بقیه‌ی بحث مراقبه و محاسبه :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

بقیه‌ی بحث مراقبه و محاسبه بقیه‌ی بحث مراقبه و محاسبه

يكشنبه, ۲ مرداد ۱۳۸۴، ۰۶:۳۲ ق.ظ

مطلوب و هدف نهایی دو تاجر از مشارکت در یک سرمایه، کسب سود در پایان معامله است و همان‌طور که یک تاجر شریکی را به کمک می‌گیرد و مالش را به او تسلیم می‌کند تا با آن معامله کند و در انتهای کار با او به حساب می‌نشیند، به همین ترتیب عقل هم در تجارت اعمال، سرمایه‌ی عمر را به نفس می‌سپارد و با او وارد معامله می‌شود تا به سود که همانا تزکیه‌شدن روح است برسد و از رسیدن ضرر که آلوده‌شدن آن است پروا دارد.

"هر کس آن را (نفس) پاک گردانید قطعاً رستگار شد و هر کس آن را آلوده ساخت قطعاً درباخت."(۱) و این رستگاری جز با عمل صالح حاصل نمی‌شود. هر تاجر عاقلی در ابتدای کار با شریکش قرارداد می‌بندد و در پایان کار اگر خلافی از او سر زده باشد او را عتاب می‌کند و مجازات می‌نماید، به همین ترتیب عقل نیز محتاج مشارطه با نفس است که طی آن وظایفش را به او گوش‌زد می‌کند، با او قرار می‌گذارد، راه صحیح را نشانش می‌دهد و بر او تکلیف می‌کند که این راه را باید ادامه بدهی. سپس لحظه‌ای از مراقبت او غافل نمی‌شود، چون اگر او را رها کند جز خیانت و تضییع سرمایه، چیزی نخواهد دید.

تجارت عقل تجارتی است که سودش فردوس اعلی و رسیدن به سدرةالمنتهی و هم‌نشینی با انبیاء و شهداست، لذا دقت و اهمیت حساب‌رسی در آن به مراتب بیش از حساب‌رسی معاملات و سود و ضررهای دنیوی است و اصلاً هیچ خیری در سودی که بی‌دوام باشد، نیست بلکه شری که بی‌دوام باشد از چنین سودی بهتر است؛ زیرا شر بی‌دوام خیر دائمی را در پی خویش دارد اما خیر بی‌دوام شر دائمی را در پی خواهد داشت.

شاعر عرب می‌گوید: بدترین غم‌ها نزد من در هنگام شادی‌هاست زیرا که صاحب این سرور می‌داند که بعد از آن دچار غم و غصه می‌شود.(۲)

پس بر هر انسان محتاط و مومن به خدا و قیامت واجب است که از محاسبه‌ی نفسش و سخت‌گیری بر آن و در مورد حرکات و سکنات و خطورات و خطوات غافل نشود. هر دم از دم‌های عمر، گوهر گران‌بهایی است که برابر ندارد و امکان ندارد که در مقابل گنجی از گنج‌های دنیا بتوان دوباره آن را به دست آورد. از دست دادن لحظات زندگی در صورتی که ضایع شده باشد و یا در راه هلاکت مصرف شده باشد در هر دو حال خسرانی است عظیم که هیچ عاقلی از آن چشم‌پوشی نمی‌کند.

شایسته است هنگامی که بنده از نماز صبح فارغ می‌شود، ساعتی قلبش را از هر کاری فارغ کند تا با نفسش به مشارطه بپردازد، همان‌طور که تاجران هنگام تسلیم مال به شریک رفتار می‌کنند، پس به نفسش بگوید: من مال‌التجاره‌ای جز عمرم ندارم و هرچه از عمرم می‌گذرد از سرمایه‌ام کم می‌شود و امید تحصیل سودم به ناامیدی تبدیل می‌شود. این روز روز جدیدی است که خدا به من مهلت داده و اجلم را به تأخیر انداخته و بدین وسیله به من انعام نموده است و اگر مرده بودم آرزو می‌کردم یک روز مرا به دنیا بازگرداند تا عمل صالحی در آن روز انجام دهم؛ پس فرض کن که تو مرده بودی و این  حاجتت را پاسخ داده‌اند و تو را به دنیا بازگردانده‌اند. پس بپرهیز که امروز را از دست بدهی و آن را ضایع کنی، زیرا  هر لحظه از لحظات آن گوهری است که قیمت برای آن نتوان گذاشت.

بدان که شبانه‌روز بیست و چهار ساعت است و در خبر است که "روز قیامت برای هر شبانه‌روز از عمر انسان، بیست و چهار خزانه به صف شده‌اند، پس یکی از آن‌ها برای او باز می‌شود و می‌بیند مملو از نوری است که از اعمال خیری که در آن ساعت انجام داده حاصل شده، او از دیدن این انوار-که اگر بین همه‌ی اهل نار توزیع شود در همان حال سوختن از شدت سرور مدهوش می‌شوند- بسیار شادمان می‌شود. سپس خزانه‌ی دیگری برای او باز می‌شود، این یکی بسیار تاریک و سیاه و بدبوست و ظلمت آن را فراگرفته است و این ساعتی است که در آن به نافرمانی خدا پرداخته و آن‌چنان هول و هراسی به او عارض می‌شود که اگر آن را بین اهل بهشت تقسیم کنند، تمام خوشی‌های بهشت بر آنان تلخ می‌شود. هم‌چنین خزانه‌ی دیگری برایش باز می‌شود که در آن چیزی که باعث خوش‌حالی و ناراحتی او شود وجود ندارد و آن ساعتی است که غافل بوده یا به امور مباح مشغول بوده، او حسرت می‌خورد که چرا آن ساعت را بدون عمل خیر رها کرده، مثل کسی که قادر بر کسب سود بسیار و پادشاهی مملکت عظیمی بوده و با اهمال و ساده‌اندیشی، آن را از دست داده دچار حسرت و غبن و پشیمانی می‌شود و به همین ترتیب یکی‌یکی خزانه‌های اوقات عمرش بر او باز می‌شود."

اکنون با در نظر گرفتن این حدیث به نفس خویش بگوید: امروز بکوش که خزینه‌های عمرت را پر نور سازی و مبادا آن‌ها را از گنج‌هایی که باعث پادشاهی آخرتت می‌شود خالی بگذاری. هیچ‌گاه به کسالت و تنبلی و راحت‌طلبی روی میاور و الا از درجات اعلا محروم می‌شوی، دیگران به آن دست یابند و تو از آن محروم می‌شوی. حتی اگر در بهشت باشی درد حسرت و زیان‌کاری‌ات قابل تحمل نیست.

یکی از دانشمندان می‌گوید: گیرم که گناه‌کار بخشوده شود آیا ثوابی را که از دست داده را می‌تواند باز به دست آورد. خداوند در این‌باره می‌فرماید: روزی که شما را برای روز گردآوری گرد می‌آورند، آن روز روز حسرت‌خوردن است.(۳)

 

آنچه پیرامون سفارش نفس درباره ساعات عمر است

پس از آن شروع به سفارش نفس درباره‌ی اعضاء هفت‌گانه بنماید و آن‌ها را تا پایان آن روز در اختیار نفس قرار دهد زیرا آن‌ها در این تجارت خدمت‌کاران نفس خواهند بود و توسط آن‌ها اعمال و امور این تجارت انجام خواهد شد. در قرآن آمده است که: "دوزخی که برای آن هفت در است،و از هر دری بخش معینی از آنان وارد می‌شوند."(۴) هر بک از این ابواب برای کسی است که با یکی از این اعضاء هفت‌گانه خدا را نافرمانی کرده باشد، پس نفس را به حفظ اعضاء در مقابل معاصی سفارش کند.

 

۱. قدافلح من زکیها و قدخاب من دسیها؛ سوره‌ی شمس آیه‌ی ۹-۷

۲. اشد الغم عندی فی سرورٍ           تیقن عنه صاحبه انتقالاً

۳. یوم یجمعکم لیوم الجمع ذالک یوم التغابن؛ سوره‌ی تغابن، آیه‌ی ۹

۴. لعا سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم؛ سوره‌ی حجر، آیه‌ی ۴۴

 

 

* این نوشته از آقای هادی است که در کیمیای میهن‌بلاگ ثبت کرده بودند، و بیان نتوانسته در انتقال آرشیو کیمیا به اینجا اسم نویسنده را با خودش بیاورد. تاریخ ویرایش: جمعه ۱۳۹۷/۱۱/۰۵

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه