جمعه ها با حافظ
شنبه, ۴ فروردين ۱۳۸۶، ۰۹:۳۳ ق.ظ
سلامپست جمعه ها با حافظ ، به خاطر علقه من به شیخ شیراز و چیزای دیگه - که بماند - همیشه یه پست خاص بوده و هست ؛ خیلی چیزا رو خیلی مواقع ، در عین ناباوری بهم گوشزد کرده و بازم خیلی چیزای دیگه که باز هم بماند . البته دلایل این تذکرهای به موقع و جانانه حافظ ، یعنی اینکه چجوری می شه که اینجوری میشه رو ، می شه از تو اشعار خودش در آورد مثل :آنکه در طرز غزل نکته به حافظ آموختیار شیرین سخن نادره گفتار من است یاهمت حافظ و انفاس سحر خیزان بود که ز بند غم ایام نجاتم دادند و یاهر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود و ... . به هر حال این پست یه نموره خاصتره ؛ اونم به خاطر اینه که اولین جمعه ها با حافظ سال جدیده و هم به خاطر این که یکی از آدمای خاص زندگیم ، تفال این هفته رو می زنه ... . اگه از این حرفا هم بگذریم ، جدا نمی دونم چی باید بگم ! یک سال گذشت و از سال جدید هم دو روزش به سرعت تموم شد . فقط اینو می دونم که چشم به هم بزنم دوباره – البته اگه عمری باشه - می رسم سر سال 87 و ... .دعا کنید !بگذریم ...نیت کردین ؟؟؟بسم الله ... بسم الله الرحمن الرحیم در همه دیر مغان نیست چو من شیداییخرقه جایی گرو باده و دفتر جاییدل که آیینه شاهیست غباری دارد از خدا می طلبم صحبت روشن راییکشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی جوییها بسته ام از دیده به دامان که مگر در کنارم بنشانند سهی بالاییکرده ام توبه به دست صنم باده فروش که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنجنروند اهل نظر از پی نابیناییشرح این قصه مگر شمع برآرد به زبانورنه پروانه ندارد به سخن پرواییسخن غیر مگو با من معشوقه پرستکز وی و جام میم نیست به کس پرواییاین حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می گفتبر در میکده ای با دف و نی ترساییگر مسلمانی ازینست که حافظ داردآه اگر از پی امروز بود فردایی نمی دونم چه نیتی کرده بودین ؟!!!ولی خیلی معرکه بود ؛درست مثل همیشه .یاعلی ! کیمیا