آیا خود را قیاس کنیم؟
آیا خود را قیاس کنیم؟
من میگویم: آری و خیر
مقایسهی خود با دیگران بدون شک نشان از یک پدیدهی درونی است که «خودکمبینی» نام دارد. دلیل مقایسه با دیگران که گاهاً حتی به طور ناخودآگاه اتفاق میافتد آن است که به خویشتن اعتماد نداریم.
کمبود اعتماد به نفس، خود دارای عواملی است که بخش اکتسابی آن عمدتاً در کودکی زیر ششسالگی به وجود آمده است و موضوع این یادداشت نیست.
یکی از عواقب کمبود اعتماد به نفس، ناتوانی در تصمیمگیری و انتخاب مسیر در مسائل کوچک و بزرگ معیشتی انسان است. چنین فردی، تنها از راه مقایسهی خود با دیگران مسیر زندگی خویش را تعیین میکند.
مقایسهی خود با دیگران علاوه بر اینکه یک بیماری رایج و متداول است، بازی خطرناکی است و به طور قطع به قربانیشدن میانجامد چرا که فرد، ابتدا مقایسه میکند و بعد رفته رفته وارد بازی «مسابقهی دیدی من بهترم» میشود.
در این بازی شخص به قیمت از دستدادن ارزشهای خود، تنها به هدف فکر میکند و هر وسیلهای برای رسیدن به آن هدف توجیه میشود. درست مانند کورسگذاشتن اتومبیلها در یک بزرگراه که معمولاً قوانین راهنمایی و در حد بالاتر حتی امنیت سرنشین مورد بیتوجهی قرار گرفته و قربانی میآفریند!
در شرایط مقایسه، آدمی ویژگیهای منحصر به فرد خود را نفی کرده و با محیط و عوامل بیرون از خود هدایت میشود. او دیگر خودش نیست! میخواهد همان شود که در ذهنش با او مسابقه راه انداخته است!
زندگی روی نمودار ارزشگذاری نمیشود. اینکه شما چه جایگاهی در مقایسه با دیگران دارید، مطلقاً هیچ اهمیتی در زندگیتان ندارد و هیچ تفاوتی ایجاد نخواهد کرد. مقایسهکردن فقط و فقط تمرکز و انرژی محدود شما را از روی خصایص منحصر به فرد خودتان برداشته و روی منابع غلط تلف میکند.
زندگی هیچکس تحت کنترل شما نیست. لذا، با این مقایسه فقط انرژی خود را هدر میدهید!
اما ریشهی این مقایسه در چیست؟ اگر ما خودمان را خوب بشناسیم و نقاط ضعف و قوت خود را بدانیم و ارزشهای خود را نهادینه کرده و با خود روی ارزشهایمان پیمان ببندیم، نه مقایسهای پیش خواهد آمد و نه حتی از شنیدن مقایسهی دیگران با خودمان از زیان شخص ثالث تحت تأثیر قرار میگیریم...
نکتهی منفی دیگر در مقایسهکردن خود با دیگران آن است که ما اغلب در زمینهی کمبودهای ظاهری یا درونی خودمان به مقایسه میپردازیم و اشکال آنجا به وجود میآید که در نتیجهی مقایسهی نقاط ضعف خود با کسی که آن ویژگی را در نقاط قوت خود دارد، همواره احساس حقارت و خودکمبینی در ما تقویت میشود. و این دور باطلی است که از خودکمبینی به مقایسه و باز به خودکمبینی میرسیم!
پس هرگاه در شرایطی قرار گرفتیم که آگاهانه یا ناخودآگاه شروع به مقایسه کردیم، بهتر این [است] بلافاصله به موضوع قیاس به عنوان نقطهی ضعف خود ورود کنیم و ریشههای آن را پیدا کنیم.
پس پاسخ سوال نخست این یادداشت «خیر» بود... اما در یک مورد استثنا پاسخ به سوال «آری» است و آن وقتی است که مقایسهی خودتان با خودتان در میان است.
رسالت شما در زندگی هرگز خوبتر یا مشابه یا بدتر بودن از کسی نیست! شما مسئولیت دارید که در طول زمان رشد کنید و هر روز از روز قبل خودتان بهتر باشید. در این مورد وظیفهی هر انسانی است که هر روز کارنامهی خود را بررسی کرده و با روز قبل خودش مقایسه کند تا اگر پیشرفت هر چند کوچکی حاصل نشده باشد، مسیر خود را بازنگری جدی نماید.