باید چگونه جمع کنم این بساط را
پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۱، ۱۰:۰۷ ق.ظ
کار تنش زیاد ولی وقت من کم است
یک شب برای شست و شوی این بدن کم است
بانوی من نحیف نبود ، اینچنین نبود
وقتی نگاه میکنمش ظاهراً کم است
در زیر پارچه ورمش گم نمیشود
آنقدر واضح است که یک پیرهن کم است
باید چگونه جمع کنم این بساط را
فرصت کم است و آب کم است و کفن کم است
مسمار را خودم زده بودم به تختهها
باید بمیرم آه، پشیمان شدن کم است
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی
گریه بدون داد، برای حسن کم است
پیراهن حسین که کارش تمام شد
پس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است
علیاکبر لطیفیان