- « آقا! وجود پاک مرا چند میخری؟!»؛ اجتماعی؛ مهدیه حسینیان رستمی
جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۸۷، ۰۲:۲۳ ق.ظ
از این شاعر تصویری -مستندا- یافت نشد.
بسمالله الرحمن الرحیم
- « آقا! وجود پاک مرا چند میخری؟!»
- « بهبه! چه چشم ناز و قشنگی! چه دختری!
چرخی بزن، ببینمت آیا مناسبی؟
یا نه شبیه کولی دیروز، لاغری!
اسمت چه بود؟ اهل کجایی؟ ندیدمت!...»
دختر، هراس، دلهره: «ها؟ چی؟ بله!... پری!
اهل حدود چند خیابان عقبترم»
- «نزدیک نانوایی سنگک؟»... - «نه! بربری»
چیزی به مرگ دامن پاکش نمانده بود
زیر نگاه هرزهی یک مرد مشتری
- «کمتر حساب کن»... وَ موبایلش: «الو! بله!»
- «امشب بیا به خانهی آقای خاوری»
«زن هم مصیبت است! بله! چشم! آمدم!
هی گفت مادرم که چرا زن نمیبری!»
از خیر او گذشت و فقط گفت: «حیف شد!
امشب برو سراغ خریدار دیگری»
دختر به فکر نان شبش بود و داد زد:
«حتی مرا به قیمت کمتر نمیخری؟!»...
مهدیه حسینیان رستمی
* منبع: وبلاگ دفتر سیاه