اتاقِ کاهگلی بود و مَرد و یک گل زرد؛ حضرت زهرا (س)؛ مهدی زارعی
يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۴:۳۰ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اتاقِ کاهگلی بود و مَرد و یک گل زرد
که باد، عطرِ غمانگیزِ مرگ را آورد
اُتاق کاهگلی ماند و مرد و یک تابوت
و لحظههای پُر از اضطراب و ماتم و درد
ستارهها همه از عمقِ آسمان دیدند
که یک ستارهی پُر نور، در زمین شد سرد
اتاق کاهگلی ناگهان به خود لرزید
و سقف، در وسط خود دریچهای وا کرد
دریچه پُر شده بود از مه غلیظ و غبار
و یک فرشته که میگفت: پیشِ ما بر گرد!
و از دریچهی غمگین، گُلی به بالا رفت
به روی دوشِ هزاران فرشتهی شبگرد
دریچه بسته شد و سقفْ جای خود برگشت
و خانه ماند و فضای گرفتهای از گَرد
و بعد آن شب غمگین، کسی نمیداند
کجاست قبر تو بانو، کجاست آن گل زرد
مهدی زارعی
از وبلاگ حسینیه