تشکر
از بیرون اومده بودیم. از وقت ناهار گذشته بود و نمیشد یه چیزی فورا درست کرد و خورد؛ ماهم گرسنه بودیم و طاقتمون تعطیل بود. برای اولین تجربه از پیتزافروشی جدیدی که تو محل باز شده بود، سفارش دو تا چیزبرگر دادیم. جاتون خالی، غذای لذیذی بود و کیفیت بسیار مناسب + قیمت بالایی داشت.
فرداش که داشتم از جلوی اون پیتزافروشی رد میشدم با تلفن همراهم شمارشونو گرفتم و بعد از سلام و علیک با خانومی که جواب تلفنمو داد گفتم:
من دیروز یه سفارش چیزبرگر داشتم؛ تماس گرفتم که... (میدونستم الان تا آخرش رفته و منتظر یه انتقاد یا حتی دری وری تنده) نذاشتم این فکرها تو ذهنش ادامه پیدا کنه، فورا ادامه دادم: تماس گرفتم که بگم: تو مملکت ما، همه بیشتر از اینکه تشکر کنن، انتقاد میکنن حتی از خوبیها؛ اما من تماس گرفتم بابت غذای خوب و با کیفیتی که به مشتریاتون میدید ازتون تشکر کنم.
گل از گلش شکفت و کلی تعارف تیکه پاره کرد. خداحافظی کردم و تماس رو قطع.
گذشته از کار انساندوستانهی من، واقعا چرا ما همیشه در حال انتقادکردنیم و تقریبا اصلا تشکر و شمردن خوبیها، تو مراممون نیست؟ نه از خدا و نه از بندههاش؟
وسعت دیدمون رو زیاد کنیم: درسته که لیوان اوضاع اقتصادی ما، لیوان اوضاع فرهنگی ما و کلا لیوان زندگی ما، یک نمیهی خالی داره که نمیشه انکارش کرد و گفت: نه اصلا وجود نداره؛ اما این هم غلطه که نیمهی پر لیوان زندگیمون رو اصلا نبینیم.
دعاهایی که از حضرات معصومین علیهمالسلام به دست ما رسیده و امروز ما کم و بیش اونها رو میخونیم، پُرند از جملهی «الحمد لله» که همش آموزش به رخ کشیدن نیمهی پر لیوان زندگیمون به خودمونه.
البته این بحث یه عقبهی بسیار مفصل کلامی هم داره که قصدم پرداختن به اون نیست، چرا که نه اینجا جای گفتنشه و نه من قدم بهش میرسه.
خلاصه اینکه: تشکر کردن (از خدا و بندگانش) کار سختی نیست و میتونه بشه یکی از دستاوردهای ماه رمضان امسال هممون.
همین. موفق باشین
عید فطر رو هم پیشاپیش تبریک میگم
التماس دعا
یاعلی
ثبت نظر