شود ، و مردم نمى‏توانند آنان را واسطه مطمئنى میان خود و خدا بشناسند ، و آنان را در تمام اعمال زندگى پیشوا و مقتداى خویش قرار دهند . به همین دلیل معتقدیم : اگر در برخى ظواهر آیات قرآن گناهى به بعضى از پیامبران الهى نسبت داده شده ، از قبیل ‏« ترک اولى ‏» است ( یعنى در میان دو کار خوب ، آن را که خوبى کمترى داشته انتخاب کرده ‏اند در حالى که سزاوار بوده خوب تر را برگزینند ) یا به تعبیر دیگر از قبیل ‏« حسنات الابرار سیئات المقربین » ،« کارهاى خوب نیکان ( گاهى ) گناه مقربان محسوب مى‏شود . » (7)  چرا که از هر کس به اندازه مقام او انتظار مى‏رود .   پیامبران بندگان فرمانبردار خدا هستند   بزرگترین افتخار پیامبران و رسولان الهى این بوده که بنده مطیع و فرمانبردار خدا باشند ، به همین دلیل همه روز در نمازهایمان این جمله را درباره پیامبر اسلام (ص) تکرار مى‏کنیم : « و اشهد ان محمدا عبده و رسوله » ، گواهى مى‏ دهم که محمد (ص) بنده خدا و رسول اوست‏ » . ما عقیده داریم : هیچ یک از پیامبران الهى ادعاى الوهیت نکردند ، و مردم را به پرستش خویش فرا نخواندند : « ما کان لبشر ان یؤتیه الله الکتاب و الحکم و النبوة ثم یقول للناس کونوا عبادا لى من دون الله » ، « براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند کتاب آسمانى و حکم و نبوت به او دهد ، سپس او به مردم بگوید : غیر از خدا مرا پرستش کنید » . (8) حتى حضرت مسیح (ع) نیز مردم را هرگز به پرستش خویش دعوت نکرد ، و همواره خود را مخلوق و بنده و فرستاده خدا مى‏دانست : « لن یستنکف المسیح ان یکون عبدا لله و لا الملائکة المقربون » ، « هرگز مسیح (ع) از این ابا نداشت که بنده خدا باشد ، و نه فرشتگان مقربان او ( ابا دارند که خود را بنده خدا بدانند ) » . (9) تواریخ امروز مسیحیت نیز گواهى مى‏دهد که مساله ‏« تثلیث ‏»  ( اعتقاد به خدایان سه گانه ) در قرن اول مسیحیت وجود نداشت ، و این طرز فکر بعدا پیدا شد .   معجزات ، علم غیب و مسئله عبودیت پیامبران عبودیت پیامبران هرگز مانع از آن نیست که آن ها به اذن و فرمان خداوند از امور پنهانى مربوط به حال و گذشته و آینده آگاه باشند : « عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول » ، « خداوند داناى غیب است ، و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد ، مگر رسولانى را که برگزیده است ‏» . (10) مى ‏دانیم : یکى از معجزات مسیح (ع) این بود که به مردم از پاره ‏اى از امور پنهانى خبر مى‏داد : « و انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فى بیوتکم » ،« من شما را از آنچه مى‏خورید و در خانه ‏هاى خود ذخیره مى‏کنید خبر مى‏دهم ‏» ! (11) پیامبر اسلام (ص) نیز از طریق تعلیم الهى بسیارى از اخبار نهانى را بیان مى‏فرمود : « ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک » ، « این از خبرهاى غیب است که به تو وحى مى‏فرستیم  » . (12) بنابراین مانعى ندارد که پیامبران الهى از طریق وحى و به اذن پروردگار از غیب خبر دهند و اگر در بعضى از آیات قرآن ، علم غیب از پیامبر اسلام (ص) نفى شده است : « و لا اعلم الغیب و لا اقول لکم انى ملک» ، « من از غیب آگاه نیستم و نمى‏گویم فرشته ‏ام ‏» . (13) منظور علم ذاتى و استقلالى است ، نه علمى که از طریق تعلیم الهى حاصل شود ، زیرا مى‏دانیم آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مى‏کنند . ما معتقدیم : این بزرگواران کارهاى خارق العاده ، و معجزات مهمى‏ « باذن الله ‏» انجام مى‏ دادند ، و اعتقاد به انجام این گونه کارها به اذن الهى ، نه شرک است و نه منافاتى با مقام عبودیت آن ها دارد . حضرت مسیح (ع) - به تصریح قرآن مجید - مردگان را به اذن خدا زنده مى‏کرد ، و بیماران غیر قابل علاج را به فرمان خدا شفا مى‏داد : « و ابرى‏ء الاکمه و الابرص و احى الموتى باذن الله ‏» . (14) مقام شفاعت پیامبران ما معتقدیم : پیامبران الهى - و از همه برتر پیامبر اسلام (ص) - داراى مقام شفاعتند و براى گروه خاصى از گنه کاران نزد خداوند شفاعت مى‏کنند ، ولى آن هم به اذن و اجازه پروردگار است : « ما من شفیع الا من بعد اذنه » ، « هیچ شفاعت کننده ‏اى نیست مگر بعد از اذن و اجازه پروردگار » . (15) « من ذا الذى یشفع عنده الا باذنه » ، « کیست که در نزد او شفاعت کند جز به فرمان او » (16) و اگر در بعضى از آیات قرآن اشاره به نفى شفاعت ‏بطور مطلق شده و مى‏فرماید : « من قبل ان یاتى یوم لا بیع فیه و لا خلة و لا شفاعة » ، « انفاق کنید پیش از آن که روزى فرا رسد که در آن روز نه بیع وجود دارد ( تا کسى بتواند سعادت و نجات را براى خود خریدارى کند ) و نه دوستى ( و رفاقت هاى معمولى سودى دارد ) و نه شفاعت ‏» (17)  منظور شفاعت استقلالى و بدون اذن خداست ، یا درباره کسانى است که قابلیت‏ شفاعت ندارند ، زیرا بارها گفته شد که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مى‏کنند . ما معتقدیم : مساله شفاعت ، وسیله مهمى است‏ براى تربیت افراد ، و باز گرداندن گنه کاران به راه راست و تشویق به پاکى و تقوا و احیاى امید در دل آنان ، چرا که مساله شفاعت ، بى حساب و کتاب نیست ، تنها در مورد کسانى است که شایستگى آن را داشته باشند ، یعنى آلودگى آن ها در حدى نباشد که رابطه خود را با شفیعان بکلى قطع کرده باشند ، بنابراین مساله شفاعت‏ به گنه کاران هشدار مى‏دهد ، تمام پل ها را پشت‏ سر خود خراب نکنند و راهى براى بازگشت‏ براى خود بگذارند و لیاقت ‏شفاعت را از دست ندهند . مساله توسل ما معتقدیم : مساله ‏« توسل‏ » نیز شبیه مساله ‏« شفاعت ‏» است ، این مساله به صاحبان مشکلات معنوى و مادى اجازه مى‏ دهد که دست‏ به دامان اولیاء الله بزنند تا به اذن الله حل مشکلاتشان را از خدا بخواهند ، یعنى از یکسو خود به درگاه خدا روى مى‏آورند و از سوى دیگر اولیاء الله را وسیله قرار مى‏دهند : « و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما » ، « اگر آن ها هنگامى که به خود ستم مى‏کردند ( و مرتکب معصیت مى‏شدند ) به نزد تو مى‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند ، و رسول خدا (ص) نیز براى آن ها طلب آمرزش مى‏ نمود خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏یافتند » . (18) و نیز در داستان برادران یوسف (ع) مى‏خوانیم : « آنها به پدرشان متوسل شدند و گفتند : « یا ابانا استغفر لنا انا کنا خاطئین » ، « اى پدر ! براى ما ، از خدا آمرزش بخواه ، چرا که ما خطا کار بودیم ! » پدر پیر ( یعقوب پیامبر ) این پیشنهاد را از آن ها پذیرفت و به آنان وعده مساعد داد و گفت : « سوف استغفر لکم ربى ، به زودى براى شما از پیشگاه پروردگارم طلب آمرزش مى‏کنم ‏» . (19)  اینها گواه بر این است که‏ « توسل ‏»در امت هاى پیشین بوده و هست . ولى نباید از این حد منطقى فراتر رفت ، و اولیاء الله را مستقل در تاثیر و بى نیاز از اذن خدا دانست که سبب‏ « شرک و کفر » خواهد شد . و نیز نباید توسل به صورت عبادت اولیاء الله در آید که آن هم ‏« شرک و کفر » است ، زیرا آنها در ذات خود و بدون اذن پروردگار مالک سود و زیانى نیستند : « قل لا املک لنفسى نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله » ، « بگو : من ( حتى ) براى خودم مالک سود و زیانى نیستم مگر آنچه خدا بخواهد » (20) و غالبا در میان گروهى از عوام از همه فرق اسلامى همیشه افراط و تفریط هایى در مساله توسل دیده مى‏شود که باید آنها را ارشاد و هدایت کرد .   پ . ن : 1- سوره نساء ،آیه 165. 2- سوره احزاب ، آیه 7 . 3- سوره احقاف ، آیه 35 . 4- سوره احزاب ، آیه 40 . 5 - سوره ممتحنه ، آیه 8 . 6 - سوره بقره ،آیه 256 . 7- مرحوم مجلسى در بحار الانوار ، این جمله را از بعضى معصومین نقل کرده بى آن که نام ببرد ( بحار ، جلد 25 ، صفحه 205 ) . 8- سوره آل عمران ،آیه 79 . 9- سوره نساء ، آیه 172. 10- سوره جن ، آیات 26 و 27 . 11- سوره آل عمران ، آیه 49 . 12- سوره یوسف ، آیه 102 . 13- سوره انعام ، آیه 50 . 14- سوره آل عمران ، آیه 49 . 15- سوره یونس ،آیه 3 . 16 - سوره بقره ،آیه 255 . 17 - سوره بقره ،آیه 254 . 18 - سوره نساء ، آیه 64 . 19 - سوره یوسف ،آیه 97 و 98 . 20 - سوره اعراف ،آیه 188 .        
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه