تشنه - سید علی میرافضلی
شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۵۴ ب.ظ
حیرت زدهام، تشنهی یک جرعه جوابم
ای مردم دریا، برسانید به آبم
آیا پس از این دشت رهی هست؟ دهی هست؟
یا این که به پیراهه دویدهست شتابم
من کوزه به دوش آمدهام چشمه به چشمه
شاید که تو را - ای عطش گنگ - بیابم
آهی و نگاهی و ...ـ دریغا که خطا بود
یک عمر که با آینهها بود خطابم
هر صبح حریصانه من و حسرت خفتن
هر شب من و اندوه که حیف است بخوابم
چون صاعقه هر بار که عشق آمد و گل کرد
یک شعله نوشتند ملایک به حسابم
مینوشم از این تلخ، اگر آتش، اگر آب
حیرت زدهام، تشنهی یک جرعه جوابم
سید علی میرافضلی (+)