تحجر از دیدگاه قرآن و احادیث :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

تحجر از دیدگاه قرآن و احادیث تحجر از دیدگاه قرآن و احادیث

سه شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۳۶ ب.ظ

پرسش

تحجر از دیدگاه قرآن و احادیث را توضیح دهید.

 

پاسخ اجمالی

تَحَجُّر در لغت به معنی سنگ‌شدن و در اصطلاح به معنی امتناع انسان از پذیرش حق و روی‌گردانی از خداوند است و نقطه‌ی مقابل آن شرح صدر است.

تَحَجُّر از نظر اسلام امری مذموم و در آیات قرآن از آن به قساوت قلب تعبیر شده است.

افراد متحجر از یادآورى و تذکر و نصیحت روی‌گردان و بر تغافل نسبت به حقیقت و بى‏خبرى از آن تعمّد مى‏ورزند.

تحجّر، سبب نادیده‌گرفتن حقایق، دل‌مردگی و نابودى انسان می‌شود.

تحجّر ریشه در کفر، تقلید از عوام، هم‌نشینى با بدان و فاجران و مجرمان، دنیاپرستى، هواپرستى، آرزوهای دور و دراز، جهل، گناه، لجاجت، جدال و مراء و... دارد.

برای ریشه‌کن‌کردن تحجر باید از وحى، یاد قیامت، مطالعات پى‏گیر و مستمر در آثار و احوال و سرنوشت گذشتگان، ارتباط مداوم با دانشمندان صالح، خودسازى و تهذیب نفس، یاد خداوند و پرهیز از گناه مخصوصا از خوردن غذاى حرام، مدد جست.

 

پاسخ تفصیلی

تَحَجُّر در لغت به معنی سنگ‌شدن است[۱] و در اصطلاح به معنی امتناع انسان از پذیرش حق و روی‌گردانی از خداوند است که به قلب انسان نسبت داده می‌شود.[۲] نقطه‌ی مقابل تَحَجُّر شرح صدر است.

در آیات قرآن از تَحَجُّر به قساوت قلب و عدم خضوع در برابر حقیقت تعبیر شده است.

همان گونه که انسان‌ها در درک مطالب و خودجوشى یکسان نیستند، بعضى با یک اشاره‌ی لطیف یا یک کلام کوتاه، حقیقت را به خوبى درک مى‏کنند و بعضی در نقطه‌ی مقابل آن قرار دارند، در پذیرش حق هم عده‌ای با یک تذکر بیدار مى‌شوند، و یک موعظه و اندرز در روح آن‌ها طوفانى به پا مى‏کند، در حالى که بعضى دیگر شدیدترین خطابه‏ها و گویاترین دلائل و نیرومندترین اندرز و مواعظ در وجودشان کم‌ترین اثرى نمى‏گذارد.[۳]

قرآن در این زمینه بعضى از انسان‌ها را صاحب "شرح صدر" و گستردگى روح و بعضى را داراى تنگى و "ضیق صدر" معرفى مى‏کند، چنان که مى‏فرماید: "آن کس را که خدا مى‏خواهد هدایتش کند، سینه‏اش را براى اسلام گشاده مى‏سازد، و آن کس را که بخواهد گمراه نماید سینه‏اش را چنان تنگ مى‏کند که گویى مى‏خواهد به آسمان بالا رود"[۴]! این موضوعى است که با مطالعه‌ی حالات افراد کاملا مشخص است، بعضى آن چنان روح‌شان باز و گشاده است که هر قدر از حقایق در آن وارد شود به راحتى پذیرا مى‏شوند، اما بعضى به عکس آن‌چنان روح و فکرشان محدود است که گویى هیچ جایى براى هیچ حقیقتى در آن نیست، گویى مغزشان را در یک محفظه با دیوارهاى نیرومند آهنى قرار داده‏اند.

این افراد مورد نکوهش قرآن مجید قرار گرفته‌اند، آن‌جا که می‌فرماید:

"چرا هنگامى که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دل‌هاى آن‌ها قساوت پیدا کرد و شیطان، هر کارى را که مى‏کردند، در نظرشان زینت داد!".[۵]

افراد متحجر از یادآورى و تذکر و نصیحت بهره‏اى نمى‏گیرند و بر تغافل نسبت به حقیقت و بى‏خبرى از آن تعمّد مى‏ورزند. قرآن می‌فرماید: "و چون به آن‌ها یادآورى شود (تذکر داده شود)، به یاد نمى‏آورند (متذکر نمی‌شوند)".[۶]

 

عوامل تَحَجُّر و قساوت قلب:

۱- تقلید از عوام سبب تحجّر و جمود است.

مشرکان در توجیه اعمال خود می‌گفتند: چون پدران خود را بر این دین یافتیم این دین را برگزیدیم[۷]. پایبندى بى چون و چرا به سنّت‏ها و آداب ملّى و قومى، سبب تخدیر جامعه و سدّ راه فکر و نوآورى و مانع شناخت حقیقت است. البته باید توجه داشت که این گونه از تقلید و پیروی با تقلید از اهل علم و دانشمندان، فرق دارد و این نه تنها مانع شناخت حقیقت و نوآوری نیست بلکه وسیله‏ى تکامل و رشد و ترقّى است ‏و به همین دلیل مورد تأیید قرآن قرار گرفته است. چنان‌که قرآن برای رسیدن به هدایت و رشد می‌فرماید: "از اهل ذکر بپرسید".[۸] و "به هدایت آنان اقتدا کنید."[۹]

۲- هم‌نشینى با بدان و فاجران و مجرمان و تأثیرپذیری از آنان.

۳- دنیاپرستى، هواپرستى و آرزوهای دور و دراز، باعث تنگى روح و قساوت قلب مى‏شود.[۱۰] از جمله پیام‌هاى پروردگار به حضرت موسى(ع) این بود: "اى موسى آرزوهایت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف‌ناپذیر مى‏شود، و سنگ‌دلان از من دورند"! [۱۱]

۴- کفر موجب تَحَجُّر و قساوت قلب است.

مؤمن همیشه رو به رشد و حرکت است، زیرا چشم حقیقت‏بین، نور، نفس پاک و دل زنده دارد، امّا کافر حاضر نیست حقیقت را ببیند و به خاطر سنگ‌دلى، آن را نمى‏پذیرد و به دلیل ظلمات جهل و تعصّب و تحجّر در راه حقّ حرکت نمى‏کند.[۱۲]

۵- جهل و گناه و لجاجت و جدال کفر و مراء و...

امیر مؤمنان (ع) فرمود: "اشک‌ها خشک نمى‏شوند مگر به خاطر سختى دل‌ها و دل‌ها سخت و سنگین نمى‏شوند مگر به خاطر فزونى گناه"![۱۳]

 

آثار تَحَجُّر و قساوت قلب:

۱- تحجّر و تعصّب، سبب نادیده‌گرفتن حقایق است.

قرآن می‌فرماید: "(متحجّرین) به آن‌چه بر انگیخته‌شده‌اند، کفر می‌ورزند".[۱۴]

۲- پایان تحجّر و تعصّب و لجاجت نابودى است.[۱۵]

خدای متعال می‌فرماید: "ما از آن‌ها انتقام می‌گیریم."[۱۶] زیرا تعصّب و تحجّر به جایى مى‏رسد که پیامبر معصومى چون ابراهیم که بیان و معجزه و علم دارد به خاطر مشتى سنگ و چوب و جماد محکوم به سوختن مى‏شود.

۳- تحجّر و تعصّب، سبب دل‌مردگی می‌شود.

مؤمنان، مردمى زنده‌دل و برخوردار از حیات حقیقى هستند. زیرا ایمان، به فرد و جامعه حیات مى‏بخشد و کفر، مرگ فرد و جامعه را در پی دارد.

 

چگونه می‌توان قساوت قلب را ریشه‌کن کرد؟

در پاسخ به این سؤال، باید گفت: هنگامى که نفوس در گودال ژرفى از خواب و آسایش فرو مى‏رود و در آن هنگام که دل‌ها سنگ و از صخره‌ی سنگ‌ها سخت‏تر مى‏شود، و آدمى بدون فهم و اراده با سنت‌هاى باطل خو مى‌گیرد، و به هیچ تکامل و تطورى رضا نمى‏دهد. در آن صورت نیاز انسان به بانگ‌هاى بیم‌دهنده، شدت مى‏یابد، تا قلب او از خواب بیدار شود، و عقل از تسلط انبوه خرافات رهایى یابد.

خداوند متعال برای رهایی از تحجر و قساوت قلب، اسباب زیادی را مهیا کرده است (به شرط این که انسان نیز بخواهد). بعضی از این اسباب عبارتند از:

۱- وحى پیامبر(ص)، به صورتى پیوسته روشنی‌هایى را در محیطى از تاریکى سخت، و بانگ‌هاى پرخروشى را در محیطى از خاموشى و جمود، و آتشفشان‌هاى سوزنده‏اى را براى از بین‌بردن مقدّسات باطل و خرافات به جای مانده از دوران جاهلیت، بر همگان آشکار مى‏سازد.

سوره‌ی تکویر یکى از بانگ‌هاى آژیرى است، و چون درب قلب بر آن گشوده شده باشد، هم‌چون کلیدى براى تطور و ابداع در قلب و عقل و رفتار عمل مى‏کند.[۱۷]

۲- یادآورى و تذکر سبب برانگیختن و بیدارکردن دانسته‏هاى انسان در خاطره و ذهن است و عقل انسان، به گونه‌ای است که اگر صاحب خرد آن را بکاود و برانگیزد، حقایق نهفته‌ی بسیاری از او آشکار می‌شود که می‌تواند قساوت قلب را از انسان بزداید.

۳- مطالعات پى‏گیر و مستمر در آثار و احوال و سرنوشت گذشتگان و عبرت‌گرفتن از آنان.

۴- ارتباط مداوم با دانشمندان و علماى صالح.

۵- یاد خدا.

۶- خودسازى و تهذیب نفس، پرهیز از گناه و مخصوصا پرهیز از غذاى حرام.

به هر حال براى به دست‌آوردن شرح صدر و رهایى از قساوت قلب باید به درگاه خدا روى آورد تا آن نور الهى که پیامبر وعده داده در قلب بتابد، باید آئینه‌ی قلب را از زنگار گناه صیقل داد و سراى دل را از زباله‏هاى هوا و هوس پاک کرد تا آماده‌ی پذیرایى محبوب گردد، اشک‌ریختن از خوف خدا، و از عشق آن محبوب بى‏مثال، تاثیر عجیبى در رقت قلب و نرمش و گسترش روح دارد، و جمود چشم از نشانه‏هاى سنگ‌دلى است.

به جهت اختصار به همین مقدار بسنده می‌کنیم و برای آگاهی بیشتر در این زمینه شما را به مطالعه‌ی تفاسیر آیات مربوط به قساوت قلب، شرح صدر، خضوع و خشوع، و روایات وارد شده در این زمینه‌ها، دعوت می‌کنیم.

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱] تحجّر: بسان سنگ شد. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، ص ۲۰.

[۲] فی ظلال القرآن، ج‏۲، ص: ۱۰۹۰ " والقلب الذی لا ترده الشدة إلى اللّه قلب تحجر فلم تعد...".

[۳] تفسیر نمونه، ج‏۱۹، ص: ۴۲۷.

[۴] انعام ، ۱۲۵" فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ"

[۵] انعام،۴۳ «وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ، وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ».

[۶] صافات،۱۳ "وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ" نک: تفسیر هدایت، ج‏۱۱، ص: ۱۹۸.

[۷] شعراء،۷۴ «بَلْ وَجَدْنا آباءَنا...»

[۸] نحل،۴۳ ؛ انبیاء،۷ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْر...ِ» نک: تفسیر نور، ج‏۸، ص: ۳۲۴.

[۹] انعام ،۹۰ «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ...»

[۱۰] بحار الانوار، ج ۷۰، ص ۵۵ ،حدیث ۲۳ امام صادق (ع):" اوحى اللَّه عز و جل الى موسى یا موسى لا تفرح بکثرة المال، و لا تدع ذکرى على کل حال، فان کثرة المال تنسى الذنوب، و ان ترک ذکرى یقسى القلوب":" خداوند متعال به موسى (ع) وحى فرستاد که اى موسى! از فزونى اموال خوش‌حال مباش، و یاد مرا در هیچ حال ترک مکن، چرا که فزونى مال" غالبا موجب فراموش‌کردن گناهان است، و ترک یاد من قلب را سخت مى‏کند.

[۱۱] " کافى" جلد دوم" باب القسوة" حدیث ۱.،:یا موسى لا تطول فى الدنیا املک، فیقسو قلبک، و القاسى القلب منى بعید:"

[۱۲] تفسیر نور، ج‏۹، ص: ۴۹۲

[۱۳] بحار الانوار جلد ۷۰ صفحه ۵۵،حدیث ۲۴ امیر مؤمنان (ع):" ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب، و ما قست القلوب الا لکثرة الذنوب

[۱۴] زخرف،۲۴ -«بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ»

[۱۵] تفسیر نور، ج‏۱۰، ص: ۴۴۷

[۱۶] زخرف ،۲۵- حجر،۷۹- اعراف،۱۳۶«فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ...»

[۱۷] تفسیر هدایت، ج‏۱۷، ص: ۳۴۸، با اندکی تغییر در عبارت.

از سایت اسلام‌کوئست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه