بازیهای رهبر :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

بازیهای رهبر

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۸۸، ۱۰:۳۲ ق.ظ
      سلام بهار نو بر شما دوستان مبارک   آقا سید علی به موازات طی درسهای کلاسیک به تحصیلات طلبگی در مدرسه ی نواب پرداختند و در کنار تحصیل در مدرسه و حوزه به ورزش و بازیهای متداول دوران خود می پرداختند: در مورد بازی کردن پرسیدند؟بله،بازی هم می کردیم منتها در کوچه بازی می کردیم در خانه جای بازی نداشتیم و بازیهای آن وقت بچه ها فرق می کرد یک مقدار هم بازیهای ورزشی بود مثل والیبال و فوتبال و اینها که بازی می کردیم.من آن موقع در کوچه با بچه ها والیبال بازی می کردم خیلی هم والیبال را دوست می داشتم الان هم اگر گاهی بخواهیم ورزش دسته جمعی بکنیم-البته با بچه های خودم- به والیبال رو می آوریم که ورزش خیلی خوبی است.بازیهای غیر ورزشی آن وقت (گرگم به هوا)  و بازیهایی بود که در آنها خیلی معنا و مفهومی نبود یعنی اگر فرض کنی که بعضی از بازیها ممکن است برای بچه ها آموزنده باشد و انسان با تفکر آنها را انتخاب کند این بازیهایی که الان در ذهن من هست واقعا" این خصوصیت را نداشت ولی بازی و سرگرمی بود.چیزی که حتما" می دانم برای شما جالب است ،این است که من همان وقت معمّم بودم یعنی در بین سنین ده و سیزده سالگی- که ایشان سوال کردند-من عمّامه سرم بود و قبا تنم بود!قبل از آن هم همین طور از اوایلی که به مدرسه رفتم با قبا رفتم منتها تابستانها با سر برهنه می رفتم زمستان که می شد مادرم عمامه به سرم می پیچید. مادرم خودش دختر روحانی بود و برادران روحانی هم داشت عمامه پیچیدن را خوب بلد بود سر ماها عمامه می پیچید و به مدرسه می رفتیم. البته اسباب زحمت بود که جلوی بچه ها یکی با قبای بلند و لباس جور دیگر باشد.طبعا" مقداری حالت انگشت نمایی و اینها بود اما ما با بازی و رفاقت و شیطنت و این طور چیزها جبران می کردیم نمی گذاشتیم که در این زمینه ها خیلی سخت بگذرد.به هر حال بازی در کوچه بود.    تفریح من در محیط طلبگی خودم در دوران جوانی حضور در جمع طلبه ها بود.جوّ طلبه ها برای ما جوّ شیرینی بود.محیط مدرسه برای خود طلبه ها مثل یک باشگاه محسوب می شد.                                               
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه