نو رسیده :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

نو رسیده نو رسیده

سه شنبه, ۲ خرداد ۱۳۸۵، ۰۹:۳۱ ق.ظ

چند شب پیش که برای مناجات بلندم کردی   

هر کاری کردم نتونستم از دستت فرار کنم

مثل چلیپایی بودم که محکوم چیره‌دستی یه خوش‌نویس ماهره شده

یا مثل یه بوم باکره که دارن روش شب زفاف رو می‌کشن

تو یه نسیم شده بودی من یه دشت تازه‌بالغ

یه لباس حریر که همه‌ی بدنم از احساست پر شده بود

اشک داشت چشم‌هامو  منفجر می‌کرد و بغض، گلوم رو پاره

یکی داشت نقاشی مریم و اون فرشته رو برام آیه آیه می‌خوند

هم خوشم می‌اومد هم خجالت می‌کشیدم که

ناگهان سست و کرخت شدم

و حالم به هم خورد

و هر چی داشتم رو قی کردم

و ضعف شدیدی در من قوت گرفت

***

حالا چندروزه که ویـارم به سیب و انار شروع شده

بعضی وقتا خیلی هوس می‌کنم یه سیب سرخ رو نگاه کنم

دارم یه وجود تازه‌ای رو توی خودم حس می‌کنم

***

خدایا یه خبر واست دارم:

از تو باردار شدم

چند روز بعد یه جلوه‌ی کوچولو متولد می‌شه

دیگه نمی‌تونی ارتباطت با منو حاشا کنی

همه می‌فهمن ما با هم خلوت داشتیم

به خاطر این جلوه هم که شده دیگه نمی‌تونی بذاری و بری

من خوش‌حالم

تو رو نمی‌دونم .

 

 

* این پست توسط شمع + در کیمیای میهن‌بلاگ + ثبت شده است، که در انتقال آرشیو نام نویسنده منتقل نشده است. تاریخ ویرایش: دوشنبه ۱۳۹۹/۰۶/۳۱

 

  • ناصر دوستعلی

دست‌نوشته

شمع

نورسیده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه