گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(13) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(13)

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۸۹، ۰۸:۳۸ ب.ظ
    جمال درونى کسى مى‏تواند در خلق و خوى، «خداگونه‏» شود، که خدا را بشناسد و صفات جمال و کمال او را بداند. خدا، «جمال مطلق‏» است. و تو، وقتى مى‏توانى به خدا نزدیک شوى که‏ صفات زیباى او را داشته باشى، آنچه در اوست، در خود نیز فراهم آورى وآنچه در خداى سبحان نیست، خود را منزه و پیراسته سازى. چهره «جان‏» و سیماى «درون‏» را چگونه مى‏آرایى؟ مگر نه آنکه در چهره‌ی زیبا، هم چشم و ابرو، هم روى و موى، هم لب و دندان و... باید «زیبایى‏» داشته باشد تا یک «چهره‌ی زیبا» فراهم آید؟ «جمال باطن‏» نیز همین‏گونه است. ایجاد تعادل و توازن در خصلت‏ها و حالت‏ها و رفتارهاى اخلاقى، شرط تحقق «جمال معنوى‏» است. وقتى «غضب‏»، در کنترل تو باشد و اراده‏ات بر آن مسلط گردد، نام ‏«شجاعت‏» مى‏گیرد، که یک ارزش اخلاقى است و حد فاصل «ترس‏» و«تهور» است. نیروى شهوت و غریزه‌ی جنسى هم، چون با مهار «تقوا» کنترل شود، «عفت‏» پدید مى‏آید. و اگر خرج‌کردن مال، نه به «اسراف‏» کشیده شود و نه به «بخل‏»، حد متعادلى است که «سخاوت‏» نامیده مى‏شود. آیا خصلت‌هایت در «مرز اعتدال‏» است، یا روى خط افراط و تفریط؟ چهره، با «آرایش‏»، زیبا مى‏شود و با «آلایش‏»، زشت مى‏گردد. سیماى‏ باطن نیز با «فضایل‏»، آراسته مى‏شود و با «رذایل‏»، آلوده! خودت مى‏توانى ‏این آراستگى یا آلودگى را فراهم آورى. «انتخاب‏» تو، نقش عمده‏اى ایفا مى‏کند. در وجود تو، میدانى است که سپاه حسینى و یزیدى در نبردى‏ پیوسته‏اند. و تو در این میانه، مى‏توانى «حر» باشى، گسسته از جنود ابلیس و پیوسته به جناح حق. تغییر خصلت و رفتار، محال نیست، هر چند مشکل است. و مى‏توانى... چرا که جوانى. نیروى اراده‌ی جوانى را دست کم مگیر... کار هر کس، پاى فکر و باور او نوشته مى‏شود. براى عمل، دانایى و علم، «معیار» است و اگر کسى با داشتن علم و دانستن نیک و بد، اسیر چنگ گناه شود، یا در «روشنایى علم‏» او شک‏ مى‏کنند، یا در عقیده‏مندى او به «دانسته‏»ها و «آموخته‏»هایش. حکیم سنایى غزنوى گفته است: نکند «دانا» مستى، نخورد «عاقل‏»، مى در ره «پستى‏»، هرگز ننهد «دانا»، پى چه خورى چیزى، کز خوردن آن چیز، تو را «نى‏» چنان «سرو» نماید به نظر، «سرو»، چو «نى‏» گر کنى بخشش، گویند که «مى‏» کرد، نه او ور کنى عربده، گویند که «او» کرد، نه مى حساب عملکردها و آگاهى‏ها را نیز این چنین ارزیابى مى‏کنند و نتیجه‌ی ‏افکار و باورها را در «آینه‌ی عمل‏» به مشاهده و قضاوت مى‏نشینند، آنگونه‏که «عقل‏» را با «میخوارگى‏» در تضاد مى‏بینند، دیندارى و گناه را هم با هم‏ ناسازگار مى‏دانند. و این، قضاوتى است درست! عمل، آینه‌ی درون‏نماست و داورى‏ها بر مبناى عمل مشهود آدمیان ‏است. اگر ریشه‌ی «درخت معصیت‏» را نسوزانیم و نخشکانیم، پیوسته جوانه ‏مى‏زند و شاخ و برگ مى‏افزاید. ریشه‌ی عصیان، «غفلت‏» است و ریشه‏‌ی طاعت، «ذکر». کسى که در ظلمتکده‌ی دل، چراغ ایمان بر مى‏افروزد و قلب‏را با شعله‌ی «یاد» و «یقین‏» روشن و گرم مى‏سازد، حتما از آفت غفلت رسته‏ است و به میوه‌ی «خداباورى‏» رسیده است. آنکه مى‏داند حسابى هست و کتابى، دوزخى و قیامتى، خداى بصیر وخبیرى، نامه‌ی اعمال و گواهى اعضایى، و حسرت و رسوایى فردایى، این‏گونه «بى‏خیال‏» نمى‏شود. جرات بر گناه، کمتر از خود گناه نیست!   در جستجوى راهنما پیمودن راه با «راهنما» نشانه‌ی معرفت و هوشمندى است. تنها در موضوع تدریس، مطالعه، نویسندگى، سخنرانى، حفظ‌کردن، هنرآموزى، خوشنویسى، شنا و... نیست که آموختن «شیوه‏»، انسان را با صرف وقت و نیروى کمتر، زودتر به مقصود مى‏رساند، بلکه براى دست‏یافتن به اهداف و رسیدن به خواسته‏ها، «روشمندى‏» راهى میان‏بر است، حتى در سلوک روحى و مسائل معنوى هم، روش و شیوه کارساز است. بى‏جهت نیست که طالبان کمال، براى رسیدن به کمال و معنویت نیز، دنبال یک «الگو»، «مرشد» و «راهنما»یند، تا روش انسان‌شدن و تهذیب‏ نفس را به آنان بیاموزد، یا از او بیاموزند. نقش راهنما، آن است که انسان در پیچ و خم این راه گم نشود و خسته‏ نگردد. این را که «بزرگان، از چه راه و چگونه رفته‏اند، تا به مقصد رسیده‏اند؟» در شرح حال وارستگان، پاکان و صالحان مى‏توان خواند، یا شنید. زندگی‌نامه‌ی صالحان و عالمان، از همین جا ارزش مى‏یابد که در نشان‏دادن «راه‏»، نقش دارد و به جویندگان و پویندگان راه معنى، هم «جهت‏» را نشان مى‏دهد، هم شیوه‌ی رفتن و رسیدن را مى‏آموزد. معناى «اسوه‏»، همین پیشاهنگى و پیشتازى در رسیدن به وارستگی‌هاست. «تاسى‏» به ‏اسوه‏ها، ضامن تحقق این آرمان والاست. اگر قرآن، پیامبر اسلام و حضرت ابراهیم و برخى شایستگان را با نام و نشان یاد کرده و آنان را «اسوه‏» نامیده است، از این رهگذر است، تا راه ‏سلوک، بى‏رونده و بى‏چراغ راهنما نباشد. البته نه هر که مدعى شد و مرید جمع کرد، همان «راهنما»ست! گر چه «طى این مرحله، بى‏همرهى خضر» نباید کرد، ولى باید مواظب‏ رهزنان عقاید و قداست‏ها و مقدسات هم بود! اگر عمل‏ها طبق «حجت‏ خداپسند» نباشد، در ترازوى محاسبه، بى‌وزن و مقدار خواهد بود و آن را به ‏بهایى نخواهند خرید. آیا تا به حال، «دادگاهى‏» شده‏اى و مورد اتهام قرار گرفته‏اى؟ ایستادن در مقام یک «متهم‏» و انتظار یک «حکم‏» و داورى، بسیار سخت است، ولى براى کسى که بى‏گناه است، ترسى نیست. «حجت‏»، چیزى است که در محکمه، بر ضد متهم اقامه مى‏کنند تا محکومش کنند، یا متهم در دفاع از خویش، اقامه و به آن استناد مى‏کند، تا «تبرئه‏» گردد. متهمى که نداند چه اسناد، مدارک، حرف‏ها و شواهدى را در دادگاه علیه‏ او طرح خواهند کرد، در دفاع از خویش و رد اتهامات هم ناتوان خواهد بود واگر نتیجه‌ی محاکمه، محکومیت او باشد، چندان هم دور از انتظار نیست. شناخت «حجت‌هاى الهى‏» براى حضور در دادگاه قیامت، سودمند است، و داشتن جواب مناسب در مورد این شواهد و حجت‌ها، لازم! به تعبیر امام کاظم ‏علیه‌السلام: «خداوند، «عقل‏» را در وجود انسان، به عنوان حجت‏ باطنى و «پیامبردرون‏» قرار داده است.(13) از این رو تکلیف‌مان نسبت‏ به سفیهان، سنگین‏تر است. پیامبران و امامان و اوصیاى الهى نیز «حجت‏هاى آشکار»ند. دین، وحى، قرآن، حدیث، امر و نهى امامان، فتوا و حکم فقها، عمل و سلوک صالحان، جوانان پاک، ثروتمندان انفاق‏گر، قدرتمندان عادل، زیبارویان عفیف، نام‏آوران متعبد و متعهد، نوابغ خداشناس، هنرمندان باایمان، همه و همه جزء حجت‌هاى الهى‏اند. نمى‏توان گفت: «نمى‏شد!»، چرا که خداوند، کسانى را که با داشتن ‏ثروت و جمال و جوانى و شهرت و اقتدار، پاى از «راه خدا» کنار نگذاشتند و متقى زیستند، به رخ ما مى‏کشد و مى‏گوید: «پس چرا اینان توانستند؟»این مفهوم همان «لله الحجة البالغه‏» است. ما باید فکرى به حال خودمان کنیم. روزى به ما خواهند گفت: اگر نمى‏دانستى، چرا نیاموختى؟ و اگر مى‏دانستى، چرا بد کردى و بیراهه رفتى؟! هم باید تلاش کرد، هم باید جهت را شناخت، هم باید بر اساس ‏«میزان‏» عمل کرد، تا به «هدف‏» نزدیک شد و با تقویت ایمان، دشت ‏عمل را از صالحات، سرسبز و خرم نمود. ایمان، در سایه‌ی پیوند با خدا و انس با آفریدگار تقویت مى‏شود. سرى‏که‏ در آستان رفیع خدا بر خاک سجده‏گاه فرود آید، در برابر بزرگترین ‏قدرت‏هاى غیرالهى، کوچک‌ترین احساس ضعف و ترس نمى‏کند. این ‏منبع نیرو و قدرت را نباید دست کم گرفت. منبع تغذیه‌ی روح و جان جوانان چیست و کجاست؟ آنان که رابطه‏شان با خدا قطع است، در زندگى به چه کسى تکیه مى‏کنند و در بن‏بست‏ها به‏کدام دریچه‌ی باز و راه عبور، امید مى‏بندند؟... جز خدا؟ حتى در میدان جنگ و سنگر مبارزه هم، چاشنى واقعى سلاح، «ایمان‏» است، نه «باروت‏»، و تغذیه‌ی اصلى خط نبرد، از «توکل‏» است، نه ازسلاح و مهمات! زیباترین حالت‏ یک نیروى انقلابى و متعهد هم آن است که در برابر دشمنان، همچون کوه، با صلابت و استوار و نستوه بایستد و در برابر «الله‏»، خاکى و فروتن و افتاده باشد، که گفته‏اند: در کوى ما شکسته دلى مى‏خرند و بس بازار خود فروشى از آن سوى دیگر است. آن پیشانى که هنگام سجود بر خاک مى‏نهى، بلندترین پیشانى است. آن دو دست پرنیاز که در «قنوت‏»، به سوى خدا مى‏گیرى، بى‏نیازترین‏ دست‌هاست. آن قامت، که در برابر عظمت کبریایى خدا خم مى‏کنى، استوارترین‏ قامت‌هاست. از نمازت، قدرت روحى مى‏گیرى و از نیازت، به بى‏نیازى روحى‏ مى‏رسى. صورتى که از اشک، خیس شود و سجاده‏اى که از سرشک دیدگان‏ مرطوب گردد، بسیار قیمتى است. چه عیبى دارد که شبستان جانمان را همیشه «یاد خدا» روشن سازد؟ و چه مى‏شود که فضاى خانه و خوابگاه و آسایشگاه و پادگان و اداره و مدرسه‏ و محل کار و سنگر مقاومت، از یاد خدا و عطر نماز و تلاوت آیات، معطر و خوشبو باشد. روح بندگى و نیایش، جوان را زیباتر از آنچه هست، مى‏سازد. گرچه اقتضاى جوانى، «تلاش‏» و «تحرک‏» است، ولى «جهت‏» داشتن این تلاش‏ها مهم‏تر از خود تحرک و تکاپوست. جوانى، آغاز زندگى است و اگر حادثه و مانعى پیش نیاید، راهى دراز و پر از «نیاز» در پیش است، نیاز به برنامه و طرح، نیاز به مشاوره و تجربه، نیاز به راهنما و الگو، به ایمان و امید، به عشق و شوق. آنچه به روندگان نوپا، انگیزه و امید مى‏دهد، مطالعه‌ی شرح حال‏ انسان‏هاى بزرگ و موفق است. آنچه تجربه مى‏دهد، هم بهره‏گیرى از نظرات راه‏رفتگان است، هم‏ درگیر شدن با سختى‏ها و مشکلات و نهراسیدن از اقدام و داشتن شهامت‏تصمیم همراه با تدبیر و آینده‏نگرى. آنچه به تلاش‏هاى زندگى، «ارزش‏» مى‏دهد، جهت‏ سالم، سودمند، پاک و خدایى آنهاست. عمل در «مدار حق‏» و سرعت در «مسیر بندگى‏» وقدرت در «راه خوب‏» و تلاش براى «خدمت ‏به خلق‏»، از ویژگى‏هاى یک‏ زندگى موفق و خداپسند است. جوانى یک «سرمایه‏» است. اگر آن را خرج مى‏کنیم، باید به «سودآورى‏» آن نیز توجه داشته باشیم ‏و... اگر به سود، توجه داریم، سودهاى اصلى‏تر، زیادتر، ماندگارتر را که به ‏«حیات ابدى‏» ما مربوط مى‏شود، در نظر بگیریم. آنچه از دست مى‏دهیم و آنچه به دست مى‏آوریم، باید تناسبى قابل‏ قبول داشته باشد. فرزانگان، هیچ‌گاه سرمایه را در جایى که سودى نداشته باشد به کار نمى‏اندازند و حساب‌گرى را گام نخست موفقیت مى‏شمارند. آیا قبول داریم که «جوانى‏» ما نیز یک «سرمایه‏» است؟ این سرمایه را چگونه باید حفظ کرد و به مرحله‌ی «سودرسانى‏» رساند؟   پ.ن: 13) و اما الباطنة فالعقول (کافى، ج 1، ص 16).    
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه