هر کسی کو دور ماند از اصل خویش ...
دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۸۵، ۱۰:۴۴ ب.ظ
غم عالم نصیب جان ما بی بدور ما فراغت کیمیا بی رسد آخر به درمان درد هرکسدل ما بی که دردش بیدوا بی ( بابا طاهر ) گنج حسن و دلبری زیر نگین لعل اوست لاجرم دل در سر زلفت چو مارش می شود ( اوحدی مراغه ای ) تا جذبه ای نگیرد دامان دل فروغی حق را نمی توان جست با صد هزار هادی ( فروغی بسطامی ) بس که پروانه شود سوخته شمع ز عشق عارف از سوختگی عاشق پروانه شود ( امیر خسرو دهلوی ) می شود فواره خون خامه صائب در کفمبس که از گفتار درد آلود من خون می چکد ( صائب تبریزی ) ای مردگان کجایید ؟ اینک مسیح زنده هر دم لبش حیاتی در مرده ای دمنده ( اوحدی مراغه ای )