گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(28)(بخش پایانی) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت
    قطعى‏ترین آینده هیچ چیز به اندازه‌ی «مرگ‏»، براى آینده‌ی انسان، قطعى نیست! شگفت اینکه از هیچ چیز هم به اندازه‌ی مرگ، «غافل‏» نیستیم. دو موش سیاه و سفید، یعنى شب و روز، پیوسته در حال جویدن ‏ریسمانى هستند که ما از آن، در چاهى آویزان شده‏ایم که به «گور» منتهى ‏مى‏شود. این ریسمان، «عمر» ماست. و... شب و روز، پیوسته در حال کاستن و فرسودن آنند. «جوانى‏»، بهارى زودگذر است. عمرها خیلى زود مى‏گذرد، به سرعت ‏ابرهاى آسمان! درست است که باید به زندگى «امیدوار» باشیم و هر کس به «امید» زنده است، ولى غفلت از این آینده‌ی حتمى و قطعى هم کار خردمندان ‏نیست. وقتى مرگ فرا برسد، نه از پزشک کارى ساخته است، نه دارو و درمان و طلسم و جادو و جنبل کارساز است و نه مهلتى براى تدارک و جبران. «اى که دستت مى‏رسد! کارى بکن. پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار!». و این «کار»، مى‏تواند خدمت ‏به مردم و میهن باشد، یا تلاش روز و نیایش شب، یا فعالیت عملى و آموزشى، یا روشن‌گرى اجتماعى، یاخودسازى اخلاقى، یا ذخیره‏سازى «عمل صالح‏» براى روز نیاز. به فرموده‌ی مولایمان على ‏علیه‌السلام: «مجهز و آماده و گوش به زنگ باشید! نداى کوچ، در داده‏اند، این قدر به دنیا دل نبندید و توشه‌ی آخرت برگیرید، گردنه‏هایى سخت و منازلى هولناک در پیش دارید، مرگ در چند قدمى شماست، با چنگالى آماده! وابستگى‏هاى دنیایى را قطع کنید و ره‏توشه‌ی تقوا بردارید».(4) مرگ، دریچه‌ی ورود به دنیایى بزرگ‌تر و شکستن حصار تنگ و محدود دنیاست. پس از آن، نه فرصت ‏بازگشتى است، نه مهلت عملى! آخرت و بهشت، خانه‏اى است که با آن را دو دست «ایمان‏» و «عمل‏» مى‏سازى و در آن ساکن مى‏شوى. هر کار و گام و تلاش تو، بخشى از «آینده‏»ات را مى‏سازد. تو، یا معمار بهشت‏ خویشتنى، یا هیزم‏کش دوزخ خویش. مرگ، لحظه‌ی «مهر خوردن‏» به پرونده‌ی اعمال است... پس نباید از آن ‏غافل بود! وقتى حادثه در کمین است، «غفلت‏» گناه بزرگى است. خطر و حادثه درچند قدمى است. حادثه‏اى حتمى و تردیدناپذیر! دیر یا زود، بخواهیم یا نخواهیم، بگریزیم یا بمانیم، گریبان ما را خواهد گرفت. مهم آن است که غافل‌گیر نشویم و آمادگى برخورد و رویارویى با آن را داشته باشیم. بناست ‏بى‏خبر و ناگهانى ما را به مسافرت دور و دراز و برگشت‏ناپذیر ببرند. در این سفر، عبور از گذرگاه‌هاى خطرناک و گردنه‏هاى سخت وپاسگاه‌هاى تفتیش و بازرسى در پیش است. هیچ ایستگاه و مهمان‌سرا و بازار و قهوه‏خانه و پارک و چشمه‏اى هم در سر راه نیست. هر کس بایدآذوقه و ره‏توشه و وسایل سفر و استراحت ‏خود را با خود بردارد. آیا آماده‌ی سفرید؟! از سختى‏هاى این راه طولانى و دشوار، کسى خبر داده است که آن‏سوى «دیوار مرگ‏» را هم مى‏دید و از دوره‌ی برزخ و قیامت‏ خبر داشت، یعنى ‏حضرت على‏ علیه‌السلام که مى‏فرمود: اگر پرده‏ها کنار رود، بر یقین من چیزى ‏افزوده نخواهد شد. همین امام بزرگ، هر شب پس از نماز عشا، در کوفه و میان مردم چنین ندا سر مى‏داد تا همه مسجدیان بشنوند: «اى مردم!... آماده و مجهز باشید! نداى کوچ سرداده‏اند. این همه به دنیاچسبیدن براى چیست؟ با بهترین ره‏توشه‏ها آماده‌ی کوچ باشید. راهتان ‏به سوى معاد و گذرتان بر «صراط‏» است. هراسى بزرگ و منزلگاه‌هایى ‏مخوف بر سر راه است که حتما باید از آن‌ها بگذرید...»(5) امام على‏ علیه‌السلام فرمان «آماده‌باش‏» داده است. کجایند سربازان و پیروان‏ آن امام؟ از پیامبر خدا صلى الله علیه وآله پرسیدند: هوشمندترین و زیرک‏ترین مؤمنان‏کیست؟ فرمود: «آن که بیشتر به یاد مرگ باشد و براى آن آماده‏تر باشد».(6) آنچه ما را از «مرگ‏» مى‏ترساند، خرابى خانه‌ی آخرت است. آنچه سبب ‏چنگ‏زدن و چسبیدن به این «دنیا»ست، احساس «تهیدستى‏» در «روز محاسبه‏» است. وقتى راوى، از امام سؤال مى‏کند که «چرا از مرگ مى‏ترسم؟» حضرت‏پاسخ مى‏دهد: «چون براى آن دنیا چیزى نفرستاده‏اى و خانه‌ی آخرت خالى است و هیچ‏کس دوست ندارد از خانه‌ی آباد، به ویرانه کوچ کند!». وقتى آخرت، بازتاب اعمال دنیاست و مردم در قیامت، محصول زراعت‏ دنیا را «برداشت‏» مى‏کنند، ترس کسانى که در «فصل کشت‏»، چیزى براى‏آن روز نکاشته و بذرى نیفشانده‏اند، طبیعى است! عده‏اى مشتاق هجرت از این خاکدان به سراى جاویدند. عده‏اى را هم کشان‌کشان و به زور، مى‏برند. انبیا آمده‏اند تا شوق رفتن و جذبه‌ی کوچ به آن خانه و منزل را در دل‏ها پدید آورند، رفتنى عاشقانه و امیدوار، نه ترسان و به زور! اگر «آن جهانى‏» باشى و براى «آن جهان‏» کار کرده باشى و بدانى که ‏«نعیم مقیم‏» و «خلد برین‏» چشم به راه توست، بى‏صبرانه در انتظار آن ‏«لحظه‌ی موعود» خواهى بود، آن‌گونه که على ‏علیه‌السلام مشتاق رفتن بود وحسین‏ علیه‌السلام هر چه به آن لحظه نزدیک‏تر مى‏شد، چهره‏اش شاداب‏تر و برافروخته‏تر مى‏شد. شهیدان، با روحیه‌ی «شهادت‏طلبى‏» به این مرحله مى‏رسند که احساس ‏مى‏کنند «جامه‌ی تن‏» بر «اندام روح‏» آنان تنگ است و «ماندن‏» را زیر آوار مادیات‌ماندن مى‏شمارند، از این رو شوق پرواز دارند. «جان عزم رحیل کرد، گفتم که مرو! گفتا: چه کنم؟ خانه فرو مى‏ریزد!». و... خدا نکند که زیر آوار جاذبه‏هاى ناپایدار دنیا «مدفون‏» شویم.   از تنگناى دنیا، تا وسعت آخرت خواست‏ها و آرزوهاى کوچک، در برابر «آرمان‏هاى بزرگ‏»، رنگ‏ مى‏بازد و حقیر جلوه مى‏کند. مثل یک برکه‌ی آب، که در برابر اقیانوس، چیزى به شمار نمى‏آید، یا یک باغچه‌ی کوچک، که در مقابل جنگلى بزرگ، بسیار ناچیز است. انسان‏ها هم از نظر روح و فکر و ایده و آرمان چنین‏اند. اگر بخواهیم مشکلات کوچک، ما را از پاى در نیاورد و اراده‏هایمان را سست نکند، راهى جز طرح «آرمان‏هاى بزرگ‏» نیست. اگر افکار بلند را به‏ جوانانمان القا کنیم، به این زودى اسیر اندیشه‏ها و هوس‏هاى حقیر نمى‏شوند. گرایش به ارزش‏ها هم نسبى است. هر چه ارزش‌هاى متعالى‏تر، طرح والقا شود، آنچه بى‏ارزش یا کم‌ارزش است، در نظرها حقیر مى‏آید. کسى که ‏فقط پیش پاى خود را بنگرد، از «آینده‏نگرى‏» و «آفاق ابدى‏» محروم‏ مى‏شود. کسى هم که تنها به «لذت امروز» بیندیشد، هرگز براى رسیدن به ‏لذت و نعمت ابدى تلاش نمى‏کند. اینکه نهایت دید بعضى‏ها «دنیا»ست و در مقابل، بعضى‏ها هم به‏ چشم‏انداز وسیع و بى‏نهایتى همچون «آخرت‏» چشم مى‏دوزند و دنیا با همه‌ی فریبایی‌ها و جاذبه‏هایش نمى‏تواند براى آنان دام و بند شود، ریشه درهمین نگرش دارد. تا انسان چه عینکى به چشم خود زده باشد، نزدیک‏بین یا دوربین!(7) پیامبران مبعوث شده‏اند تا این «وسعت دید» را به انسان‏ها ببخشند و به تعبیر دیگر: آمده‏اند تا مردم را از «تنگناى دنیا» به «وسعت آخرت‏» بکشانند و به چشم‏هاى نزدیک‏بین، دید و بینشى عطا کنند که افق‌هاى ‏دورتر را، پس از مرگ را، آخرت را، بهشت و دوزخ را هم بتواند ببیند. براى آنکه حقیر و اسیر نشویم، باید «آرمان بزرگ‏» و «همت والا»داشته باشیم. اندیشیدن به «سود» و محاسبه‌ی «منافع‏»، نشانه‌ی خردمندى است، اما اگر سود کم با سود زیاد رقابت کند و منافع محدود و گذرا با منافع نامحدود و بى‏پایان در تعارض قرار گیرد، خردمندى در اینجاست که خود را نشان ‏مى‏دهد. آنکه «منفعت فعلى و اندک‏» را بر «منافع بى‏شمار در آینده‏» ترجیح‏دهد، خردمند نیست. و آنکه «لذت و راحت ابدى‏» را بر «لذت‏گذران‏کنونى‏» برترى دهد، عاقل‏تر است. کار دنیا و آخرت نیز از همین مقوله است. داشتن یک زندگى ارزشى و تقوایى، هر چند سخت و محدود کننده است و اغلب با تمایلات نفسانى ما ناسازگار است، ولى اگر این شیوه، که با «مهار نفس‏» و کنترل تمنیات و تمایلات همراه است، «اجر بى‏پایان‏» و «نعمت ابدى‏» و «رضاى الهى‏» را در پى داشته باشد، مى‏ارزد و معامله‏اى پرسود است. از آن طرف، اگر کامجویى‏هاى حرام، بهره‏مندى‏هاى ناروا، درآمدهاى ‏نامشروع، زندگى گناه‌آلود و پرداختن به عیش و لذت نفسانى، حتى در همه‌ی عمر -که بالاخره محدود است و «خط پایان‏» دارد- رنج ابدى و عذاب ‏جاودانگى آخرت را در پى داشته باشد، آیا مى‏ارزد؟ «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را». از این جهات، «دنیا» و «آخرت‏» اصلا قابل مقایسه نیستند. کودکانه ‏است اگر انسان براى «خوشى موقت دنیا»، «عذاب ابدى آخرت‏» را براى ‏خود فراهم کند. ولى... همه کودک راهیم و کودکانه کار مى‏کنیم، اگر به سرانجام گناه ‏نیندیشیم و به خاطر خواسته‌ی «خود»، «خدا» را از خویش ناراضى کنیم. «رضایت‏حق‏»، برترین گوهرى است که مى‏توان به دست آورد. گاهى براى کسب «رضاى او» باید به نفس خویش «نه‏» بگوییم و این ‏یک مبارزه‌ی دشوار است، «جهاد اکبر» است. ولى به خاطر آثار و پیامدهایش مى‏ارزد، آرى، رسیدن به «رضاى الهى‏»!...   تبدیل «دنیا» به «آخرت‏» آخرت، میوه‌ی درختى است که در دنیا مى‏کارى. تلخى دوزخ، یا شیرینى بهشت، هر دو رهاورد «نیت‏» و «کار» تو در این‏ جهان است. دوستان آخرتت هم در همین دنیا برگزیده مى‏شوند. اینجا با هر کس و هر گروه که پرواز کرده باشى، آنجا هم با همان‏ها محشور مى‏شوى. پس «دوست گزینى‏» در دنیا، ثمره‌ی آن دنیایى هم دارد.آخرتت را هم در همین دنیا و با همین دنیا باید بسازى. مهندس و کارگرش‏ خودت هستى. فکر، اراده، تصمیم، عمل و... ابزار دنیوى تو براى ساختن‏ «آتیه‏»اى است که تو سازنده‌ی آنى! نسبت این جهان به سراى جاودان آخرت، همچون رحم مادر نسبت‏ به ‏عرصه‌ی پهناور گیتى است. اینجا، دوره‌ی «مقدماتى‏» را طى مى‏کنیم، تا به آن مرحله‌ی «نهایى‏» راه ‏پیدا کنیم. تو اگر بخواهى، مى‏توانى حتى «دنیا» را تبدیل به «آخرت‏» کنى و «مادیات‏» را به «معنویات‏» مبدل سازى. فقط باید «جهت‏» و «نیت‏» درست‏ باشد. به فرموده‌ی مراد و پیرمان، حضرت امام ‏قدس‌سره: «اگر انسان ساخته شود، همه چیز به صورت «معنویت‏» در مى‏آید...». این، براى کسانى فراهم است که به «لقاءالله‏» امید و ایمان و باور داشته‏ باشند و دنیا را ابزار ساختن آخرت سازند. و الا... آن کس که با قیچى‏ ماده‏گرایى و دنیااندیشى، ارتباط دنیا و آخرت را قطع مى‏کند و نسبت ‏به ‏معاد و ابدیت آن جهان و «جنت و نار» و «بهشت و دوزخ‏» بى‏اعتقاد و بى‏اعتناست، در کپسول سیاه و عفن «دنیا» مى‏ماند و مى‏گندد. اقبال لاهورى مى‏گوید: «مذهب زنده‌دلان، خواب پریشانى نیست، از همین خاک، جهان دگرى ساختن است!» باید محدوده‌ی دنیا را به نامحدودى آخرت، پیوند زد و از این ظلمتکده، نقبى به «روز» زد، تا زندگى سرشار از فوز و فلاح گردد. براى ربط دنیا و آخرت، در پى کدام «حلقه‏» باید بود و به کدام «رشته‏» باید چنگ زد؟... خانه‌ی آخرت در همین دنیا ساخته مى‏شود. معمار آن نیز خودمانیم و مصالح آن نیز عمل‏هاى ماست. «طاعت‏» و «عصیان‏»، سرنوشت ما را در آخرت رقم مى‏زند و جایگاه ما را در بهشت‏ یا دوزخ تعیین مى‏کند. گاهى از عوامل «پیدا»، بیشتر از عوامل «پنهان‏» حساب مى‏بریم. و همین، مایه‌ی بسیارى از خطاها و لغزش‏ها مى‏شود. اگر در محفلى که گرم صحبتى، ضبط صوتى جلوى تو بگذارند تا حرفهایت را ضبط کنند، یا دوربین عکاسى و فیلم‌بردارى را مشاهده کنى‏که از چهره و رفتارت عکس و فیلم مى‏گیرد، فورى سخن خود را، یا قیافه و حرکاتت را کنترل و جمع و جور مى‏کنى، چرا که از ضبط‌شدن حرفى ناروا یا حالتى ناشایست، بیمناکى. این، همان حساب‌بردن از حساب‌گر ظاهر و چشم آشکار است. اما چشم بصیر و بیناى آنکه خلوت‏ها را هم مى‏بیند، و گوش شنواى آن‏ خداى سمیعى که «نجوا»ها را هم مى‏شنود و علم بى‏انتهاى آفریدگارى که ‏حتى از «سر درون‏» و «نیت قلبى‏» هم خبر دارد و «نامه‌ی نانوشته‏» را هم ‏مى‏خواند، چه مى‏شود و چرا به محاسبه نمى‏آید؟ عقیده به «مبدا» و «معاد» و باور داشتن خداى «سمیع و بصیر»، که ‏سرلوحه‌ی دعوت همه‌ی انبیاست، مهمترین نقش تربیتى و سازندگى را دارد. خانه‌ی دنیا که در آن به طور موقت، عمر مى‏گذرانیم، نه بى‏صاحب است، نه‏ بى‏حساب و کتاب، و نه بى‏ناظر و مراقب! خداوند، صاحب‌خانه است، ما نیز، مسافرى که رو به «آخرت‏» نهاده‏ایم. شاید در قیامت، سخت‏ترین حالت، لحظه‏اى باشد که «نامه‌ی عمل‏» وپرونده‌ی کارى را به دست انسان بدهند و ببیند که سراسر سیاه، گناه، خطا، هوس، عصیان، خودکامگى، غفلت، ستم، تضییع حقوق دیگران، قصور درانجام تکلیف، دروغ و بهتان است. مگر مى‏توان به آخرت و محاسبه آن روز بزرگ و بهشت و دوزخ معتقد بود، و باز هم غافل و بى‏خیال، زندگى را «بازیچه‏» پنداشت و با «سرنوشت‏ ابدى‏» خود بازى کرد؟! این ترس و وحشت، براى گرفتارانى است که پایشان در «باتلاق ‏فساد» فرومانده و دامن جان و روح‌شان به گل و لاى معصیت آلوده است. وگرنه... «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟» خوشا آنان که آخرت‌شان بهتر از دنیایشان است، و... باطنشان بهتر از ظاهرشان و عملشان بهتر از حرفشان!   (پایان)   پ.‏ن: 4) تجهزوا رحمکم الله فقد نودى فیکم بالرحیل... (نهج‏البلاغه، فیض الاسلام،خطبه 195). 5) بحارالانوار، ج 68 ، ص 263. 6) همان، ص 267. 7) فرموده امام على‏علیه السلام چنین است: «انما الدنیا منتهى بصر الاعمى، لایبصر مماوراءها شیئا و البصیر ینفذها بصره و یعلم ان الدار وراءها...» (نهج‏البلاغه،صبحى صالح، خطبه 133).  
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه