آن که رسوا خواست ما را، پیش کس روا مباد! سیمین بهبهانی
چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۸۷، ۱۲:۱۶ ق.ظ
بسمالله الرحمن الرحیم
آن که رسوا خواست ما را، پیش کس رسوا مباد!
وان که تنها خواست ما را، یک نفس تنها مباد!
آن که شمع بزم ما را با دَمِ نیرنگ کشت
محفلش، یارب، دمی بیشمع شبفرسا مباد!
چون گزیر از همدمی گردنکش و مغرور نیست
با من از گردنکشان، باری، به جز مینا مباد!
چون گل رؤیا به گلزار عدم روییدهایم
منّتی از هستی ِ ما بر سر دنیا مباد!
میتوان خفتن چو در کوی کسی همچون غبار
پیکر تبدار ما را بستر دیبا مباد!
سایهی ویرانهی غم خلوت دلخواه ماست
کاخ مرمرگون شادی از تو باد از ما مباد!
ما و بانگ شب شکاف مرغک آوارهای
گوش ما را بهره از شور هزار آوا مباد!
غرق سرگردانی ِ خویشیم چون گرداب ِ ژرف
هیچمان اندیشه از آشفتن دریا مباد!
امشبی را کز مِی ِ پندار، مست افتادهایم
با تو، سیمین، وحشت هشیاری فردا مباد!
سیمین بهبهانی
* منبع: وبلاگ غزلسرا