اخلاق معاشرت ( 18 ) / ( به بهانه ماه مبارک رمضان )
يكشنبه, ۱ آبان ۱۳۸۴، ۰۹:۰۰ ق.ظ
کارگشایىدر روابط اجتماعى ، کسانى بر دلها حکومت مىکنند که دلشان راخانه مهر و محبت مردم کرده باشند . برعکس ، آنان که « خود » را بیش ازهمه مىپسندند و « خود » را بیش از دیگران دوست دارند و آسایش و راحتى خود را بر دیگران ترجیح مىدهند ، نه نزد خدا و رسول اعتبارى دارند ، نه در دل و جان مردم ، جایى و موقعیتى ! ...گوهر « خدمتگزارى به مردم » ، تنها در دلهاى وارسته از منیت وخودخواهى یافت مىشود . خداى مهربان ، بندگانش را دوست دارد .کسانى را هم که به بندگان خدا خدمت و مهربانى کنند ، دوست مىدارد و این مقتضاى محبت و علاقه است .تا توانى به جهان ، خدمت محتاجان کن به دمى یا درمى، یا قلمى یا قدمى!خدمت، سرمایه سرورىخیلىها به سیادت و سرورى و عزت و محبوبیت علاقهمندند ، ولى راه به دست آوردن آن را نمىدانند . اصلا سخن را این گونه عنوانکنیم که :در دلهایمان چه اندازه « جا » براى دیگران باز کردهایم ؟ در زندگیمان چه میزان وقت ، به مردم اختصاص دادهایم ؟ و ... اساسا تا چه حد به فکر مردم و مشکلات ، رنجها و اندوههاىآنانیم ؟شاید کسانى بگویند : ما خود ، گرفتاریهاى فراوان داریم . اگرگریستن است ، باید به حال خود بگرییم و اگر کمک است ، خود محتاج به کمکیم ... ولى ... ایثار و فتوت و جوانمردى چه مىشود ؟اگر مسائل و مشکلات مسلمانان برایمان اهمیتى نداشته باشد که اصلا مسلمان نیستیم ! چون که مسلمانى تنها به اسم و شناسنامه و نماز نیست . بخش عظیمى از محتواى اسلام را نوعدوستى ، ایثار ، خدمت به دیگران ، کمک به درماندگان ، کارگشایى براى مشکلات مردم و قضاى حاجت گرفتاران تشکیل مىدهد .باز هم براى چندمین بار ، گوش جان را با این حدیث نبوى بنوازیمکه فرمود : « من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس من الاسلام فى شئ ، و من شهد رجلا ینادى « یا للمسلمین ! » فلم یجبه فلیس من المسلمین » ; (1) . کسى که در حالى صبح کند که به امر مسلمانان بىفکر و اهتمام باشد ، بهرهاى از اسلام نبرده است و هر کس شاهد فریادخواهى وکمک طلبیدن مردى باشد که مسلمانان را به یارى مىطلبد ، اما پاسخى به او ندهد ، از مسلمانان نیست !پس باید بخشى از دل ، محبت ، فکر ، زندگى ، تلاش ، اهتمام ، عشقورزیدن و دلسوزى کردن ما نسبت به دیگران باشد که بندگان خدایند وآفریدگار ، از این راه ، بندگان دیگرش را مىآزماید . نتیجه این مردم دوستى و همیارى نیز، محبوبیت و سیادت است . هر که براى مردم کار کند ، مردم نیز او را دوست خواهند داشت . هر که خدمتگزار جامعه باشد ، از حقشناسى مردم بهرهمند مىشود و هر که به مردم نیکى کند ، در دلها جاى مىگیرد .فریدون فرخ ، فرشته نبود ز مشک و عنبر سرشته نبود .به داد و دهش یافت آن نیکویى تو داد و دهش کن ، فریدون تویى .این حقیقت را ، پیش از هر چیز، در حدیث مىخوانیم که : « سید القوم خادمهم » ; (2) . سرور هر گروهى ، خدمتگزار آنان است . طنین کلام معطر حضرت امام راحل ( قدسسره ) در گوشمان است که فرمود : « به من رهبر نگویید ، به من خدمتگزار بگویید » . خدمتگزارى به بندگان خدا ، غیر از آنکه رسالت دولتمردان و مسؤولان اجرایى و متصدیان امور در ادارات و نهادهاست ، وظیفه هریک از ما در معاشرت با همنوعان خودمان است .