گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(14) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(14)

چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۸۹، ۰۹:۳۹ ب.ظ
    دستور زبان عرفان کسب عرفان و معنویت هم براى خود دستورى دارد. در بسیارى از الفاظ و اصطلاحات در علوم مختلف، غیر از معنایى که به ‏صورت عادى از آن‌ها فهمیده مى‏شود، مفاهیم دیگرى هم مى‏توان فهمید. از خود همین «دستور زبان‏» نمونه بیاوریم. دستور زبان، براى تصحیح «گفتار» و «نوشتار» است. ولى... آیا نمى‏شود از آن در تصحیح «کردار» هم کمک گرفت؟ دستور زبان براى شناخت روش صحیح کاربرد واژه‏ها و ساختار کلمات‏ و تنظیم جملات است. براى «عمل صحیح‏» چه معیار و دستورى وجود دارد؟ ناهنجارى و غلط در کردار و معاشرت را با کدام دستور باید شناخت؟ تازه، درستى گفته و نوشته هم تنها به «بعد ادبى‏» آن منحصر نیست. درست‏بودن سخن در «مضمون و محتوا» هم شرط کمال و زیبایى آن ‏است. دستور زبان به ما مى‏آموزد که «فعل‏» و «فاعل‏» باید هماهنگ باشد. بین «ضمایر» و «اشخاص‏» هم باید تناسب وجود داشته باشد. ولى... آیا رفتار ما فعل به حساب نمى‏آید؟ و آیا حالات درونى ما جزء ضمایر نیست؟ ناهماهنگى میان ظاهر و ضمیر ما آیا «غلط دستورى‏» نیست؟ «نهاد» ما چگونه ساخته مى‏شود؟ براى «مستقبل‏» خود چه کرده‏ایم و «ماضى‏» ما چگونه بوده است؟ در گفتار روزمره‌ی ما چه قدر «حرف اضافه‏» است؟ اصلا در «صفت‏» و«فعل‏» به چه چیزى و چه کسى «اضافه‏» شده‏ایم؟ آیا فعل‏هایى که از ما سر مى‏زند «لازم‏» است؟ «معلوم‏» است؟ «مجهول‏» است؟ آیا هیچ تمرین مى‏کنیم که «فعل‏هاى مجهول‏» را به «معلوم‏» تبدیل‏کنیم؟ من غیر از خداى متعال، هیچ «اول شخص مفرد»ى نمى‏شناسم. شما چطور؟ چگونه مى‏شود از «من‏»ها، «ما» ساخت و مفردها را به «جمع‏» تبدیل‏کرد؟ بسیارى از ما کارهایى مشابه انجام مى‏دهیم. «ماده‏»‌ی افعال ما گاهى ‏مشترک و مثل هم است، اما کدام «شناسه‏» است که ماهیت ارزشى‏کارهاى ما را تعیین مى‏کند؟ شاید آن شناسه، «نیت‏» باشد! اگر کارها و نیت‏ها را از «مرکب‏»‌شدن با خدا و ریا در آوریم و همان ‏«ساده‏» خالص باشیم، بهتر است. اگر «خدا» را پیشوند و پسوند همه‌ی ‏فعل‏ها و صفات و ترکیبات خود سازیم، زندگى‏مان «ادبى‏تر» مى‏شود. مى‏بینید که «دستور زبان‏» کاربردهاى دیگر و بیشترى هم دارد!... هم «آرایش‏» عمل لازم است، هم پیرایش آن. آرایش به اخلاص و نیت الهى و پیرایش از ریا و عجب و غرور. در این صورت، گل‏هاى معنویت ‏و اخلاق، در بوستان جان مى‏روید و زبان فطرت، گویاتر مى‏شود و نداى ‏حق‏جویى جان آدمى، بهتر شنیده مى‏شود. بذرى که در شوره‏زار افشانده شود، هدر مى‏رود. شربتى هم که در جام‏ آلوده ریخته شود، تباه مى‏شود. پس، ابتدا باید زمین را آماده بذرافشانى ساخت و جام و ظرف را از آلودگى‏ها پیراست. «دل‏» نیز یک مزرعه است، براى کاشتن «نهال فضیلت‏» و افشاندن‏ «بذر حقیقت‏». «جان‏» نیز، ظرفى است که مى‏توان «شراب معرفت‏» در آن ریخت. آنچه علماى اخلاق و اساتید سلوک، با عنوان «تخلیه‏» و «تحلیه‏» ازآن یاد مى‏کنند، اشاره به همین پیرایش دل و جان از «رذائل‏»، سپس‏آرایش آن به «فضایل‏» است. مریدى از استاد و شیخ خود پرسید: آیا استغفار کنم، یا خدا را تسبیح‏ بگویم؟ گفت لباسى که چرکین است، احتیاجش به صابون، بیشتر از عطر وگلاب و بوى خوش است! و براستى که چنین است. روح و نفس را اول باید از «زنگار گناه‏» و «موانع معرفت‏» و صفات ناپسند پیراسته و پاک ساخت، تا لیاقت آن را یابدکه به فضیلت‏ها و کمالات آراسته گردد، هر چند «تهذیب نفس از عیوب‏»،خودش مرتبه‏اى از کمال است! این که گفته‏اند: «آیینه شو، جمال پرى‌طلعتان طلب‏»! نیز اشاره‏اى به‏ همین حقیقت است. اگر «دانش‏» در دل‏هاى ناپاک قرار گیرد، «تیغ دادن در کف زنگى‏ مست‏» است. اگر «علم‏»، در قلوب غیر مهذب وارد شود، به جاى‏ «کمال‏آفرینى‏»، «وبال‏آفرین‏» مى‏شود و اگر «قدرت‏» به دست افراد غیر«خودساخته‏» بیفتد، به ستم آلوده مى‏شود. اگر پیش از آن که انسان از «بندگى دنیا» برهد، دنیا به او روى آورد،«آخرت‏» را از دست مى‏دهد. و اگر پیش از آن که دل را از «سلطه‌ی ابلیس‏»آزاد سازد، به مقام و عنوان و شهرت و ریاست ‏برسد، زمین مى‏خورد. عطر زدن به جامه‌ی کثیف، نقاشى بر لوح آلوده، آراستن سیماى کسى که‏ درونى آلوده دارد، همه و همه، نقش‌زدن بر آب و نوشتن بر هواست. باید در نگارش خط باور و یقین بر لوح دل نیز «روش‏» آموخت و «دستور زبان‏» عرفان و تهذیب را فراگرفت و به کار بست!   نگارندگان خط باور برخى مى‏بینند، برخى به دیگران «دید» و «بینش‏» مى‏دهند. بعضى مى‏روند، بعضى دیگران را «رفتن و رسیدن‏» مى‏آموزند. کسانى مى‏پرند، کسان دیگر «پرواز» مى‏آموزند و دیگران را براى ‏طیران، تجهیز مى‏کنند. خوشا به حالشان! و مگر «تعلیم و تربیت‏» کارى جز این است؟ معلم و مربى، اگر به عظمت کار خود واقف باشد، هرگز آن را با معیارهاى حقوق و مزایا و دستمزد و پایه مقایسه نمى‏کند. اما ناگفته نماند که تربیت دیگران، پیش‌نیازى همچون «خودسازى‏» مى‏طلبد. آنکه مى‏خواهد «رشد» دهد، باید خودش «رشید» باشد. آنکه مى‏خواهد «هادى‏» گردد، باید پیش از آن «مهدى‏» شده باشد. معلمان، در لوح دل شاگردان «خط باور» مى‏نگارند و «نقش عقیده‏» ترسیم مى‏کنند. مربى خداباور، بهتر مى‏تواند «خداباورى‏» را در مزرعه‌ی دل‏ها بکارد ومعلم خداترس، در ایجاد «تقوا» و «پرهیزکارى‏» موفق‏تر است. تهی‌دست وتهى‏دل، چه دارد که بدهد؟! «ایمان جوانان‏»، مدیون تلاش فرهنگى و مؤمنانه‌ی مربیان و معلمانى ‏است که جرعه‏اى از «کوثر باور» و جرقه‏اى از «شعله‌ی یقین‏» را به کام و جان‏ جوانان مى‏رسانند. گامشان استوارتر باد... ولى برخى هم بر لوح دل جوانان، «خط غلط‏» مى‏کشند و در کام اندیشه‏‌ی آنان «زهر شبهه‏» مى‏چکانند. اینجاست که باید هشیار بود که مسموم نشد و از خط بد سرمشق نگرفت. سلامت و عیب هر چیزى با یک «معیار» سنجیده مى‏شود. حتى دستگاه‌ها و ابزار صنعتى و فرآورده‏هاى غذایى و محصولات‏ مصرفى مردم، باید در یک حد و سطح قابل قبولى باشد که به آن‏ «استاندارد» گفته مى‏شود. اگر یک «کالا»، یا یک ماده‌ی غذایى، آن بایستگى‏هاى لازم را نداشته ‏باشد و براى سلامتى جامعه مضر باشد، آن را از بازار و کارخانه جمع‏آورى ومحو مى‏کنند، هر چند خسارت مالى به بار آورد، چون که جان مردم عزیزتر و پربهاتر از اینهاست. آیا «فکر» و «روح‏»، نیاز به مواظبت ندارد؟ مسمومیت‏هاى فکرى وآلودگی‌هاى اخلاقى و بیماری‌هاى روحى از چه راهى پدید مى‏آید؟ همان طور که به نام «آزادى‏»، نمى‏توان به هر کس اجازه داد که هرکالایى را با هر شرایطى تولید کند و به مردم عرضه نماید و سلامت و بهداشت و امنیت و آسایش جامعه را به خطر اندازد، به بهانه‌ی آزادى هم‏ نمى‏توان با افکار، اعتقادات، اخلاق، سنت‏ها و باورهاى مردم بازى کرد و یک نسل را دچار «انحراف فکرى‏» یا «یاس از آینده‏» یا «فساد اخلاقى‏» ساخت. این نوع آزادى، یعنى آزادى اشاعه‌ی ویروس بیمارى و مواد مخدر وسلاح‏هاى کشتار جمعى و گمراهى عمومى!... «نظارت‏» چیز خوبى است. هرکس و هر جا که خود را از «نگاه ناظر» و «قضاوت داور» دور ببیند، زمینه‌ی لغزش یا انحراف یا سوء استفاده از قدرت و موقعیت و نعمت، پیدا مى‏شود. بپذیریم که هر حرف، هر نوشته، هر فیلم، هر رابطه، هر غذا و... هر فکر، قابل اطمینان نیست. توجه به «استاندارد»ها، حتى در مسایل فکرى و روحى و اخلاقى هم ‏ضرورى است.    
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه