تعریف و چرایی دون ژوان :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

تعریف و چرایی دون ژوان تعریف و چرایی دون ژوان

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۸، ۰۷:۰۰ ب.ظ

وقتی از کلمه‌ی دون ژوان حرف می‌زنیم، انگار کثافت انسانی را بررسی می‌کنیم. در حقیقت ما به کسانی می‌گوییم دون ژوان که در هر برهه از زندگی‌شان با چند جنس مخالف رابطه‌ی جنسی یا احساسی عمیق دارند و کیفیت و کمیت این جنس مخالف‌ها هیچ‌وقت ثابت نیست؛ یعنی هیچ جنس مخالفی در زندگی‌شان نیست که بتواند حضور دائمی داشته باشد؛ حتی مادر و پدر. با این حال آن‌ها در یک روند شجاعانه از کسی می‌گذرند و به کسی دیگر می‌پیوندند؛ بدون آن‌که بدانند چرا!

این شجاعت و شهامت با سرعت سرسام‌آوری به سمت تنهایی در حرکت است و آن‌ها در هر لحظه ممکن است ترک شوند و تنها بمانند. وحشتی که هرگز دوست ندارند تجربه‌اش کنند. در حقیقت دون ژوان تحمل زندگی را ندارد و برای پر کردن این خلأ وحشی، به محض احساس تنهایی دست روی کس دیگری می‌گذارد. این چرایی دون ژوانی است.

 

شروع دون ژوان

یک دون ژوان هیچ‌وقت با یک دون ژوان دوست نمی‌شود. هیچ‌وقت یک دون ژوان را برای رابطه‌ی احساسی عمیق در نظر نمی‌گیرد. برای او یکی مثل خودش هیچ جذابیتی ندارد. و همین طور برای طرف مقابل! کلک‌های آن‌ها برای هم رو شده است و نمی‌توانند در طرفةالعینی قاپ رفیق را بدزدند.

آن‌ها نیاز دارند پرستیده بشوند. و در مقابل بلدند که چه طور طرف مقابل را دچار حس پرستیده‌شدن بکنند؛ در حالی که اصلاً نمی‌پرستند. شاید هم بپرستند. اما برای مدتی کوتاه. آن‌ها زیبایی را دوست دارند و برای هر زیبای دیگری که از کنارشان رد شود احترام قائلند. پس دوست دارند هر موجود زیبایی که وجود دارد را مال خود کنند؛ برای مدتی فتح کنند؛ و از این که روزی چنین موجود زیبایی را داشته‌اند، لذت ببرند. آن‌ها قوانین زندگی را می‌دانند. تنها نکته‌ی اساسی زندگی آن‌ها این است که تنها هستند و این تنهایی را هم قانون تلقی می‌کنند.

 

چگونگی دون ژوان

او می‌داند که هر لحظه ممکن است تنها بماند، پس سعی می‌کند که طرف مقابلش را اسیر خود کند و با داد و فریاد در مردها، توهین و قهرکردن و غر زدن در زن‌ها و تحقیر کردن در هر دو جنس، طرف مقابل را برای خود نگه دارند. او سعی می‌کند دنیای کوچکش را این‌گونه کنترل کند!

بحث به همین‌جا ختم نمی‌شود. او باز هم ارضا نمی‌شود. روندی که او رفته باز هم تکراری است. او در حقیقت نمی‌داند تا کجا پیش خواهد رفت! او فقط به دست می‌آورد، فتح می‌کند، پیروز می‌شود و لذت می‌برد! اما بعد از این که فتح کرد، دیگر هیچ حس جذابی در طرف مقابل نمی‌بیند که بخواهد با او بماند. پس به سراغ کس دیگری می‌رود. در این حین ممکن است رابطه را به هم نزند، اما بنا به اصل «زیبایی‌دوستی دون ژوان‌ها» به سراغ کس دیگری می‌رود و باز هم قانونش را تکرار می‌کند.

شاید کسی به او بگوید: «چرا به دست می‌آوری که ترک کنی؟» و او هم جواب بدهد: «جنس مخالف از این که به دست آورده شود لذت می‌برد و من هم این لذت را به او می‌دهم. او از این که کسی را داشته باشد که این‌گونه لذتش بدهد مست می‌شود. من در قبال مقداری عشق و علاقه و کمی وقت، این لذت و مستی را به او می‌دهم. و بعد که مساوی شدیم، دیگر نیازی نیست با هم باشیم! این قانون است!» قانون دون ژوانی.

دون ژوان می‌داند چه کار کند که وقتی با او هستی از زندگی لذت ببری. اما هیچ‌وقت این ترس را به ما نمی‌دهد که دائمی نیست!

شاید دون ژوان از گذشته‌ی خود برای جنس مخالف هم صحبت کند. شاید هم مثل زن‌ها هیچ‌وقت از گذشته‌ی خودشان حرفی نزنند تا تازه به نظر برسند.

 

رفتن دون ژوان

مسئله از جایی شروع می‌شود که دون ژوان می‌خواهد ترک کند! دون ژوان بی‌خبر ترک می‌کند. اصلاً نمی‌فهمی چه وقتی رفته که بخواهی جلویش را بگیری. التماس‌ها شروع می‌شود. دون ژوان دوست دارد التماس بشنود. چون می‌فهمد که تنها نیست و این التماس‌ها همیشه هست! پس لذت می‌برد.

جنس مخالف نمی‌داند تنها چیزی که دون ژوان را می‌ترساند تنهایی است! اگر جنس مخالف زرنگ باشد می‌تواند با تنها گذاشتن، دون ژوان را برای مدت بیشتری داشته باشد! یعنی از خودش قدرت نشان دهد و دون ژوان را دوباره به مبارزه بطلبد. او از مبارزه لذت می‌برد و تا وقتی مبارزه نباشد دون ژوان اهمیت وجودی ندارد.

نکته‌ی تأسف‌برانگیز این‌جاست که جنس مخالف فقط زمانی می‌تواند بفهمد که تنها ترس دون ژوان تنهایی است که دیگر هیچ حسی به او ندارد. و حالا التماس‌های دون ژوان تأثیری ندارد؛ اگر التماسی بکند!

 

به دون ژوان

شاید شنیدن این جمله از زبان زن‌ها برایتان آشنا باشد: «عاشق مردهایی‌ام که یه گوشه تنها توی کافه واسه خودشون می‌شینند و به هیچ کس کاری ندارند.» و این جمله برای مردها: «کاش فقط یه لحظه نگام کنه. لامصب دلش از سنگه. حاضرم همه‌ی دنیام رو به پاش بریزم اما یه لحظه نگام کنه.»

دون ژوان دنبال چنین افرادی می‌گردد. افرادی که به دست‌آوردنشان سخت باشد. خسته‌کننده باشد. یا مبارز خوبی باشند.

  • فاطمه کاوه

تنهایی

دون ژوان

روان شناسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه