شیطان ز حسد بر سر انکار بر آمد
سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۸۵، ۰۸:۵۹ ق.ظ
تا از سر زلف تو یکی تار بر آمد صد فتنه عیان شد صد شور ز اسلام و زکفار بر آمد غوغا به جهان شد بر خاک زمین چونکه یکی جرعه فشاندند از باده بیچوناز خاک زمین آن بت عیار بر آمد سر خیل بتان شد مسجود ملائک شد و لشکر کش ارواح زان روح مقدسشیطان ز حسد بر سر انکار بر آمد مردود زمان شد تا از ید بیضا بنمودی سر انگشتمه جامه بدرید ترسا ز چلیپا و ز زنار برآمد در دین امان شد یک غمزه نمودی به خلیل از تو در افتاد اندر دل آتش گلزار بهشت از جگر نار بر آمد آتش چو جنان شد تا مهر جمال رخ خوب تو تجلی کرد از پس پرده موسی زپی دیدن دیدار بر آمد بر طور روان شد اسرار حقیقت نتوان گفت به اغیار کو چون به جهان شد کز سر سراپرده اسرار بر آمد دل برد و نهان شد اجزای ذرایر نبود ذره ی خالی از پرتو آن نور هر ذره کز آن پرتو انوار بر آمد خورشید عیان شد سید زکف ساقی وحدت چو بنوشید جامی ز محبت سر مست می عشق به بازار بر آمد در عین عیان شد شاه نعمت الله ولی