کارگشایىاز توفیقات مهم یک انسان ، آن است که گشایش معضلات مردم به دست او باشد . نعمتى است که هزاران شکر و سپاس مىطلبد .کارگشایى ، از مقدسترین خدماتى است که مورد قبول و امضاى آیین خدا و شرع محمدى (ص) است . با عنوان « قضاء حاجت مؤمن » ، انبوهى عظیم از روایات نقل شده که اهمیت و فضیلت و قداست کار راه اندازى و رفع نیاز مردم و برطرفکردن مشکلات آنان و ... خلاصه در خدمت مردم و جامعه بودن را بیان مىکند . این کار را باید به حساب خدا گذاشت و چشم تشکر و اجر هم از او داشت ، نه از مردم .تو نیکى مىکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز.« قصد قربت » ، مایه ثمربخشى و ثواب الهى و ارزشمندى نیکوکاریهاست ، و ریا آفت آن به شما مىرود . آنان که خالصانه و بىتوقع و چشمداشت ، گره از کار بسته مردم مىگشایند ، بندگان خاص خدا و ماموران ویژه الهىاند . توفیق و امداد الهى را همراه دارند ، فیض دنیوى و اجر اخروى نیز ، دستاورد این خدمت است . به این حدیث زیبا از حضرت رضا (ع) توجه کنید : « ان لله عبادا فى الارض یسعون فى حوائج الناس ، هم الآمنون یوم القیامة » ; (3) . خداوند را در روى زمین ، بندگانى است که کارشان تلاش براى رفع نیاز و حاجت مردم است . آنان روز قیامت ، ایمن و آسودهاند .آرى ... رنج دنیا و راحت آخرت !شنیدهاید که امام معصوم ، طواف حج را رها کرد و به کار دیگران رسید ، یا کسى را که دیگرى صدایش مىکرد و او به طواف مشغول بود ، توبیخ کرد که : مگر نمىدانى انجام کار دیگران ، از خیلى طوافها برتر وثوابش بیشتر است ؟ نبى مکرم اسلام (ص) هم فرموده است : « خیر الناس من انتفع به الناس » ; (4) . بهترین مردم کسى است که مردم از او سود و بهره ببرند .درسى از امام سجاد(ع)شاید از درخشانترین فصلهاى زندگانى هر یک از پیشوایان دین ، رسیدگى به محرومان و زدودن نیاز نیازمندان بوده است ، درسى که ازپیامبر خدا آموخته و رهنمودى که از دین به ارث بردهاند . راستى ... ملاک در « خیر» بودن آدمى به چیست ؟ هر چه بیشتر سود رسانى بهخلایق ! و گرهگشایى از کار مردم ، به قدر توان .روایت است که امام زینالعابدین(ع) از راهى که مىگذشت ، هرگاه در میان جاده به کلوخى برمىخورد ، از مرکب خویش پیاده مىشد وآن را با دست خود از وسط راه برمىداشت ، آنگاه سوار شده ، به راه خود ادامه مىداد : « لقد کان على بن الحسین یمر على المدرة فى وسط الطریق فینزل عن دابته حتى ینحیها بیده عن الطریق ... . » (5) .سیره نورانى و سازنده یعنى این ! زدودن موانع راه ، پرکردن چالههاى خیابانها ، رفع سد معبرها و دهها کار خدماتى دیگر ، کارهاى شایستهاى است که زیبنده رفتار اجتماعى یک مسلمان است . چه خوش سروده است « ابنیمین » :سود دنیا و دین اگر خواهى مایه هر دوشان نکوکارى است .راحت بندگان حق جستن عین تقوا و زهد و دیندارى است .گر در خلد را کلیدى هست بیش بخشیدن و کمآزارى است .و به گفته حافظ شیرازى :دایم گل این بستان ، شاداب نمىمانددریاب ضعیفان را در وقت توانایى.خرج مال و آبروسرمایه و دارایى ، تنها پول و اندوخته مالى نیست ، گاهى نفوذ واعتبار ، بیش از ثروت و پول مىارزد . کمک به دیگران هم تنها خرج پول و مصرف مال نیست . کسى همکه تهیدست ، اما آبرومند است ، مىتواند از وجهه و آبرویش سرمایه بگذارد و آن را در راه دیگران به کار اندازد . اگر خودتان هم کارهاى نیستید ، ولى مىتوانید نیازى را بهکارگشایان منتقل کنید ، خود این کار هم عبادت است و خدمت . نقش راهنما و واسطه داشتن براى حل مشکلات ، مشارکت در پاداش آن خدمت است . اگر خودتان « مقصد » نیستید ، مىتوانید فلش و راهنما به سوى مقصد باشید . نگذارید وجودتان « بنبست » باشد ، یا سراب ، که دیگران به فریب یا امید ، نزد شما آیند ، یا وقتى به شما برسند ، به وجود عایقى برخوردکنند . وجودتان را « هادى » کنید ، به سوى خدمتها و خدمتگزاران .در حدیثى از پیشواى ششم حضرت صادق (ع) چنین آمده است : « به خدا و محمد و على ایمان نیاورده است کسى که هر گاه برادر دینىاش براى رفع نیازى به او مراجعه مىکند ، با چهرهاى خندان با او برخورد نکند . اگر رفع حاجتش به دست او است ، باید به انجام آن بشتابد و اگر کار از دست او بیرون است ، سراغ دیگرى رود و از طریق دیگران ، مشکل او را حل کند . » اما متن این حدیث شریف : « ما آمن بالله و لا بعلى من اذا اتاه اخوه المؤمن فى حاجة لم یضحک فى وجهه ، فان کانت حاجته عنده سارع الى قضاءها و ان لم یکن عنده تکلف من عند غیره حتى یقضیها له.» (6) مىبینید که این کوشش براى رفع مشکل برادر ایمانى ، هم شرط اسلام است و هم ولایت ! ایمان به خدا و رسول و ولایت ، با این روحیه و خصلت شناخته مىشود . برخى « دلال » و « کارچاقکن » فساد و گناه و نیرنگ و حقهبازىاند . آنان فرزندان شیطان و شاگردان ابلیس به حساب مىآیند . بعضى هم « واسطه خیر » و « شفیع حسنات » اند . دلالى و کارچاقکنىدر امور خیر و کارهاى صالح و خداپسند ، از بزرگترین توفیقات الهى است که شامل بندگان ویژهاش مىشود . اگر نیازمندى براى کارى سراغ ما آمد ، فورى رد نکنیم ، اگر از خودمان کارى ساخته نیست ، به کسى ، جایى ، مؤسسهاى ، ادارهاى و ... معرفى و راهنمایى کنیم که چاره کارش با آنجا است . صدقه ، اما بى پولبا شنیدن کلمه « صدقه » ، ذهنها فورى سراغ کمک مالى به تهیدستان یا انداختن سکه و اسکناسى در صندوق صدقات و امثال آن مىرود . ولى ... این ، تنها شکلهاى عملى صدقه نیست . مىتوان اهل صدقه بود ، بىآنکه پول خرج کرد . البته کمکهاى مالى ، جاى خاصى دارد که در هر حال و هر جا خوب است . اما مهم ، توجه به وسعت دایره « نیکى » است . باز هم از گفتار پیشوایان الهام بگیریم .از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود : هرمسلمان هر روز باید صدقهاى بدهد ( ان على کل مسلم فى کل یوم صدقة ) . وقتى پیامبر چنین فرمود ، برخى از اصحاب ، با شگفتى پرسیدند : یا رسول الله ! چه کسى طاقت و توان این کار را دارد ؟ حضرت براى رفع ابهام و توضیح بیشتر ، و براى اینکه صدقه را تنها در انفاق مالى خلاصه نکنند ، فرمود : « برطرف کردن عوامل اذیت از راه مردم ، صدقه است ، راهنمایى کردن جاهل به « راه » ، صدقه است ، عیادت کردن بیمار ، صدقه است ، امر به معروف کردن تو ، صدقه است ، نهى از منکر کردنت صدقه است . و ... پاسخ سلام دادن نیز صدقه است ! » ...شگفتا که چه وسعتى دارد نیکى و احسان ! و چه آسان است ذخیرهسازى عملى صالح براى آن روز نیاز و احتیاج ! کلام رسول ،چنین بود : « اماطتک الاذى عن الطریق صدقة ، و ارشادک الجاهل الى الطریق صدقة ، وعیادتک المریض صدقة ، و امرک بالمعروف صدقة و نهیک عن المنکر صدقة وردک السلام صدقة . » (7) .ایثارکلمهاى زیباست ، فضیلتى بزرگ است ، اما عملى است بسیاردشوار ! گذشتن از « خود » و مقدم داشتن « دیگران » ، شجاعتى بزرگ مىطلبد و این عمل قهرمانانه ، جز از روحهاى بزرگ و پاک ، سر نمىزند ، چه ایثار مالى ، چه جانى !« خودمحورى » ، سد راه ایثار است . « تعلقات » و « وابستگى » هم ، آفتى خطرناک براى رشد خصلتهاىکمالگراست . برادرى در سایه ایثار معنى مىیابد . ایثارگر ، کسى است که در عیننیاز ، دیگرى را بر خود مقدم مىدارد و در عین خستگى ، کارهاى دشوار را بر عهده مىگیرد و فداکارانه به خاطر خدا ، به نفع مردم از « حق شخصى » خویش مىگذرد . ایثارگرى ، وارستگى از وابستگیهاست . دررابطههاى مالى با دیگران نیز چنین است . کسى که شادى خود را به قیمت اندوه دیگران بدست مىآورد ، مسلمان نیست و آنکه « راحت » خود را با « رنج » دیگران مىطلبد ، انسان نیست .اگر در جمع مؤمنان ، روحیه ایثارگرى برادرانه باشد ، تا آنجا که جیبها و منافع یکى باشد ، نه تنها اصطکاک منافع پیش نمىآید و نه تنها کلاهگذارى بر سر دیگران در اندیشهها نمىگذرد ، بلکه روحیه سختىپذیرى براى رفاه دیگران رواج مىیابد ، کارى که « خداپسندانه » است . ایثارگر ، چون « رضاى خدا » را به دست مىآورد ، از عمق جان خشنود مىشود . اوج صفا وگذشت ، در آن است که برادرى را به مرز یگانگى برسانند ; وحدت در خواسته ، وحدت در محبت ، وحدت در منفعت .امام سجاد (ع) به مردى فرمود : آیا به این مرحله رسیدهاید که یکى از شما دست در جیب دیگرىکند و آنچه را نیاز دارد بردارد ، بىآنکه اجازه بگیرد ؟ گفت : نه . فرمود : پس هنوز « برادر» نیستید ! « هل یدخل احدکم یده فى کم اخیه و کیسه فیاخذ ما یرید من غیر اذن ؟ قال : لا .قال : فلستم باخوان .» (8) .و براستى که چه مرز دشوارى ! ولى برادرى ، این دشواریها را آسان مىسازد . البته بىاجازه دست در جیب و کیف کسى کردن ، هم حرام است ، هم خلاف ادب ، لیکن در حدیث یاد شده ، منظور آن است که صفا و برادرى و یکرنگى و اخوت دو برادر دینى به حدى برسد که جیب من و تو با هم نداشته باشند و حتى در استفاده از اموال یکدیگر ، محتاج به اجازه گرفتن نباشند ، یعنى اوج برادرى و ایثار !روحیههاى سرشار از « ایثار» ، « خدمتگزارى » ، «کارگشایى » ، مایهگذاشتن از « مال » و « آبرو » ، ارزشى فوق تصور دارد و اگر بر زندگیها ومعاشرتها سایهگستر شود ، بهشت را در همین دنیا هم مىتوان دید .پىنوشتها : 1) بحارالانوار، ج72، ص21. 2) کنزالعمال، ج6، ص710. 3) الکافى، ج2، ص197. 4) بحارالانوار، ج72، ص23. 5) همان، ص50. 6) همان، ص177. 7) همان، ص50. 8) الاخلاق، شبر، ص94.