ماهم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره؛ حضرت علی‌اکبر (ع)؛ غلامرضا سازگار :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

 غلامرضا سازگار

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

ماهم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره

ای اشک‌ها بریزید از دیده چون ستاره

 

جز من که همچو خورشید افروختم در این دشت

کی پاره پاره دیده اندام ماهپاره؟

 

ماهم فتاده بر خاک دیدم که خصم ناپاک

با تیغ زخم می‌زد بر زخم او دوباره

 

در پیش چشم دشمن بر زخمت ای گل من

جز اشک نیست مرهم جز آه نیست چاره

 

خندید قاتل تو بر اشک دیده‌ی من

با آنکه خون بر آمد از قلب سنگ خاره

 

وقتی لبت مکیدم آه از جگر کشیدم

جای نفس برون ریخت از سینه‌ام شراره

 

ای جان رفته از دست، بگشا دو دیده از هم

جانی بده به بابا حتّی به یک اشاره

 

دشمن چنین پسندد استاده و بخندد

فرزند دیده بندد بابا کند نظاره

 

چون ماه نو خمیدم با چشم خویش دیدم

خورشید غرقه خون را در یک فلک ستاره

 

دردا که پیش رویم در باغ آرزویم

افتاد برگ یاسم با زخم بی‌شماره

 

جسم عزیز جانم چون دامن زره شد

از زخم هر پیاده از تیغ هر سواره

 

افتاده جسم صد چاک، جان حسین بر خاک

«میثم» بر آن تن پاک خون گریه کن هماره

 

غلامرضا سازگار (میثم)

 

 

* منبع: سایت کرب و بلا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه