فاطمه ای نور خدا در زمین؛ مدح و مرثیه؛ هادی وحیدی
بسمالله الرحمن الرحیم
فاطمه ای نور خدا در زمین
رحمت گستردهی حق بر زمین
فاطمه ای آینهی لمیزل
جلوهی اشراقی نور ازل
فاطمه ای جوهرهی ناب تو
چشمهی خورشیدی مهتاب تو
زهره تویی، بدر تویی، فاطمه
نیمهشب قدر تویی فاطمه
زهرهی زهرایی آفاق تو
چشمهی نورانی اشراق تو
روز ازل آنچه خدا آفرید
نور تو و نام تو را آفرید
فاطمه ای کعبهی هفتآسمان
قبلهی خورشیدی افلاکیان
ماه تو را راز و نیاز آورد
رو به تو خورشید نماز آورد
خاک رهت سرمهی چشم ملک
پیش قدومت شده خم نُهفلک
فاطمه ای سبز، بهاریترین
باغ بهشتی به بهشتآفرین
یاسمنی، عطر دعا میدهی
بوی خدا، بوی خدا میدهی
پنجرهی رو به خداوند تو
تا به خدا آن پل پیوند تو
روح به آیین الاهی تویی
جوهرهی دین الاهی تویی
دین که به مهر تو دلش بند نیست
فاش کنم دین خداوند نیست
فاطمه ای نور خدا در زمین
خانهی تو مهبط روحالامین
***
بر در تو شعله که شیطان زده
صاعقه بر خرمن قرآن زده
آتش قهر از سر کینآوری
بر حرم حرمت رحمان زده
آه...! در آن روز بد حادثه
فاطمه شد زورق طوفانزده
غنجه که از شاخهی گل شد جدا
باغ شد افسرده و بارانزده
نالهی افلاک زمین را شکافت
عرش خدا گشت پریشانزده
وای که با دست ستم، اهرمن
سنگ به آیینهترین جان زده
آه...! که بر ریشهی دین تیشهها
کفر نزد آن چه مسلمان زده
فاطمه ای آینهی ایزدی
مهدی خود را تو صدا میزدی
هادی وحیدی