اتحاد
امروز با اجاقگاز آشپزخونهمون یکی شدم
“من” میسوختم
غذا درست میشد
هر چه بیشتر ظهور میکردم، شعلهی گاز هم تیزتر میشد
تا خودمو کم میکردم، شعله هم کمتر میشد
حالا واقعا من بودم که غذا رو میپختم نه آتیش
دیگه نه اجاقگاز و غذا خودشون بودن، نه هیچچیز دیگه
من شدم مصدر همه و همه شدن مظهر من
آیهی من
جلوهی من
***
سر سفره همه داشتن منو میخوردنو سیر میشدن
نه دستپخت منو
حتی یکی منو ریخت توی لیوانو جرعهجرعه تا ته سر کشید
و اینا چیزی رو از من کم نمیکرد
عجیب بود
من هم خودم بودم هم همهچیز
و همه هم خودشون بودن هم من
***
خدایا چکار کنم؟
میخوام نماز بخونم
ولی کی به کی سجده کنه؟
من به تو یا تو به من؟
اصلا به چی سجده کنم؟
حس میکنم خودم مهر کربلا شدم
تسبیح شدم
جانماز شدم
همهی این اتفاقا از وقتی شروع شد که اون جلوه به دنیا اومد
حالا هم ساجدم هم مسجودم هم مسجد!!!
***
راستی این مسئله رو کسی بلده؟
توی رساله که نبود !!
* این پست توسط شمع + در کیمیای میهنبلاگ + ثبت شده است، که در انتقال آرشیو نام نویسنده منتقل نشده است. تاریخ ویرایش: دوشنبه ۱۳۹۹/۰۶/۳۱