مجمع البیان: سوره فاتحة الکتاب، آیات ۱ تا ۷؛ قسمت ۲ :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

مجمع البیان: سوره فاتحة الکتاب، آیات ۱ تا ۷؛ قسمت ۲ مجمع البیان: سوره فاتحة الکتاب، آیات ۱ تا ۷؛ قسمت ۲

چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۶:۰۰ ق.ظ

تفسیر

اشاره

اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ

یعنی همه‌ی صفات عالی و ستایش‌ها و سپاس‌ها برای آن خدایی است که سزاوار پرستش است، چون او دهنده‌ی همه‌ی نعمت‌ها و توانایی بر آن‌ها است، او آفریدگار و پروردگار جهانیان است؛ ضمناً از این آیه دو چیز استفاده می‌شود:

۱- وجوب شکر نعمت‌دهنده

۲- راه و طرز آن

اَلرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ: معنای این دو صفت و فرق آن‌ها با هم در تفسیر «بِسْمِ اللّٰهِ» گذشت و تکرار آن‌ها پس از حمد به منظور تأکید است ولی علی بن عیسی رمانی می‌گوید:

ذکر این دو صفت پس از بسم اللّٰه و پس از حمد تکراری است زیرا پس از بسم اللّٰه چون کلمه‌ی «اللّٰه» به معنای کسی است که شایستگی پرستش دارد «اَلرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ» بیان سبب این لیاقت و شایستگی است و پس از حمد برای بیان علت و سبب این شکر و سپاس است.

مٰالِکِ یَوْمِ الدِّینِ: پس از بیان مالکیت خدا در این عالم، این آیه مالکیت و سلطنت او را در جهان دیگر بیان می‌کند و منظور از«یوم» (روز) زمان است مطلقا نه روز اصطلاحی مقابل شب.

بعضی می‌گویند: منظور از«روز» ادامه‌ی نور و روشنی است تا سرنوشت‌ها تعیین شده، هر کسی در مکان خود مستقر گردد.

درباره‌ی «یَوْمِ الدِّینِ» جبائی می‌گوید: یعنی روزی که بر دین جزا و پاداش داده می‌شود.

محمّد بن کعب معتقد است یعنی روزی که جز دین چیزی سود نمی‌بخشد.

با این‌که خدا مالک همه‌ی عالم‌ها است علّت این‌که او را فقط مالک روز دین و عالم آخرت معرفی می‌کند بیان عظمت و اهمیت آن روز است مانند آیه‌ی کریمه‌ی: «رَبُّ الْعَرْشِ» خدای عرش که برای بیان عظمت عرش است.

ضمناً این آیه بر اثبات معاد و لزوم ترس و امید از آن، دلالت دارد زیرا تصور آن جهان خوف و امید را در انسان پدید می‌آورد.

إِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ: روی قانون ادبی عربی، مقدم‌شدن «اِیّٰاکَ» (تو را) بر دو فعل برای بیان انحصار است یعنی خدایا منحصراً تو را می‌پرستیم نه غیر تو را و فقط از تو کمک می‌جوئیم نه از غیر تو.

عبادت، خود نوعی شکر است و نیز هدف از آن است زیرا عبادت آخرین درجه‌ی خضوع کسی است توأم با عالی‌ترین مرتبه‌ی تعظیم و بزرگداشت، و شایستگی این پرستش را ندارد مگر کسی که اصول نعمت‌ها چون هستی و زندگی و میل را عطا کرده است و چون جز خدای بزرگ هیچ‌کس توانایی دادن این نعمت‌ها را ندارد پس پرستش مخصوص او است.

اگر انسانی به دیگری نیکی کند شایستگی تشکّر و سپاسگزاری را دارد و نیز لزوم اطاعت و فرمانبرداری انسانی از انسان دیگر امکان دارد اما عبادت و پرستش منحصراً در برابر خدا باید باشد نه دیگری.

عبادت همان اطاعت نیست

بنابراین قول کسانی که می‌گویند عبادت همان اطاعت است صحیح نیست زیرا اطاعت تنها موافقت فرمان و امر است و بس و لذا پسر که مطیع پدر و بنده که فرمانبر صاحبش است درست نیست بگوئیم آن‌ها پدر و یا صاحب خود را می‌پرستند و بت‌پرستان عبادت بت می‌کردند نه اطاعت، چون بت فرمان و امری نداشت تا آنان پیروی کنند.

توفیق از تو است

مقصود از «إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ» این است که خدایا فقط از تو توفیق و کمک بر عبادت می‌خواهم و معنای توفیق، درست‌کردن همه‌ی وسائل و اسباب آن چیزی است که در پیدایش نیاز بدان‌ها دارد و از این جهت کسی که دیگری را بر کاری کمک می‌کند نمی‌گویند «به او توفیق داد» زیرا او توانست تنها یک سبب «یک قسمت کار را» درست کند اما جمع همه‌ی اسباب و مقدمات از قدرت افراد خارج و منحصر به خدا است، لذا توفیق فقط از او است.

تکرار چرا؟

علت اینکه کلمه‌ی «ایاک» تکرار شده این است که اگر فقط یک بار گفته می‌شد شاید این توهم پیش می‌آمد که راه تقرّب به خدا جمع بین عبادت و استعانت است و اگر یکی از آن‌ها شد مانند کسی که در عظمت و بزرگی خدا می‌اندیشد که خود آن عبادت است ولی از او کمک نمی‌خواهد، باید تقرّب به خدا حاصل نکند.

بعضی می‌گویند تکرار فقط به منظور تأکید است مثل این‌که می‌گویند این خانه بین حسن و بین حسین مشترک است که اگر یکی از آن کلمات «بین» نباشد معنا باز صحیح است. ولی باید دانست اگر «اِیّٰاکَ» برای یک فعل تکرار می‌شد ممکن بود مفید تأکید باشد اما در این‌جا برای دو فعل است.

عده‌ای دیگر معتقدند تکرار «ایاک» از این نظر است که به ما بیاموزد همیشه و برای هر حاجت او را یاد کنیم اگر چه مکرر نشود.

عبادت بدون کمک او ممکن نیست

در این‌جا سؤال و اشکالی پیش می‌آید که چرا جمله‌ی «إِیّٰاکَ نَعْبُدُ» بر جمله‌ی «إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ» مقدم شده با این‌که عبادت بدون کمک خدا ممکن نیست؟ در جواب باید گفت: که بی‌شک کمک خدا جلوتر از عبادت است چه اگر قدرت‌دادن و کمک او نباشد بنده نمی‌تواند کاری انجام دهد ولی چنین نیست که اگر درخواست کمک از خدا نشود او کمک نکند و نیرو و یاری ندهد، پس آن‌چه جلوتر از عبادت است خود کمک او است و آن‌چه مؤخر بیان شده طلب و درخواست آن است.

به اضافه وقتی دو چیز با هم مربوط باشند جلو و عقب گفتن آن‌ها تفاوتی در مطلب پیش نمی‌آورد، مثلاً می‌گویند: حقم را پرداختی چه کاری صحیح و نیکو کردی! یا این‌که دو جمله را عکس کرده بگویند: چه کاری صحیح و نیکو کاری که حقّم را پرداختی.

بعضی از این سؤال جواب داده‌اند که ممکن است این درخواست کمک برای عبادت‌های بعدی باشد.

تکلیف بدون قدرت نمی‌شود

سؤال دیگری در این آیه می‌شود که تکلیف و فرمان‌دادن خدا نه عبادت حتماً پس از آن است که نیرو و توانایی بر آن‌ها داده است چه در غیر این صورت تکلیف محال است، پس کمک و نیرو خواستن چه اثری دارد؟ در جواب گفته‌اند که خود این درخواست، عبادت، و انقطاع از همه‌ی وسَائل به سوی او است، مانند آیه‌ی کریمه‌ی: «رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ»(۱) (خدایا به حق داوری فرما)؛ با این‌که داوری و حکم خدا جز به حق نیست و نیز ممکن است کمک‌خواستن از خدا سبب ادامه‌ی تکلیف و نیرو دادن بر آن باشد.

قدرت همراه یا جلوتر از عبادت است؟

بعضی به این آیه استدلال کرده‌اند که قدرت همراه عبادت و هر کاری است، چه اگر جلوتر از آن باشد دیگر درخواست آن معنا ندارد چون نخواسته خود، حاصل است.

ولی این استدلال درست نیست زیرا ممکن است کسی با داشتن قدرت از خدا کمک و توفیق بخواهد به دو منظور:

۱- از او می‌خواهد که اراده و خواستش را بر آن عبادت، نیرومند و کار را بر او سهل و ساده کند، مثل این‌که پاداش و نتیجه‌های عبادت را به او بگوید تا میل و رغبتش بیشتر گردد.

۲- از خدا می‌خواهد که این قدرت و توانایی را که هم‌اکنون دارد برایش نگاه دارد و ادامه دهد و آن را از او نگیرد تا در آینده نیز هم‌چنان توفیق عبادت داشته باشد و یا آن، به آن این قدرت را تجدید کند(۲) (به قول کسانی که معتقد به عدم بقاء قدرت‌اند).

از خبر به خطاب

آیات اول این سوره از عظمت خدا و این‌که هر ستایشی شایسته‌ی او است و از برخی صفاتش خبر می‌داد، ولی آیات بعدی به خطاب گرائیده، خدا را مخاطب قرار می‌دهد.

این سبک و روش که به اصطلاح: «عدول از خبر به خطاب» است در اشعار عرب فراوان دیده می‌شود(۳).

کسایی در تفسیر این آیات می‌گوید: تقدیر آیه چنین است «بگوئید» یا «بگو ای محمّد» ما فقط تو را می‌پرستیم... مانند آیات کریمه‌ی: «وَ لَوْ تَریٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نٰاکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنٰا أَبْصَرْنٰا»(۴) (اگر ببینی وقتی گناهکاران در پیشگاه پروردگارشان سرها به زیر افکنده‌اند (گویند) پروردگارا دیدیم) که تقدیر این است که «گویند» و «وَ الْمَلاٰئِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بٰابٍ سَلاٰمٌ عَلَیْکُمْ» (و فرشتگان از هر دری بر آن‌ها در آیند: درود بر شما) که تقدیر این است «یَقُوْلُوْنَ سَلاٰمٌ» (می‌گویند درود بر شما).

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) آیه ۱۱۲ از سوره نساء

(۲) این قسمت اشاره به بحثی است که بین فلاسفه و متکلمین معروف است که آیا قدرت بر هر کاری، قبل از آن است و یا همراه آن؛ نظر بسیاری از محققین این است که قدرت، قبل از هر کاری که انجام می‌شود هست زیرا اگر فقط همراه خود کار باشد لازم می‌آید فاسق که مثلا نماز نمی‌خواند قدرت نداشته باشد و چون قدرت ندارد پس مکلف هم نباشد.

(۳) لبید که از شعراء معروف جاهلی است که اسلام را درک کرد و بدان گرائید و شعر را کنار گذارد. او صاحب یکی از معلقات سبع است و وقتی به ۷۷ سالگی رسید گفت:

«باتت تشکی الی النفس مجهشة

و قد حملتک سبعاً بعد سبعینا»

نفس من در حالی که گریان و نالان بود به سویم شکوه کرد. (گفتمش) تو را هفتاد و هفت سال در بر داشتم.

که از خبر به خطاب عدول نموده است.

(۴) آیه ۱۲ از سوره سجده

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات  ۴۲ تا ۴۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه