اعرف الحق ...
سلام
دم همهی مردم ایران گرم !!! جدا خسته نباشید ! بهتون تبریک می گم ایجاد این کار کارستون رو!
***
اونهایی که کیمیا و روش اون رو می شناسن که هیچ، اما دوستانی که هنوز با کیمیا آشنا نیستن، باید بدونن که کیمیا هیچ گرایش چپ و راست و مستقیم و سبز و آبی و صورتی و... نداره و اصلا اینها براش هیچ اهمیتی ندارن، بلکه آنچه حائز اهمیته فقط و فقط واقعیاته و نه چیز دیگه ای! بنابراین از آنچه در ادامه ذکر می کنم ، اصلا انگیزه قیاس و مثال و... ندارم؛ امیدوارم در جامعه –متاسفانه- سیاست زدهی امروز، محور آنچه عرض میشه، گم و قربانی سیاستزدگی نشه. بگذریم؛ گو اینکه تذکرش مهم بود.
***
در چند روز قبل از انتخابات، خصوصا در ایام پخش مناظرهها، بسیاری از دوستان در سر دو راهی اینکه حق با کیه؟ قرار گرفته بودند و از کیمیا سوال می کردن: الان چاره چیه و کدوم طرف داره راست میگه؟؟؟ و.... اما آنچه مهم بود و هست اینه که در ابتدا، اصلا مهم نیست که حق با کیه؟ بلکه مهمتر از اون، نفس شناخت حق و باطله که فقط در این صورت میشه واقعا به حقانیت و عدم حقانیت کسی پی برد؛ بنابراین به ازای هربار پرسش و یا اظهار نگرانی دوستان، من بارها به این داستان زیبا از متن تاریخ اسلام منتقل میشدم و در جایی که امکان داشت، برای دوستانم نقلش می کردم تا شاید کمکشون کنه؛ از اونجایی که خوندن این مطلب میتونه پاسخ بسیاری از دوستان رو برای همیشه بده و خیال همشون رو راحت کنه، ازتون خواهش می کنم لااقل یکبار، اما با دقت این چند خط رو مطالعه کنید:
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب بسیار زیبای جاذبه و دافعه علی (ع) می نویسن:
« مردی از صحابهی امیرالمؤمنین در جریان جنگ جمل، سخت در تردید قرار گرفته بود. او دو طرف را مینگریست. از یک طرف علی را میدید و شخصیتهای بزرگ اسلامی را که در رکاب علی شمشیر میزدند و از طرفی نیز همسر نبی اکرم، عایشه را میدید که قرآن دربارهی زوجات آن حضرت میفرماید: « و ازواجه أمهاتهم »(1) ( همسران او مادران امتند ) و در رکاب عایشه، طلحه را میدید از پیشتازان در اسلام، مرد خوش سابقه و تیرانداز ماهر میدان جنگهای اسلامی و مردی که به اسلام خدمتهای ارزنده ای کرده است، و باز زبیر را میدید خوش سابقهتر از طلحه، آن که حتی در روز سقیفه از جمله متحصنین در خانه علی بود.
این مرد در حیرتی عجیب افتاده بود که یعنی چه؟! آخر علی و طلحه و زبیر از پیشتازان اسلام و فداکاران سختترین دژهای اسلاماند؛ اکنون رو در رو قرار گرفتهاند؟ کدام یک به حق نزدیکترند؟ در این گیر و دار چه باید کرد؟
توجه داشته باشید! نباید آن مرد را در این حیرت زیاد ملامت کرد. شاید اگر ما هم در شرایطی که او قرار داشت قرار میگر فتیم، شخصیت و سابقه زبیر و طلحه چشم ما را خیره میکرد.
ما الآن که علی و عمار و اویس قرنی و دیگران را با عایشه و زبیر و طلحه روبرو میبینیم، مردد نمیشویم چون خیال میکنیم دستهی دوم مردمی جنایتسیما بودند یعنی آثار جنایت و خیانت از چهرهیشان هویدا بود و با نگاه به قیافهها و چهرههای آنان حدس زده میشدکه اهل آتشند. اما اگر در آن زمان میزیستیم و سوابق آنان را از نزدیک میدیدیم، شاید از تردید مصون نمیماندیم.
امروز که دستهی اول را برحق و دستهی دوم را بر باطل میدانیم، از آن نظر است که در اثر گذشت تاریخ و روشن شدن حقایق، ماهیت علی و عمار را از یک طرف و زبیر و طلحه و عایشه را از طرف دیگر شناختهایم و در آن میان توانستهایم خوب قضاوت کنیم. و یا لااقل اگر اهل تحقیق و مطالعه در تاریخ نیستیم، ازاول کودکی به ما اینچنین تلقین شده است. اما در آن روز هیچ کدام از این دو عامل وجود نداشت.
به هر حال، این مرد محضر امیر المؤمنین شرفیاب شد و گفت: «اَیُمکِنُ اَن یَجتَمِعَ زبیرٌ و طلحةٌ و عائشةٌ عَلَی باطلٍ؟» آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ شخصیتهایی مانند آنان از بزرگان صحابهی رسول الله چگونه اشتباه میکنند و راه باطل را میپیمایند؟ آیا این ممکن است؟
علی در جواب سخنی دارد که دکتر طه حسین، دانشمند و نویسندهی مصری ، میگوید سخنی محکمتر و بالاتر از این نمیشود؛ بعد از آنکه وحی خاموش گشت و ندای آسمانی منقطع شد، سخنی به این بزرگی شنیده نشده است(2). فرمرد:
اِنَّکَ لَمَلبوسٌ عَلَیکَ، اِنَّ الحَقَ و الباطلَ لَا یُعرَفانِ بِاَقدَارِ الرِّجَالِ، اِعرِف الحقَّ تَعرِف اَهلَه و اِعرِف البَاطِلَ تَعرِف اَهلَه(3).
سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزان قدر و شخیت افراد نمیشود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخیتهایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاسها بسنجی: فلان چیز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چیز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف. نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند.
یعنی باید حق شناس و باطل شناس باشی نه اشخاص و شخصیت شناس؛ افراد را (خواه شخصیتهای بزرگ و خواه شخصیتهای کوچک) با حق مقایسه کنی، اگر با آن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیری و الا نه. این، حرف نیست که آیا طلحه و زبیر و عایشه ممکن است بر باطل باشند؟
در اینجا علی(ع) معیار حقیقت را خود حقیقت قرار داده است و روح تشیع نیز جز این چیزی نیست. و در حقیقت فرقهی شیعه مولود یک بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است نه به افراد و اشخاص. قهرا شیعیان اولیه مردمی منتقد و بتشکن بار آمدند.
علی بعد از پیغمبر جوانی سی و سه ساله است با یک اقلیتی کمتر از عدد انگشتان، در مقابلش پیرمردهای شصت ساله با اکثریتی انبوه و بسیار. منطق اکثریت این بود که راه بزرگان و مشایخ این است و بزرگان اشتباه نمیکنند و ما راه آنان را میرویم. منطق آن اقلیت این بود که آنچه اشتباه نمیکند حقیقت است؛ بزرگان باید خود را بر حقیقت تطبیق دهند.»(4)
دوستان کیمیا دقت کنند! این سوال در شرایطی پرسیده میشه که علی(ع) دقیقا در وسط جنگ جمل هستند؛ اما انقدر مسئله حق و معیار شناسی برای علی(ع) مهمه که پاسخ رو به بعد از اتمام جنگ موکول نمی کنه؛ علی(ع) میخواد تا انتهای تاریخ این سیره و روش ازش بجا بمونه تا همه بدونن که –در درجه اول- نه علی(ع) و نه کس دیگری معیار حق نیستند، بلکه این خود حقه که معیاره. بنابراین در آن شرائط بسیار سخت و مشکل، و درست در بینابین جنگ پاسخی ماندگار به سوال کننده میده.
امروز هم دقیقا داستان به همین منواله. هر کسی میخواد –در هر چیزی- به یک اقدام و انتخاب و تصمیم منطقی برسه، چارهای جز شناخت حق و باطل به عنوان معیار و محک نداره وگرنه اگر معیار اشخاص باشند، امروز از کسی و فردا از دیگری پیروی می کنه و یا بدتر از آن، امروز از کسی و فردا از همان کس در حالی که در راه باطل قدم گذاشته، پیروی می کنه و از اونجا که سلائق و... تموم شدنی نیستن، تا آخر عمر و تا وقتی که محک و معیار رو به دست نگرفته، هر روز در جایی و از عدهای خاص پیروی و حمایت می کنه در حالی که حق جز یکی نیست؛ تَاَمَّل جَیِّدا.
موفق باشین
یاعلی(1)
پ . ن :
1- احزاب / 6 .
2- علی و بنوه ص 40 .
3- روضة الواعظین ص 31
4- مجموعه آثار ج 16 ص 307
پ . ن کیمیا :
1- ممکنه کسانی در حین خوندن این مطلب، این روایت به عنوان حاشیه ای به این نوشته به ذهنشون بیاد که «علی مع الحق و الحق مع علی... الخ» یا روایات دیگه؛ که باید به عنوان جواب از سوال مقدر عرض کنم: بله! این مطلب از ذهن کیمیا هم دور نمونده؛ اما ابتدا باید مطلبی که عرض شد –معیار بودن خود حق- کاملا برای ذهن و عقل جا بیفته و به اصطلاح حلاجی بشه و بعد از اون به این روایت و امثال اون پرداخت. اتفاقا مشکل بسیاری از ماها اینه که قطعههای پازل ذهنمون رو به ترتیب نچیدیم و به خاطر همین گاهی قطعهای رو اشتباها برمی داریم و اون قطعه با کل مجموعه همخونی نداره و ما رو به اشتباه میاندازه، انقدر که گاهی حتی به ساختار پازل ایراد میگیریم، در حالی که پازل ایرادی نداره و این ماییم که قطعه رو اشتباه و بی موقع برداشتیم.
پ . پ . ن کیمیا
1 – زمان به کاغذ نشستن این نوشته، همون اوائل بعد از انتخابات بود که متاسفانه یا خوشبختانه به خاطر سر شلوغم + مشکل شدید نت، به امروز منتقل شد؛ اینو گفتم که تبریک و تهنیت ابتدای نوشته غریب جلوه نکنه.