...
دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۸۶، ۱۲:۵۵ ق.ظ
*** سلام*** یه مدتی نبودم . ولادت حضرت زهرا و رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیهما مدینه و مکه بودم ؛ برای همتون دعا کردم . اونایی که با اسم می شناختم رو نام بردم و ... . از طرف همتون تو اون سرزمین قدم زدم ، سلام دادم و ... . هرکسی سفارشی کرده بود سفارششو رسوندم ؛ یکی گفت زیر ناودون طلا ، یکی گفت روبروی « مولد علی » ، اون یکی گفت تو نگاه اول ، دیگری گفت تو مسجد النبی وقتی چشمت به کلمنهای بزرگ آب افتاد و خلاصه هر کسی یه نشونه ای برام گذاشته بود تا اونجا یادش باشم ؛ به یاد همتون بودم . الهی که قسمت همگیتون بشه . *** ماه رجب دوباره رسید . وای که چقدر عظیمند این سه ماه بزرگ رجب و شعبان و رمضان . حرف زیادی برای گفتن ندارم جز اینکه می دونم کسانی هستند که تموم تلاششون رو می کنن تا سنگ تموم تموم بذارن تو این سه ماه . خوش به حالتون ؛ جدا خوشا به سعادتتون ؛ تو رو اون خدایی که می پرستین ما رو هم دعا کنید .آنانکه بر غیر تو بار یافتند نا امید گشتند و آنان که به کاری جز توجه به تو پرداختند زیانکار شدند و آنانکه به درگاه غیر تو وارد شدند به تباهی رسیدند و سود جویان دچار قحطی شدند ، مگر آنانکه از فضل تو سود جستند ؛ درِ رحمتت به روی مشتاقان باز است ، خیرت به خواهندگان عطا شده ، احسانت برای نیازمندان گواراست ، و عطایت برای آرزومندان آماده است ، و روزی ات حتی برای روگردانان از فرمانت گسترده است و بردباری ات کسانی را که به دشمنی ات برخاسته اند نیز شامل است ، شیوه ات به بدکاران احسان ، و روشت زندگی بخشیدن به متجاوزان است . خدایا مرا به راهِ ره یافتگان بدار ، و تلاش تلاشگران را روزی ام فرما ، و مرا از بیخبران دور شده قرار مده و روز جزا آمرزشت را نصیبم کن . ( ترجمه یکی از دعاهای وارد شده در ماه رجب )ضمنا میلاد حضرت امام محمد باقر علیه السلام رو هم تبریک می گم . *** درسته که ... اما ... . جناب مستطاب خون خامه محترم الان در سرزمین وحی به سر میبرند . نمی دونم این بشر چه کرده که خدا این سعادت رو بهش داده که تو این چند روز ابتدایی ماه رجب مکه باشه ؟؟؟ ولی خب دیگه ! کسی از روابط خاص بین بنده و خدا اطلاعی نداره . ان شاء الله که به یادمون هست . *** آخرین پست من « پای صحبت خدا » بود در تاریخ دوم تیر ماه ؛ امروز بیست و پنجمه و تو این بیست و سه روز فقط سه پست جدید و حتی بدون جمعه ها با حافظ !!! چند وقت زیادیه که کیمیا اینجوری [ تنها ] شده . انتظار داشتم با مطالب مختلف دوستان برخورد کنم بعد از این همه وقت ، اما متاسفانه ... .خب یه جورایی بایدم اینجوری بشه ؛ یکی ازدواج کرده و دیگری سرش شلوغه و بعضی هم مشغول وبلاگهای شخصی خودشون شدن ( دست کیمیا درد نکنه که همه رو وبلاگ شخصی نویس کرد ) و ... . بعضی می گن شما هیات تشکیل بدین هر کی دلش خواست میاد و هر کی هم دلش نخواست نمیاد شما ثوابشو می برین ، غافل از اینکه اسم هیات روشه ؛ آدما هیات می زنن تا یه « عده » دور هم جمع بشن و عزاداری کنن ، اگه قرار باشه کسی تو یه هیات شرکت نکنه که آدم میشینه تو خونه خودش ، تنهایی یا با زن و بچش روضه می خونه دیگه ؛ یا مثلا بیمارستانی رو در نظر بگیرید که هیچ مریضی بهش مراجعه نکنه ؛ بسیار طبیعیه که هم اولی و هم دومی تعطیل میشن . بله ! مسئله ثواب و اجر بردن در جای خودش محفوظه ، اما فلسفه وجود هیات و بیمارستان ( و غیره ) رو باید مد نظر داشت . منظورم از این همه افاضه این بود که کیمیا وبلاگی است گروهی . یه وبلاگ گروهی هم وقتی گروهیه که گروهی باشه و اعضاء براش زحمت بکشن و گرنه یا باید تعطیلش کرد یا شخصی ... . خوب ، بد یا زشت باید کاری کرد ... . *** لینک دوستانی که آدرسشونو تو لینکدونی وبلاگ کیمیا ثبت کرده بودند اضافه شد ؛ از تاخیر غیر عمدی معذرت می خوام .*** و از اونجایی که وبلاگ کیمیا خواسته یا ناخواسته ( بیشتر دومی ؛ اونم به خاطر گرایش درونی نویسندگان ) سبقه ادبی داره ... :ای آرزوی گمشده آه مرا ببیندر اشک تلخ شم نگاه مرا ببین ای ماه پر فروغ از آن ابر دلسیاه یکدم بخند و بخت سیاه مرا ببین ای آفتاب خاوری از اختران چرخ بستان هزار دیده و ماه مرا ببین آئینه منظرا چو در آئینه بنگری این حسرت آفریده نگاه مرا ببین دانم که تنگدل شده ای از گناه من اما بیا و عذر گناه مرا ببین پژمان بختیاری *** یا علی