زهرا گذشت و خاطره‌هایش هنوز هست؛ محمدجواد غفورزاده (شفق) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

محمدجواد غفورزاده (شفق)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

 

زهرا گذشت و خاطره‌هایش هنوز هست

در مسجد مدینه صدایش هنوز هست

 

شهری که بود شاهد غم‌های فاطمه

پر از صدای گریه فضایش هنوز هست

 

از گلشن امید به تاراج حادثات

گل رفته است و عطر وفایش هنوز هست

 

یاد مصیبتش نشد از سینه‌ها برون

آن داغ، بر دلِ همه جایش هنوز هست

 

در هر دلی که داشت تجلی، به جای ماند

در هر سری که بود هوایش هنوز هست

 

در آستانه‌ی در ِ آن روضه‌ی بهشت

بانگ و نوای وا أبتایش هنوز هست

 

راز و نیاز فاطمه را تا دهد گواه

محراب هست و موج دعایش هنوز هست

 

چون آرزوی خفته در آغوش سرد خاک

محسن به جا نماند و عزایش هنوز هست

 

گر سر زند به کلبه‌ی احزان او کسی

پی می‌برد که شور و نوایش هنوز هست

 

سودی نخواست از فدک اما به یادگار

آن خطبه‌ی بلیغ و رسایش هنوز هست

 

تا انتقام مادر خود را کشد ز خصم

مهدی، که باد جان به فدایش هنوز هست

 

گر نیستیم قابل دیدار او «شفق»

ما را به سینه‌، شوق لقایش هنوز هست

 

 

محمدجواد غفورزاده (شفق)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه