اتحاد :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

اتحاد اتحاد

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۸۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ

امروز با اجاق‌گاز آشپزخونه‌مون یکی شدم

“من” می‌سوختم

غذا درست می‌شد

هر چه بیشتر ظهور می‌کردم، شعله‌ی گاز هم تیزتر می‌شد

تا خودمو کم می‌کردم، شعله هم کم‌تر می‌شد

حالا واقعا من بودم که غذا رو می‌پختم نه آتیش

دیگه نه اجاق‌گاز و غذا خودشون بودن، نه هیچ‌چیز دیگه

من شدم مصدر همه و همه شدن مظهر من

آیه‌ی من

جلوه‌ی من

***

سر سفره همه داشتن منو می‌خوردن‌و سیر می‌شدن

نه دست‌پخت منو

حتی یکی منو ریخت توی لیوانو جرعه‌جرعه تا ته سر کشید

و اینا چیزی رو از من کم نمی‌کرد

عجیب بود

من هم خودم بودم هم همه‌چیز

و همه هم خودشون بودن هم من

***

خدایا چکار کنم؟

می‌خوام نماز بخونم

ولی کی به کی سجده کنه؟

من به تو یا تو به من؟

اصلا به چی سجده کنم؟

حس می‌کنم خودم مهر کربلا شدم

تسبیح شدم

جانماز شدم

همه‌ی این اتفاقا از وقتی شروع شد که اون جلوه به دنیا اومد

حالا هم ساجدم هم مسجودم هم مسجد!!!

***

راستی این مسئله رو کسی بلده؟

توی رساله که نبود !!

 

 

* این پست توسط شمع + در کیمیای میهن‌بلاگ + ثبت شده است، که در انتقال آرشیو نام نویسنده منتقل نشده است. تاریخ ویرایش: دوشنبه ۱۳۹۹/۰۶/۳۱

 

  • ناصر دوستعلی

اتحاد

دست‌نوشته

شمع

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه