اخلاق معاشرت ( بخش آخر ) / ( به بهانه ماه مبارک رمضان )
جمعه, ۱۳ آبان ۱۳۸۴، ۱۰:۴۳ ب.ظ
صداقت« اى جان فداى آن که دلش با زبان یکى است » . و این همان « گوهر صداقت » است که هر جا یافت شود و در هر کس تجلى یابد ، نفیس و ارزشمند است .بسیارى از ناهنجاریهاى رفتارى و اختلافات خانوادگى ومشاجرات میان دوستان و فامیلها ، و حتى تنشها و نزاعهاى سیاسى ، پدیدهاى است که از « بىصداقتى » و « ناخالصى » به وجود مىآید . و مگر« نفاق » هم نوعى عدم صداقت نیست ؟ « فریب » نیز ، جلوه دیگرى از ناراستى در گفتار و رفتار است و ... کم نیست « طلاق » هایى که ریشه درعدم صداقت در مراحل اولیه ازدواج در اظهارات ، ادعاها ، وعدهها ، وانمود کردنها و پاسخهاست . با این حساب ، صداقت ، استوارترین بنیانى است که دوستیها ، مشارکتها ، ازدواجها ، مبارزات سیاسى و ... برآن استوار مىگردد و بدون آن ، همه این بنیانها در معرض فروپاشى وگسیختگى است. جلوههاى صداقتکسى که در « گفتار » ، صادق و راست باشد ، از « دروغ » پرهیز مىکند ، چه به شوخى چه جدى . کسى که در « دوستى » صادق باشد ، به مقتضیات دوستى پاىبند است و ایثار و فداکارى ، گذشت نسبت به خطاها ، تحمل تندیها و جفاها ، همکارى در گرفتاریها و نیازمندیها ، همدردى در مشکلات و غمها خواهد داشت . کسى که در « ایمان » صادق باشد ، از نفاق و دورنگى و ریا دورى مىکند. آن که در « زهد » ، صادق باشد ، ریاکارانه و از روى مردم فریبى ، تظاهر به زهد و ساده زیستى و ترک دنیا نمىکند . به قول سعدى :ترک دنیا به مردم آموزندخویشتن سیم و غله اندوزندآن که در پند و موعظه و تبلیغ و ارشاد صداقت داشته باشد ، عملشآینه حرفش و رفتارش شاهد گفتارش خواهد بود وگرنه به قول حافظ : « توبه فرمایان چرا خود ، توبه کمتر مىکنند ؟ » . و « صدق در عهد » وفاى به قولها و قرارها و تعهدات است . اینگونه صداقتها ، معیار و ملاک مسلمانى و نشانه نزدیکى فکرى وعملى به صاحب شریعت ، حضرت رسول (ص) است ، که فرمود : « اقربکم منى غدا فى الموقف اصدقکم فى الحدیث و اداکم للامانة و اوفاکم بالعهد ... » ; (1) . نزدیکترین شما به من در موقف قیامت ، کسى است که راستگوتر ، امانتدارتر و باوفاتر به پیمان باشد . به فرموده پیامبر خدا (ص) : راستى در گفتار ، تعهد نسبت به امانت مردم و وفا به پیمان ، نشانه « صداقت » و معیار قرب به آن حضرت است و هر که دروغگو ، خائن و بىوفا باشد ، از آن رسول صدق و امانت و وفا فرسنگها فاصله دارد .در صحنه اجتماعقوام هر جامعه ، به اعتماد انسانها به یکدیگر است . آنچه این بنیان را استوار و مستحکم مىسازد ، صداقت انسانها نسبت به هم است و اگرصدق و راستى از جامعهاى رخت بربندد ، زندگیها هم دشوار ، نا امن ، تلخ و نکبت بار خواهد بود . آیا شما همانطور که مىنمایید ، هستید ؟ آیا آنچه به دیگران نسبت به افکار و روحیات و زندگى خویش « وانمود » مىکنید ، « بود » زندگى شما هم همانگونه است ؟ بایزید بسطامى گفته است : « یا چنان نماى که هستى ، یا چنان باش که مىنمایى ! » . و این ، یعنى « صداقت » .اى درونت برهنه از تقواوز برون جامه ریا دارىپرده هفت رنگ را بگذارتو که در خانه ، بوریا دارى.دو چهرهها نیز فاقد صداقتاند . آنان که ظاهر و باطنشان یکى نیست و گفتار و رفتارشان به هم نمىخورد و رو در رو و پشتسر ، با دیگران برخوردى متفاوت دارند . در ظاهر و پیش رو ، اظهار ارادت و دوستى و اخلاص دارند ، اما پشتسر ، از غیبت و سخنچینى و تهمت و افشاى عیوب و تحقیر و توهین ، پروا ندارند . این گر نفاق نیست ، پس چیست ؟ امام باقر(ع) فرمود : « بئس العبد عبد یکون ذا وجهین و ذا لسانین ، یطرى اخاه شاهدا و یاکله غائبا » ; (2) . بد بندهاى است آن که دوچهره و دوزبانه باشد ، هنگامى که برادردینىاش را مىبیند ، در حضورش تعریف و تمجیدش مىکند ، ولىپشتسر ( با غیبت کردن ) او را مىخورد !دو رویان ، هم در دنیا بىآبرویند ، هم در آخرت ، گرفتار عذابالهى . زهد دروغى ، طاعت ریایى ، توبه غیر واقعى ، انفاق و خرجکردنهاى ریاکارانه ، چربزبانیها و تملقهاى مردمفریبانه ، گندم نمایى وجو فروشى و ... همه نشانههایى از فقدان « گوهر صداقت » در زندگى اجتماعى است .ادبیات غنى فارسى ، پر است از شکایتها و نالیدنها از دست ریاکاران و سالوس بازان و عوام فریبان و دورنگىها . صورت زیبا به کار نمىآید ، سیرت زیبا مطلوب انسانهاى کمالطلب است . حتى آنان که چهرهاى به ظاهر با ایمان و مذهبى دارند ، اما در رفتار اجتماعى ، از هیچ نیرنگ و تقلب و تخلف و دروغى پرهیز نمىکنند ، آن طاعت و عبادت هم به کارشان نخواهد آمد . به گفته سعدى : طاعت آن نیست که بر خاک نهى پیشانى« صدق » پیش آر ، که اخلاص به پیشانى نیست.و این مضمون حدیث است که : به رکوع و سجود طولانى اشخاص نگاه نکنید ، چون به آن عادت کرده است . بنگرید به راستگویى و امانت دارىاش. (3) .با صادقانقرآن کریم ، فرمان مىدهد که « با صادقان باشید » ( کونوا معالصادقین ) . (4) از سوى دیگر از برخى بزرگان و انبیاء ، با عنوان « صدیق » و « صادق الوعد » یاد مىکند . لقب حضرت زهرا (ع) نیز « صدیقه » بود . نعمت صداقت نیز ، موهبتى است که از سوى خداوند به برخى داده مىشود و « صدیقین » ، همتراز با شهدا و انبیاء و صالحان به شمار آمدهاند . به فرموده امام صادق (ع) ، سرلوحه دعوت همه پیامبران در مسایل معاشرتى و اخلاقى ، « راستگویى » و « امانتدارى » بوده است : « ان الله عزوجل لم یبعث الانبیاء الا بصدق الحدیث و اداء الامانة الى البر و الفاجر.» (5) . باز از کلام آن حضرت است که : به حضرت اسماعیل ، از آنرو « صادق الوعد » گفتند که با کسى در جایى قرار گذاشت و تا مدتى ( یکسال هم گفتهاند ) همانجا منتظر ماند . از این رو خداوند او را صادق الوعد نامید. (6) .صداقت سیاسىصدق ، تنها به عنوان یک خصلت فردى ، یا احیانا در معاشرتهاى خانوادگى و دوستانه نیست . در صحنه اجتماع و فعالیتهاى سیاسى و عملکرد شخصیتهاى مشهور هم مصداق و مورد پیدا مىکند . گاهى کسانى براى خودنمایى و شهرتطلبى به مبارزه مىپردازند ، تا خود را به عنوان چهرهاى انقلابى بشناسانند . برخى هم از روى تعهد و تکلیف و سوز دینى و شعور انسانى مبارزه مىکنند . بعضى فریبکارانه شعار مردم دوستى و حمایت از خلق و دفاع ازمظلومین و محرومین مىدهند . برخى هم به راستى قلبشان براى مردم مىتپد و صادقانه به مردم عشق مىورزند و براى نجات و رستگارى و بهروزى آنان مىکوشند . برخى براى جلب حمایت مردم و جذب « آراء » ، به وعده دادن مىپردازند و مردم را جذب مىکنند ، برخى هم صادقانه براى اداى وظیفه و خدمت به جامعه در عرصه « انتخابات » شرکت مىکنند .چه بسیار از جوانانى که فریب « شعارهاى سیاسى » و « حرفهاى داغ وانقلابى » را خورده و مىخورند و جذب کسانى مىشوند که فاقد صداقتاند . فعالیتهاى گروهکها در اول انقلاب در جذب جوانان و چهره بظاهر انقلابى برخى سران احزاب و سازمانهاى فلسطینى نیزشاهدى از همین نیرنگ بازیهاست .« صداقت سیاسى » ، آن است که عملکردها ، شعارها ، اهداف و جهتگیرى فعالان سیاسى ، برخاسته از ایمان و الهام گرفته از تعهد و براى کسب رضاى الهى باشد و از هرگونه « سیاسى کارى » و دروغ و جعل و تهمت و کتمان حقایق پرهیز شود و استقامت بر سر مواضع حق ، دستخوش کشاکش منفعتطلبى و خودمحورى نگردد . کسى که اهداف اصلى خود را در یک عمل سیاسى از دید مردم پنهان مىکند و با « مرحلهاى عمل کردن » ، از جو صداقت عمومى سوء استفاده مىکند و موقعیت موجهین را وجه المصالحه امیال و اهداف خویش مىسازد و در نهایت ، به « خود » بیش از « حق » مىاندیشد ، « صادق » نیست . صداقت سیاسى آن است که کسى از شعار و منطق « هدف ، وسیله را توجیه مىکند » بهره نگیرد و در عملکرد سیاسى خود به چارچوب شرع و حق و معیارها و ارزشها پایبند باشد .تفاوتى که میان « سیاست علوى » و شیوه معاویه بود ، ریشه در همینمساله داشت . معاویه براى رسیدن به مقاصد خود از هیچ خلاف شرع ودروغ و تزویر و خیانتى ابا نداشت . اما آنچه دست حضرت على (ع) را بسته بود که نمىتوانست همچون امویان رفتار کند ، « تقید و تعهد به شرع و حق » و « صداقت سیاسى » بود و آنچه سبب شد آن امام راستین ، حتى یک روز هم بر سر کار بودن معاویه را تحمل نکند و علىرغم مصلحتاندیشیهاى برخى ، او را کنار بگذارد ، همان صداقت سیاسى بود ، وگرنه مىتوانست تا محکمتر شدن پایههاى حکومتش با معاویه « معامله سیاسى » کند ، سپس او را برکنار کند . داشتن « مواضع شفاف » ، البته در عمل نه فقط در شعار ، و پنهانى زد وبند نداشتن ، از نمودهاى دیگر صداقت سیاسى است . على (ع) بهنیروهاى نظامى خویش نامه مىنویسد که : وظیفه من در مقابل شما آن است که ( جز در مسایل نظامى و اسرار جنگ ) رازى را از شما پنهان نکنم و شما را بىبهره نگذارم و حقى را از جاى خودش تاخیر نیندازم . شما هم تکلیف اطاعت و فرمانبردارى دارید . (7) .صدق در گفتار و صداقت در کردار ، انسان را محبوب دلها و مورد اعتماد مردم مىگرداند . برعکس ، تصنع و تظاهر و ریا و نفاق و دروغ ، هم فرد را در جامعه بىاعتبار و نزد خداوند ، مطرود مىسازد ، هم پیوندهاى اجتماعى را مىگسلاند و جو بىاعتمادى پدید مىآورد . گذشته از آنکه خود انسانهاى دور از صداقت ، دچار شخصیت دوگانه وتضاد شخصیت مىشوند و هنگام برملا شدن دروغ و نفاق و ریاکارىآنان ، گرفتار رنج و عذاب ابدى وجدان مىشوند . اما افراد صادق ، درستکار ، بااخلاص ، هم آرامش وجدان دارند و هم مطمئناند کهچیزى جز آنچه « مىنمایند » ، نیست ، تا از فاش شدن آن « چهره پنهان » و« خبث درون » ، نگران باشند .آن را که حساب پاک است ، از محاسبه چه باک است ! ...پىنوشتها : 1) لئالى الاخبار، ج5، حدیث 253. 2) بحارالانوار، ج73، ص203. 3) اصول کافى، ج2، ص105. 4) توبه، آیه 120. 5) اصول کافى، ج2، ص104. 6) همان، ص105. 7) نهجالبلاغه، صبحى صالح، نامه 50.