جمعه ها با حافظ (۵) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

جمعه ها با حافظ (۵) جمعه ها با حافظ (۵)

جمعه, ۱۷ تیر ۱۳۸۴، ۰۵:۴۷ ق.ظ

السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک

سلام

چقدر خوبه که آدم کاراشو سر وقت و همون موقعی که باید، انجام بده؛ خدا کمک کرد و «جمعه‌ها با حافظ»  تو وقت خودش موند و تبدیل به  «جمعه + ۱»ها با حافظ  نشد. اگه مطالب قبلی منو خونده باشین می‌دونین چی می‌گم؛ بگذریم.

از هر چه بگذریم سخن دوست خوش‌تر است. نیت که یادتون نرفته؟

 



 بسم‌الله الرحمن الرحیم

یاری اندر کس نمی‌بینم یاران را چه شد؟

دوستی کی آخر آمد دوست‌داران را چه شد؟

 

آب حیوان تیره‌گون شد خضر فرخ‌پی کجاست؟

خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد؟

 

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی بر نخواست

عندلیبان را چه پیش آمد، هزاران را چه شد؟

 

زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت

کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد؟

 

لعلی از کان مروت بر نیامد سال‌هاست

تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟

 

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی

حق‌شناسان را چه حال افتاد، یاران را چه شد؟

 

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار

مهربانی کی سر آمد شهر یاران را چه شد؟

 

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند

کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد؟

 

حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش!

از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد؟

 

 

* این غزل را با صدای استاد موسوی گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی  دریافت آن را دانلود کنید.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه