گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(2) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(2)

شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۸۹، ۰۲:۵۲ ب.ظ
    هستى، در نگاه عارفانه در این بخش، آنچه را به «نگاه‏»، «دید» و شناخت «خود» و «هستى‏» مربوط مى‏شود، مى‏خوانید. چنین‏ نگاهى عرفانى به هستى و حیات، زمینه‏ساز سلوک معنوى و پایه‌ی ‏حیات ارزشى به شمار مى‏آید. نقش‏ «شناخت‏» را در انگیزه‏آفرینى وجهت‌دهى اعمال‌مان از یاد نبریم.   افق روشن یک سؤال بزرگ و جدى، همیشه پیش روى صاحبدلان بوده است، وآن اینکه: «من کیستم، کجایم و به کجا مى‏روم؟». و تو، اگر صاحبدلى، اگر به ژرفاى حیات و هستى اندیشیده‏اى، و اگر از «سطح‏»، به «عمق‏»، راه برده‏اى، حتما به این «سؤال بزرگ‏» هم فکر کرده‏اى، زندگى یک «راه‏» است، و... هر راه، مقصدى دارد که باید به آن رسید. هیچ اندیشیده‏اى که در پرواز به سوى «هدف خلقت‏»، چه عاملى به تو نیرو مى‏بخشد و با کدام بال مى‏توانى به سوى آن «افق روشن‏» پرواز کنى؟ و چه چیزى بال پروازت را مى‏شکند؟... اگر «موانع‏» را نشناسى، چگونه مى‏توانى از آن‌ها عبور کنى؟ اگر «استعداد» و «توان‏» خویش را محاسبه نکنى، با کدام طرح و برنامه ‏در «راه معنى‏» گام خواهى نهاد؟ برخى چیزها، حرکت تو را شتاب مى‏بخشد، و برخى خصلت‌ها مانع‏حرکت مى‏شود. از عطر «خداجویى‏» تا عفونت «خودخواهى‏» فاصله‌ی زیادى است. انسان نیز در این میانه، در گرو یک «انتخاب‏» به این یا آن مى‏رسد و از لذت آن یا رنج این برخوردار مى‏شود. در یکى «طراوت روح‏» است، در دیگرى «افسردگى جان‏»! اصلا بیا قدمى در دنیاى تو در توى دل و جهان شگفت روح و روان‏ بزنیم. «نفس‏» هزار چهره، چه دام‌هایى که پیش پاى ما نگسترده است و ابلیس وسوسه‏گر چه نقشه‏ها که برایمان نکشیده است. مى‏دانى «نفس اماره‏» چیست؟ همان که سر دو راهى «دل‏» و «دین‏»، وسوسه مى‏کند تا خواسته دلت را بر فرموده‌ی دین ترجیح دهى، همان که به «خوشى امروز» فرا مى‏خواند و... «فرداى نیامده‏» را از ذهنت‏ بیرون مى‏کند و اگر بتواند، تو را پاى دیوار «حاشا» مى‏نشاند و به‏کامت زهرابه‌ی «تردید» مى‏ریزد!... آیا نمى‏خواهى «هجرتى در درون‏» داشته باشى؟ براى «سیر آفاق و انفس‏»، گامى دیگر و عصایى دیگر و تن‏پوشى دیگر لازم است. ... آیا مهیایى؟   در جستجوى راز بقا زیستن در دامن رنج‌ها و پذیرفتن محرومیت‌ها، براى رسیدن به‏آسایش و برخوردارى است. رنج دنیا، راحت آخرت را در پى دارد، و محرومیت دنیوى، نعمت و رفاه آخرت را، ولى، براى آنان که آن‏ «مرحله‏» را باور داشته باشند و آگاهانه و انتخاب‌گرانه، «نقد دنیا» را فداى ‏«آخرت‏» کنند. وگرنه، کم نیستند کسانى که رنج دو جهان و عذاب دو سرا را خواهند داشت و محرومیت هر دو مرحله را خواهند چشید: «خسر الدنیا و الآخرة‏». براى زیستن در دامن رنج‌ها و تحمل ابتلاءات، باید منطق داشت. قیچى کردن باور از آخرت، مشکلى را حل نمى‏کند و بحران اندیشه را افزونتر مى‏سازد. این زندگى به جایى بند نیست، گاهى مثل شکستن ساقه‏اى در طوفان، غرق شدن قایقى در دریاى ‏مواج، مرگ راه گم‌کرده‏اى در کویر خشک، پژمردن گلى در دست‌هاى یک‏کودک، سوختن و دود شدن مشتى زباله، ترکیدن یک حباب بر روى آب ‏است. گاهى ورق کتاب زندگى، به تعبیر «صائب تبریزى‏»، «به نسیم مژه برهم زدنى‏» نابود است. آنکه زندگى را، نوعى جان‏کندن تدریجى مى‏داند،(1) اگر خدا را در زندگى‏ و عقیده به معاد را براى پس از زندگى نداشته باشد، راست مى‏گوید. زندگى بدون اعتقاد به خدا و معاد، جهنمى است که انسان در آن‏ مى‏سوزد و زندانى است که انسان، گرفتار عذاب پیوسته است، و مرگى است‏ به نام زندگى. ولى همه این‌گونه نمى‏بینند و نمى‏شناسند. اقبال لاهورى مى‏گوید: مذهب زنده‏دلان، خواب پریشانى نیست از همین خاک، جهان دگرى ساختن است تنها «آخرت گرایى‏» است که به «حس خلود» که در نهاد و عمق فطرت‏ ماست پاسخ مى‏دهد و معماى حیات و «راز بقا» را براى ما کشف مى‏کند. نقد اندیشان ماده‏گرا و دنیاباور، از حل این معما عاجزند و از «وسعت‏وجود» و «عمق هستى‏» بى‌خبرند. وقتى آب برکه‏اى، غیر از چهره‌ی آشکارش، عمقى هم دارد، وقتى سطح زمین، غیر از این پوسته، ژرفاى ناپیدایى هم دارد، و وقتى گستره‌ی خاک و پهنه‌ی محیط، تنها همین «پیرامون‏» ما نیست، بلکه افق‌هاى دور دست‏ترى هم دارد که با این چشم، دیدنى نیست، چرا در «مجموعه‌ی هستى‏» و «کل آفرینش‏»، چنین نباشد؟ ما هم «جهان غیب‏» داریم، هم «غیب جهان‏». هستى، تنها همین نیست که به چشم مى‏بینیم و با حس، ادراک‏ مى‏کنیم. آنچه را هم که مى‏بینیم و حس مى‏کنیم، باز همه‌ی حقیقت اشیاء نیست. در وراى این «عالم محسوس‏»، عوالمى وجود دارد، نامرئى و نامحسوس، که همان غیب جهان است. و در عمق این «جهان فیزیکى‏» هم حقیقت نابى هست، فراتر از ماده، که «متا فیزیک‏» نام دارد و «جهان‏غیب‏»! آن «نادیدنى‏» ها را با چشم و نگاهى دیگر باید دید، با «چشم دل‏». و آن «ناشنیدنى‏» ها را نیز باید با «گوش جان‏» شنید. رسولان الهى، که پیام‌آورانى از آن جهان‏اند، آمده‏اند تا چشم و گوش‏ بشر را به همین حقایق بگشایند. آمده‏اند تا به «دید» انسان، هم «وسعت‏» ببخشند، هم «دقت‏»، هم «عمق‏». فقط پیش پاى خود را نبینیم، که آفاق گسترده‏ترى هم هست. فقط سطح و ظاهر را نشناسیم، که عمق و ژرفایى هم هست.   پ.ن: 1- زندگى کردن من مردن تدریجى بود آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم    
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه