ام‌البنین سلام‌الله علیها، مادر مهتاب :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

ام‌البنین سلام‌الله علیها، مادر مهتاب ام‌البنین سلام‌الله علیها، مادر مهتاب

چهارشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۲۴ ق.ظ

خورشید همواره در چشمان مادرانی طلوع می‌کند که به دوردست‌ها خیره شده‌اند و برای فرداها مردان و زنانی می‌پرورانند تا در زمین، این امانت الهی، جانشینی آسمانی باشند. دامان تربیت مادران، مهد پرورش انسان‌های پاک و خدایی است و ما با نگاهی درس‌آموز از زندگانی این مادران توشه‌ی معرفت برمی‌چینیم.

یکی از مادران برجسته‌ی تاریخ «ام‌البنین، فاطمه کلابیه» است که زندگی او مالامال از عشق به ولایت و امامت بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با ادب چون عباس بن علی علیه‌السلام بسیار موفق بوده است.

تولد و رشد او در خاندان با اصالت و شجاع، صفات و ویژگی‌های فردی این بانو و صبر و بردباری در خانه‌ی امامت و تربیت فرزندانی که همگی پیرو امام خویش بوده و تا آخرین لحظات زندگی خویش دست از ولایت نکشیده‌اند و پیام‌رسانی و مبارزه‌ی سیاسی این بانوی کریمه، همه و همه نشان از مجد و عظمت وی دارد.

اینک پژوهشی کوتاه در زندگی این پاک‌بانوی عرب داریم تا از زلال صفات او قطره‌ای معرفت یابیم و خویش را در مسیر کمال قرار دهیم.

 

از قبیله‌ی خورشید

«حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب »(۱) پدر ام‌البنین است. مردی شجاع و دلیر و راست‌گو که از صفات ویژه‌ی او اکرام به میهمان و منطق قوی اوست. تاریخ ویژگی‌های این مرد بزرگ را به مناسبت‌های گوناگون، چون جریان خواستگاری ام‌البنین و ازدواج حضرت علی علیه‌السلام ذکر می‌کند.

مادر بزرگوار ام‌البنین، «ثمامه (یا لیلی) دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب »(۲) است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره‌ی درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با فرزندان در کنار وظیفه‌ی مهم مادری و چونان معلمی دل‌سوز، آموختن باورهای اعتقادی و مسایل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران از جمله ویژگی‌های خاص این بانو است.

در بسیاری از کتب تاریخی نام یازده تن از مادران وی ذکر شده است که همگی از خانواده‌های شریف و اصیل عرب بوده‌اند و به واقع مصداق بارز «شجره طیبه»(۳) می‌باشند. شجره‌ای که اصل آن در زمین است و فرع آن در آسمان‌ها و حاصل و نتیجه‌ی این درخت پاک، همانا عباس بن علی و عثمان و لبید شاعر و ابوبراء بن عامر و... بوده‌اند.

پیامبر گرامی فرمود: ای مردم! برحذر باشید از سبزه‌زاری که بر روی مزبله (منجلاب) می‌روید. سؤال شد از حضرت: سبزه‌زاری که بر مزبله بروید چیست؟ حضرت فرمود: زن زیبارویی که در خانواده‌ی پلید و نادرست رشد کرده باشد.(۴)

از این روست که علی بن ابی طالب علیه‌السلام آن‌گاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش، عقیل بن ابی طالب که در علم «انساب» معروف بود و ذهن و سینه‌اش گنجینه‌ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده، می‌فرماید: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.»(۵) و عقیل در پاسخ برادر گفت: «با ام‌البنین کلابیه ازدواج کن، زیرا در عرب شجاع‌تر از پدران و خاندان وی نیست.» و سپس در مورد جد مادری ام‌البنین، ابوبراء عامر بن مالک، که در آن روز از جهت دلاوری و شجاعت کم‌نظیر بود می‌گوید: «ابوبراء عامر بن مالک جد دوم فاطمه کلابیه از شجاعت در میان قبایل عرب بی‌نظیر است و کسی را شجاع‌تر از او جز حضرتت نمی‌شناسم از این رو او را بازی‌کننده با شمشیرها (ملاعب الاسنة) می‌نامند.»(۶)

گویی نگاه نافذ علی علیه‌السلام از مرز زمان‌ها عبور کرده و کربلا را با همه‌ی سختی‌هایش می‌بیند و برای یاری حسین علیه‌السلام از امروز در پی مادری شجاع از خاندان شجاع و دلیر است تا فرزندی چونان عباس، پدر فضیلت‌ها، به دنیا آورد و او یاری‌گر حسین در کربلا باشد.

در خاندان و تبار پاک ام‌البنین چند ویژگی مهم وجود دارد که همگی در وجود عباس علیه‌السلام به ظهور رسید و او را مانا کرد:

الف: شجاعت و دلاوری که در کربلا زیباترین چهره‌ی خویش را نمایاند.

ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگانی ۳۴ ساله‌ی عباس بن علی علیه‌السلام به وضوح دیده می‌شود.

ج: هنر و ادبیات که ام‌البنین از «دایی» خویش لبید شاعر به ارث برده بود و فرزند عزیزش عباس علیه‌السلام از مادر ادیبه‌ی خود. [البته شاعران دیگری در این خاندان می‌زیسته اند.]

د: ایثارگری و احترام به حقوق دیگران که نمود آن در عشق به ولایت و امامت متجلی شد.

ه: وفا و پایبندی به تعهدات.

مهم‌ترین درسی که از ازدواج حضرت علی علیه‌السلام و ام‌البنین، می‌آموزیم داشتن معیارهای منطقی و صحیح در انتخاب همسر آینده است.

اگر جوانان ما معیارهای اخلاقی و معنوی را جایگزین معیارهای مادی و ظاهری کنند، زندگی مشترک آن‌ها با سعادت و سلامت خانوادگی توام خواهد بود. ملاک‌های مادی و صوری، ناپایدار بوده و به زندگی رنگ سبز عشق و محبت نمی‌بخشد و با از دست دادن یک امتیاز مادی، پایه‌های زندگی‌ای که با آن‌ها بنا شده است سست شده و فرو ریختن سقف خانواده حتمی خواهد بود. چنان‌چه رسول رحمت صلی‌الله علیه و آله می‌فرماید: «کسی که با زنی به خاطر مال او ازدواج کند، خداوند او را به حال خود وا می‌گذارد و کسی که به خاطر زیبایی زنی با او ازدواج کند، در او مسایل ناخوشایند می‌بیند و آن‌که به خاطر دین زن با او ازدواج کند، خداوند مال و زیبایی را هم برای او قرار می‌دهد (جمع می‌کند بین امتیازات.)»(۷)

 

صحیفه‌ی صفات

آن‌چه در آدمی الگویی کامل برای نسل‌های آینده می‌سازد وجود صفات نیک و اخلاق برجسته در صحیفه‌ی وجود آنان است.

شاید بتوان گفت مجموعه‌ی صفات ام‌البنین در ضمن یک جمله‌ی زیبا و مختصر از زبان شهید ثانی، زین الدین، ذکر شده است آن‌جا که این عالم فرهیخته و اندیشمند می‌گوید: «ام‌البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بوده و نسبت به اهل بیت علیهم‌السلام معرفت و محبت خالص و شدید داشته است و نزد آنان مقام و منزلت بالایی داشت.»(۸)

در این عبارت ابعاد شخصیتی ام‌البنین، با ظرافت خاصی مطرح شده است که به این ظرایف می‌پردازیم:

 

دانش و دانایی

از ویژگی‌های مهم زندگی انسان‌های برجسته، علم و دانش آنان است که بسان نوری درخشان جداکننده‌ی حق از باطل است و سرچشمه‌ی جوشان این نعمت الهی، علمی است که از خداوند متعال، معلم اول، آموخته و می‌آموزند. زندگانی ام‌البنین همواره با بصیرت و نور دانش همراه بوده است و این ویژگی والا در جای‌جای کتب تاریخی ذکر شده است و ما را با عظمت این بانوی عالمه و فاضله آشنا می‌سازد.

علاقه‌ی ام‌البنین به اهل بیت علیهم‌السلام و بصیرت دینی او به امامت به قدری بود که درباره‌ی او می‌نویسند: برای عظمت و معرفت و بصیرت ام‌البنین کافی است که او هر گاه بر امیرالمؤمنین وارد می‌شد و حسنین مریض بودند با ملاطفت و مهربانی با آن‌ها صحبت می‌کرد و از صمیم قلب با آن‌ها برخورد می‌کرد چونان مادری مهربان و دل‌سوز.(۹)

او همسرش را تنها همسر نمی‌دانست که قبل از همسر او را امام و «ولی» خویش می‌داند و هم‌چنین به این دو بزرگوار، حسنین، به جهت عشق به امامت و ولایت و به خاطر اتصال آن‌ها با ولی خویش این‌چنین محبت و ارادت نشان می‌دهد.

یکی دیگر از مظاهر بصیرت و بینش این بانو که مبتنی بر علم و معرفت اوست، جریان صحبت او با «بشیر» است. «بشیر» پس از واقعه‌ی کربلا به مدینه باز می‌گردد و از وقایع جان‌سوز کربلا و کربلایی‌ها برای اهل مدینه سخن می‌گوید. مورخان می‌نویسند:

پس از واقعه‌ی کربلا بشیر در مدینه ام‌البنین را ملاقات می‌کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام‌البنین پس از دیدن وی می‌گوید: «از حسین علیه‌السلام مرا خبر بده.» بشیر می‌گوید: عباس را کشتند. ام‌البنین باز می‌گوید: از حسین علیه‌السلام مرا خبر بده. و به همین ترتیب خبر شهادت هر چهار فرزند بزرگوارش را به او می‌دهد. ام‌البنین با صبر و بصیرتی بی‌نظیر می‌گوید: «یا بشیر! اخبرنی عن ابی عبدالله الحسین علیه‌السلام. اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداء لابی عبدالله الحسین علیه‌السلام.» ای بشیر خبر از [امام من] اباعبدالله الحسین بده! فرزندان من و همه‌ی آن‌چه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله علیه‌السلام باد. و آن‌گاه که بشیر خبر شهادت مولا و امام او، حسین بن علی علیه‌السلام را می‌دهد آهی کشیده و با دنیایی از غم و اندوه می‌گوید: آه که بندهای (رگ‌های) قلبم را پاره‌پاره کردی.(۱۰)

این نهایت بینش و بصیرت و علم و دانایی است که محور زندگی فردی امام و مولای او باشد. کمال بندگی و عبادت نیز همین است که آدمی خود و تعلقات خود را در جهت خواست محبوب ازلی، خداوند یکتا، فدا کرده و از آن‌ها بگذرد.

 

بینش و بینایی

افق فکری و نگرش ام‌البنین آنقدر بالا و والاست که فرزندانی چون عباس را که خود یگانه‌ی دهر بود، قربانی آرمان‌ها و اندیشه‌های آسمانی امام و مولای خویش، حسین علیه‌السلام، می‌کند و اگر آه و سوزی برای مظلومیت می‌کشد، آهی است بر مظلومیت حسین علیه‌السلام.

علامه‌ی مامقانی در کتاب تنقیح المقال می‌نویسد: علاقه و ارادت او [ام‌البنین] به حسین علیه‌السلام به علت امر امامت بود و این‌که به فرض سلامت حسین، مرگ چهار فرزند برومندش را بر خود آسان و قابل تحمل می‌دانست، نشانه‌ی بالا بودن درجه‌ی ایمان اوست و من او را از نیکان به حساب می‌آورم.(۱۱)

تبلور این عشق به ولایت و پیروی از امام و پیشوا تا مرز از دست دادن جان خود و عزیزان در وجود فرزندان برومند و دلیر این بانوی ولایی بود. به ویژه عباس بن علی که فرزند بزرگ او بوده و بیشتر صفات مادر را داراست.

 

بر کرانه‌ی وفا

فاطمه کلابیه بنا به نقل تاریخ دومین یا سومین همسر علی بن ابی طالب علیه‌السلام بوده است. آن‌چه در زندگی مشترک این دو بزرگوار مطرح است، حس وفاداری به یکدیگر و احترام متقابل می‌باشد.

وقتی عقیل به خواستگاری ام‌البنین برای مولایش علی بن ابی طالب علیه‌السلام آمد با حرام بن حالد، پدر او، در این‌باره صحبت کرد و «حرام» با کمال صداقت و راست‌گویی گفت: «شایسته‌ی امیرالمؤمنین یک زن بادیه‌نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه‌نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.»

عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت: امیرالمؤمنین از آن‌چه تو می‌گویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد. پدر ام‌البنین از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آن‌ها را بیشتر می‌دانند.»

وقتی پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای ام‌البنین را شانه می‌زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود، برای مادر سخن می‌گفت:

«مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته‌ام. نهرهای روان و میوه‌های فراوان در آن‌جا وجود داشت. ماه و ستارگان می‌درخشیدند و من به آن‌ها چشم دوخته بودم و درباره‌ی عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می‌کردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و هم‌چنین روشنی ماه و ستارگان... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می‌شد که چشم‌ها را خیره می‌کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره‌ی نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آن‌ها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد. من صدایش را می‌شنیدم ولی او را نمی‌دیدم، گفت: «فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره‌ی درخشان. پدرشان سید و سرور همه‌ی انسان‌هاست بعد از پیامبر گرامی و این‌گونه در خبر آمده است.» پس از خواب بیدار شدم در حالی که می‌ترسیدم. مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟!»

مادر به دخترک فهیمه و عاقله‌ی خود گفت: «دخترم رؤیای تو صادقه است. ای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل‌القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می‌کنی. مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب ۴ فرزند می‌شوی که اولین آن‌ها مثل ماه چهره‌اش درخشان است و سه تای دیگر چونان ستارگانند.»

پس از صحبت‌های دوستانه و صمیمانه‌ی مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آن‌ها در مورد پذیرش علی + سؤال کرد و گفت: آیا دخترمان را شایسته‌ی همسری امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌دانی؟ بدان که خانه‌ی او خانه‌ی وحی و نبوت و خانه‌ی علم و حکمت و آداب است. اگر او را (دخترت را) اهل و لایق این خانه می‌دانی -که خادمه‌ی این خانه باشد- قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی‌بینی پس نه؟

همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت: ای «حزام » به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین علیه‌السلام پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.(۱۲)

اگر چه خواب حجت نیست و جهت امور مهمی مثل ازدواج نمی‌توان تنها به خواب‌ها اکتفا کرد، ولی راهنمای خوبی برای رسیدن به مقصود می‌باشد. اگر بیننده‌ی خواب مهذب باشد و طهارت ظاهری و باطنی را حفظ کند و اندیشه‌های شیطانی و خطورات ذهنی پراکنده نداشته باشد، خواب‌های او دارای تعبیر و تاویل مناسبی خواهد بود. ام‌البنین از شخصیت‌هایی بود که این طهارت را داشته و همواره در رفتار و کردار خویش راه صحیح و مناسب را پیش می‌گرفته است و از این رو رؤیای او به این زیبایی لباس واقعیت و حقیقت می‌پوشد و چهار پسر برای سید عالمیان علی علیه‌السلام می‌آورد که یکی قمر بنی‌هاشم می‌شود و دیگران نیز ستارگان آسمان ولایت و امامت هستند.

این‌گونه ازدواج آسمانی این دو بزرگوار صورت می‌گیرد و در طول زندگی مشترک همواره اطاعت و احترام و تکریم و ملاطفت در مورد فرزندان علی علیه‌السلام از سوی ام البنین مشهود بوده است.

در هنگام شهادت مولا علی بن ابیطالب علیه‌السلام فرزند بزرگ ام‌البنین، عباس بن علی، کمتر از ۱۵ سال سن داشت و همراه با برادرانش که کوچک‌تر از وی بودند، در دوران کودکی پدر بزرگوار خویش را از دست داده و غبار یتیمی بر سیمایشان نشسته بود.

این زن فداکار و ایثارگر، جوانی و نیروی خویش را صرف تربیت و حفظ فرزندان خانه‌ی ولایت نموده و چونان گذشته، خود را وقف فرزندان فاطمه زهرا سلام‌الله علیها نیز می‌کرد و بسان مادری مهربان و دل‌سوز در خدمت آن‌ها بود.

وفاداری ام‌البنین به همسر بزرگوار خویش به حدی است که پس از شهادت حضرت علی علیه‌السلام با آن‌که جوان بوده و از زیبایی ویژه نیز برخوردار می‌باشد تا پایان عمر ازدواج نکرده و همسر دیگری را اختیار نمی‌کند. این همسر شهید ایثارگونه به تربیت فرزندان علی علیه‌السلام مشغول بوده و بذر عشق و محبت و ایثار در وجود آن‌ها می‌افشاند.

 

نگرش سیاسی

از ویژگی‌های بسیار مهم ام‌البنین توجه به زمان و مسایل مربوط به آن است. وی پس از واقعه‌ی عاشورا از مرثیه‌خوانی و نوحه‌سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلائیان را به گوش نسل‌های آینده برساند. ام‌البنین برای عزاداری، هر روز به همراه عبیدالله (فرزند عباس بن علی علیه‌السلام) به بقیع می‌رفت و نوحه می‌خواند و گریه می‌کرد و این اشعار را می‌خواند:

یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد

و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد(۱۳)

«ای آن‌که عباس را دیدی در حالی که بر گروه ضعیفان حمله می‌کرد و دنبال او از فرزندان حیدر (علی علیه‌السلام) جنگاورانی بودند که هر یک دارای یال و کوپالی بودند.»

و آن‌گاه که در عزای فرزندان شجاع و دلیر خود می‌گریست [و] می‌گفت:

«دیگر مرا ام‌البنین مخوانید زیرا که به یاد شیران بیشه می‌اندازد (این نام) مرا. من پسرانی داشتم که به نام آن‌ها مرا ام‌البنین می‌خواندند اما دیگر فرزندی (پسری) ندارم.»

خواندن اشعار برای عزاداری گاه جنبه‌های دیگری دارد. ام‌البنین با این اشعار هم حماسه‌ی کربلا و شجاعت پسران خود و مظلومیت حق را به مردم زمان خود و آیندگان معرفی می‌کرد و هم تاریخ کربلا را واگویه می‌کرد و در قالب عزاداری و مرثیه‌سرایی نوعی اعتراض به حکومت وقت می‌کرد و مردم که اطراف او اجتماع می‌کردند نسبت به عمال بنی‌امیه متنفر و منزجر می‌شدند.

به راستی وقتی قبر مطهر عباس علیه‌السلام و برادرانش در کربلاست چرا ام‌البنین به بقیع می‌رود؟ آیا به این نیست که مردم در آن‌جا اجتماع می‌کنند؟ و آیا به خاطر این نیست که بزرگان اسلام و پیشینه‌ی اسلامی مردم در این خاک خفته‌اند و در آن‌جا مردم به یاد حماسه‌های جوان‌مردان صدر اسلام می‌افتادند؟

مسئله‌ی مهم دیگر این‌که چرا فرزند عباس، عبیدالله، را همراه خود می‌برد؟ آیا این عمل برای این نبود که نسل آینده را نسبت به حقایق آگاه و بینا کند؟ آیا این یک تربیت سیاسی نبود؟ آیا او در صدد این نبود که پیام عاشورا را به مردم ابلاغ کند و پرچم‌دار این پیام‌رسانی همانا فرزند علمدار حسین علیه‌السلام، عبیدالله، نباید باشد؟ ام‌البنین، این شجاع‌ترین زن بنی‌کلاب، که از پیام‌آوران کربلاست چونان زینب، دختر علی علیه‌السلام، رسالتی بر دوش دارد و اکنون به انجام آن رسالت مهم و ویژه همت می‌گمارد. گفتنی است که عبیدالله بن عباس به همراه مادرش لبابه در کربلا حضور داشت و سند زنده‌ای برای بیان وقایع عاشورا بود.

 

عروج عرشی

زندگی سراسر مهر و عاطفه و مبارزه‌ی ام‌البنین رو به پایان بود. او به عنوان همسر شهید، رسالت خویش را به خوبی به پایان رسانید و فرزندانی تربیت کرد که فدایی ولایت و امامت بودند و هر ۴ تن در در کربلا قربانی آرمان‌های «ولی» و «امام» خویش شدند و بدین وسیله بر صحیفه‌ی تربیت ام‌البنین امضای سبز مولای متقیان علی علیه‌السلام قرار گرفت.

پس از کربلا بار رسالت سیاسی و اجتماعی خویش را به دوش گرفت و پیام‌های مهم کربلا را به فرداها صادر کرد و ارزش‌های معنوی این حماسه‌ی عرفانی را زنده نگاه داشت.

همسر شهید، مادر چهار شهید و طلایه‌دار پیام‌آوران کربلا پس از زینب سلام‌الله علیها که لحظه‌لحظه‌ی عمر خویش را با خدای خود معامله کرد و لحظه‌ای خطا و انحراف در زندگی وی راه نیافت، در سال ۷۰ ه.ق دار فانی را وداع گفت(۱۴) و در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا، امام حسن علیه‌السلام، و فاطمه بنت اسد و دیگر چهره‌های درخشان شریعت محمدی صلی‌الله علیه و آله به خاک سپرده شد.

اگر چه جسم او در خاک است، اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه‌ی وی، نام او را به بلندای آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوی فاضله، انسان‌هایی تربیت شده‌اند که در تاریخ مانا و ماندگار خواهد بود.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- قمر بنی هاشم، عبدالرزاق المقرم، صفحه‌ی ۹.

۲- همان، ص ۱۰.

۳- قرآن کریم، سوره‌ی ابراهیم / ۲۴.

۴- وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد ۱۴، صفحه‌ی ۲۹.

۵- قمر بنی هاشم، مقرم، صفحه‌ی ۱۵.

۶- تنقیح المقال، علامه مامقانی، جلد ۳، صفحه‌ی ۷۰ با ترجمه.

۷- وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد ۱۴، صفحه‌ی ۲۹.

۸- قمر بنی هاشم، مقرم، صفحه‌ی ۱۶.

۹- همان، صفحه‌ی ۱۶.

۱۰- تنقیح المقال، جلد ۳، صفحه‌ی ۷۰ و منتهی الامال، حاج شیخ عباس قمی، صفحه‌ی ۲۲۶.

۱۱- تنقیح المقال، جلد ۳، صفحه‌ی ۷۰.

۱۲- مولد عباس بن علی علیه‌السلام، محمد علی الناصری، صص ۳۸ -۳۶.

۱۳- ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، جلد ۳، صفحه‌ی ۲۹۴ و تنقیح المقال، جلد ۳، صفحه‌ی ۷۰.

۱۴- محدثات شیعه، دکتر شهلا غروی نایینی، صفحه‌ی ۵۳.

 

 

* منبع: سایت عرفان (استاد شیخ حسین انصاریان)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه