اخلاق معاشرت ( 30 ) / ( به بهانه ماه مبارک رمضان ) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

اخلاق معاشرت ( 30 ) / ( به بهانه ماه مبارک رمضان )

پنجشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۸۴، ۱۱:۴۲ ب.ظ
تقدیر و سپاسدر برخوردهاى اجتماعى ، یکى از عوامل محبت‏آفرین و تحکیم ‏روابط ، داشتن حالت و روحیه  « سپاسگزارى ‏» و « قدردانى ‏»  و « حق‏شناسى ‏ » نسبت‏ به مردم است . همواره سپاس و تشکر ، در مقابل  « نعمت ‏» است . نعمت و احسان ‏هم یا مستقیما از سوى خدا به ما مى‏رسد ، یا بندگان خدا واسطه خیرند و نیکى بر دست آنها جارى مى‏شود و ما از نیکوکاریها و یاریها و مساعدتهاى مردم بهره‏مند مى‏شویم و « نعمت الهى ‏» از این طریق شامل ‏ما مى‏گردد .تصور نشود که  « شکر خدا » با  « سپاس از مردم ‏»  منافات دارد ،  بلکه‏گاهى شکر الهى در سایه تقدیر و تشکر و حق‏شناسى از مردم تحقق ‏مى‏پذیرد و خداوند به این گونه سپاسگزاریها راضى است ، بلکه به آن ‏دستور مى‏دهد .پس ، بحث‏ شکر ، اختصاص به زبان ذاکر و قلب شاکر و سجده ‏شکر در برابر نعمتهاى الهى و در پیشگاه خداوند متعال ندارد ، بلکه‏ جلوه‏اى از شکر هم در ارتباط با نعمتها و نیکیهایى است که از مردم به ‏ما مى‏رسد و نسبت ‏به آنان هم باید شاکر باشیم .جلوه‏هاى نعمتدر « شکر » ، گام اول شناختن  « نعمت‏ » است ، و گام دوم شناخت ‏ « ولى‏نعمت‏ » . از این دو شناخت ، حالتى در قلب انسان نسبت‏ به نعمت و دهنده نعمت پدید مى‏آید که او را نسبت ‏به نعمت و صاحب آن ،  قدردان ‏و ستایشگر و سپاسگزار مى‏سازد .  براى اینکه بنده‏هاى شکورى باشیم ، ابتدا باید نعمتهاى خدا را که از آن برخورداریم ،  چه نعمتهاى آشکار وروشن ،  چه نعمتهاى پنهان و ناشناخته بشناسیم ،  تا حق نعمتها را اداکنیم .در سپاسگزارى نسبت ‏به مردم نیز توجه به نعمتهاى مادى ومعنوى که از دیگران به ما مى‏رسد ، گام نخست پیدایش حالت ‏سپاس‏نسبت‏ به آنان است . برخى از این نمونه‏ها از این قرار است :پدر و مادرى که در تربیت و رشد ما سهم عمده‏اى داشته‏اند ، معلمان و مربیانى که در تعلیم و تربیت ما کوشیده‏اند ، هدایتگرانى که ما را با دین و خدا و قرآن و معارف اسلامى آشنا ساخته‏اند ، آنان که در « خوب شدن‏ » ما سهمى داشته‏اند ، کسانى که در موفقیت علمى ، شغلى ، ادارى ، اقتصادى و رفاه وآسایش ما بهره‏اى داشته‏اند ، آنان که امنیت اجتماعى ما را تامین مى‏کنند ، آنان که در گرفتاریها به کمکمان مى‏شتابند و در مشکلات ،  با ما همدردى مى‏کنند ، کارگران ، کشاورزان ، دامداران ، باغبانان ، تولیدکنندگان ، صنعتگران ، مخترعان و ... که وسایل زندگى و رفاه انسانها را فراهم‏مى‏سازند ، دوستى که با نظر مشورتى‏اش ما را در کارمان کمک مى‏کند ، همکلاسى که در درسها به ما یارى مى‏رساند ، همسایه‏اى که هنگام نیاز ، از مساعدت دریغ نمى‏کند ، رسانه‏هاى گروهى و مراکز اطلاع‏رسانى و چاپ و نشر ، که در ارتقاى سطح فکر و دانش و شناخت ما مى‏کوشند . و ... دهها و صدها شخص و گروه و صنف و نهاد و مرکزى که به‏ نحوى از سوى آنها متنعم و برخوردار مى‏شویم .قدردانى از زحمات و خدمات تلاشگران و خادمان ، آنان را درکارشان باانگیزه‏تر و مصمم مى‏سازد و ناسپاسى از آنان ، سست و مایوس و دلسردشان مى‏سازد .فرهنگ تقدیر و تشکر و زبان سپاس و حق‏شناسى از نیکیها و نیکوکاران ، از تعالیم اسلام و برنامه‏هاى دینى است و هر چه این ‏فرهنگ در بین مردم رواج یابد ، کمکى به توسعه خیرات و افزایش وتداوم نیکوکارى و احسان در جامعه است . در روایات اسلامى ، هم به سپاس از مردم و خوبیهایشان سفارش‏شده و هم از ناسپاسى و قدرنشناسى نکوهش شده  است و ناسپاسان به‏ عنوان « رهزنان خیر» قلمداد شده‏اند .سپاس از مردمدر مقابل نیکیهایى که از دیگران به ما مى‏رسد ، سه حالت مى‏توانیم ‏داشته باشیم :1- مکافات و جبران ( که عالى‏ترین برخورد است ) . 2- شکر و سپاس ، با زبان و قلم . 3-  ناسپاسى و قدرنشناسى ( که بدترین برخورد است ) .از حضرت على (ع) روایت است که فرمود : بر عهده کسى است که‏ به او انعام و احسانى شده ، اینکه به خوبى و به نحو شایسته ، برنعمت ‏دهنده نیکى کند و نعمت و احسان او را جبران نماید . اگر ازجبران عملى و  « مکافات‏ » ناتوان بود ،  با ستایشى شایسته و ثناى نیک‏ برخورد کند ، اگر از ستایش زبانى هم ناتوان بود ، حداقل نعمت را بشناسد و به نعمت‏دهنده محبت داشته باشد . اگر این را هم ندارد و نتواند ، پس شایسته آن نعمت نیست ! (1) .در روایتى هم از امام باقر(ع) روایت ‏شده که : هر کس ، آن گونه که ‏به او نیکى شده ، رفتار کند ، مکافات و جبران کرده است و اگر ناتوان‏باشد ، شاکر است و اگر شاکر باشد ، بزرگوار است. (2) .از حضرت رضا (ع) روایت است : « من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عز و جل ‏» ;  (3) . هر کس مخلوقهاى نعمت‏دهنده را سپاس نگوید ، خدا را سپاس‏ نگفته است . این حقیقت ، به تعبیرهاى گوناگون و به صور مکرر در روایات ‏اسلامى آمده است .از امام سجاد (ع) نقل شده است : « اشکرکم لله اشکرکم للناس ‏» ;  (4) . شکرگزارترین شما نسبت ‏به خدا ، کسى است که نسبت‏ به مردم ‏سپاسگزارتر باشد . و از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود :  « من لا یشکر الناس لایشکر الله ‏»  (5) . کسى که مردم را سپاس نگوید ، شکر خدا را هم انجام نمى‏دهد . و به فرموده امام کاظم (ع) :  خداوند ، بنده سپاسگزار را دوست‏ مى‏دارد . در قیامت ، خداوند به برخى از بندگانش خطاب مى‏کند : آیا نسبت‏ به فلانى سپاس و تشکر کردى ؟ مى‏گوید : پروردگارا ! من تو را شکر کردم . خداوند مى‏فرماید : اگر او را تشکر نکرده‏اى ، پس مرا هم ‏تشکر نکرده‏اى ! (6)  . امام سجاد(ع) در  « رسالة الحقوق ‏ » ، در مورد حق کسى که بر شما نیکى کرده و وظیفه‏اى که در برابر او دارید ، چنین فرموده است : « و اما حق ذی‏ المعروف علیک فان تشکره و تذکر معروفه ... » ; (7) . حق کسى که صاحب نیکى بر توست ، این است که سپاسگزار اوباشى و کار نیک او را یاد کنى و خالصانه بین خود و خدایت در حق اودعا کنى و گفتار نیک در باره او داشته باشى ، اگر چنین کنى در نهان وآشکار او را سپاس گفته‏اى و اگر هم روزى قدرت بر جبران داشته‏باشى ، نیکى او را جبران کنى .تشکر از والدیناز میان همه صاحب‏ نعمتها ، خداى متعال از خدمتى که والدین ، بخصوص مادر در حق فرزند انجام مى‏دهد و زحمتى که مى‏کشد ، یادکرده  و « شکر از والدین ‏»  را در کنار شکر خدا آورده است . در وصیتهاى‏ حکیمانه حضرت حق به انسان ، یکى هم همین نکته است .  در قرآن‏کریم مى‏خوانیم ، ضمن آنکه پروردگار ، انسان را وصیت و سفارش‏ نسبت ‏به پدر و مادر کرده و یاد اینکه مادر ،  او را در مدت دو سال دوران ‏باردارى و زایمان و شیر دادن و جدا کردن  از شیر ، با همه سختیها و ضعفها او را حمل کرده است ، مى‏فرماید : « ... ان اشکر لى و لوالدیک‏ » ;  (8)  نسبت‏به من و پدر و مادرت شاکر باش!این قدردانى خدا از زحمات مادر و توصیه حضرت او است که‏ انسان هم قدرشناس و شاکر مادر و پدر باشد . در همین مورد نیز ، امام ‏زین‏العابدین(ع) مى‏فرماید : « حق مادرت بر تو آن است که بدانى او تو را در جایى حمل و نگهدارى کرده‏که هیچ کس به نگهدارى دیگرى در آنجا اقدام نمى‏کند ،  او از میوه دلش و شیره‏ جانش به تو داده است ،  با همه اعضا و جوارحش تو را نگهدارى و حمایت کرده‏ است و باکى از این نداشته که گرسنه بماند و تو را سیر کند ،  تشنه باشد و تو را سیراب‏گرداند ،  عریان باشد ولى تو را پوشیده دارد ،  خود در برابر آفتاب بماند ولى سایه‏بان‏ تو شود ،  به خاطر تو بى‏خوابى بکشد و تو را از گزند سرما و گرما نگه دارد تا تو از آن او باشى .  و باید بدانى که تو هرگز قدرت  و توان سپاس او را ندارى ،  مگر با یارى و توفیق خداوند . » (9) .آیا با این همه حقى که والدین ، مخصوصا مادر بر گردن ما دارد ،  ما نعمت وجود مادر را قدر مى‏دانیم و از زحماتش تشکر مى‏کنیم و به ‏یادمان مى‏ماند که در باره ما چه رنجها کشیده و چه فداکاریها کرده‏است ؟ آیا سپاس از مادر ، تنها با یک کارت تبریک یا لوح تقدیر یا قاب ‏عکس یا جشن عادى ، انجام ‏شدنى است ؟ و آیا فرمان الهى که  « سپاسگزار پدر و مادرتان باشید » ، از سوى ما انجام و امتثال مى‏شود ؟ در سخنى از حضرت رضا (ع) آمده است که طبق همین آیه ، هر کس که از والدین‏خود سپاسگزارى نکند ،  خدا را هم سپاس نگفته است . (10) .رهزنان خیرپیشتر اشاره شد که ناسپاسى از مردم ، موجب دلسردى و سلب ‏انگیزه از آنان مى‏شود . البته وظیفه کسى که احسان و نیکى به مردم‏ مى‏کند ، آن است که به خاطر خدا خدمت کند و انتظار پاداش هم از خدا ‏داشته باشد و قدرنشناسى مردم او را سرد نکند . در نهج‏البلاغه است که : « لا یزهدنک فى المعروف من لا یشکره لک‏ » ;  (11) . کسى که سپاسگزار نیکیهاى تو نیست ، تو را در انجام کار معروف ‏و شایسته ، بى‏رغبت نسازد . این ، یک سوى قضیه است ، اما در سوى‏ دیگر وظیفه مردمى قرار دارد که از خدمات و احسانها برخوردار مى‏شوند . مردم اگر با سپاس و تقدیر ، اهلیت و شایستگى خود را نشان ‏ندهند ، موجب سلب نعمت و موجب منصرف شدن نیکوکاران از عمل‏خیر مى‏گردند . و این نوعى  « رهزنى ‏» در کار خیر است که در روایات نیزآمده است .از امام صادق (ع) روایت است : « لعن الله قاطعى سبیل المعروف ، و هو الرجل یصنع الیه المعروف فتکفره ، فیمنع صاحبه من ان یصنع ذلک الى غیره ‏ » ;  (12) . خدا لعنت کند رهزنان راه معروف و نیکى را ، رهزن خیر کسى ‏است که به  او خوبى مى‏شود و او ناسپاسى و کفران مى‏کند ، در نتیجه آن‏ نیکوکار را مانع از آن مى‏شود که به دیگرى نیکى کند .وقتى ببینند نیکى‏هایشان مورد توجه و تقدیر نیست و گاهى هم‏ بدتر از بى‏توجهى مى‏شود ، یعنى خوبى را با بدى مقابله مى‏کنند ، مى‏گوید :  بخشکد این دست که نمک ندارد .  و آنگاه تصمیم مى‏گیرد که ‏دیگر به کسى خوبى نکند ،  چون قدر نمى‏شناسند . تباه شدن عمل صالح و ضایع شدن احسان و نیکى گاهى هم ازهمین رهگذر است . در حدیثى حضرت امیر (ع) پنج چیز را تباه شده و ضایع مى‏شمارد ، از جمله بارش باران به شوره‏زار و افروختن چراغ در روز روشن و تقدیم غذا به انسان سیر و یکى هم نیکى کردن به کسى که‏ سپاسگزارى از آن نمى‏کند  « و معروف تصطنعه الى من لا یشکره.» (13) .آثار و نتایج ‏سپاسدر کنار آثار سوء و پیامدهاى منفى ناسپاسى ، نتایج درخشان وثمربخش قدرشناسى و سپاس قابل طرح است . همچنان که گفته شد ، تقدیر و سپاس ، هم ایجاد الفت و محبت و محبوبیت مى‏کند ، هم‏ فرهنگ نیکوکارى را ترویج مى‏کند ،  هم موجب رضایت الهى است .  درتوصیه‏هاى دینى هم سفارش به سپاس از صاحبان خیر و نیکى شده‏ است .  هم به نیکوکاران توصیه شده که بر شاکران ،  احسان و نیکى ‏بیشترى کنند . وقتى سپاس از نیکوکار ،  و نیکى بیشتر به سپاسگزار ،  در کنار هم و با هم مورد عمل قرار گیرد ،  جامعه رو به نیکوکارى و خدمات بیشتر وایثارهاى بزرگتر مى‏رود.به روایت امام صادق (ع) ، در تورات چنین نوشته است : « اشکر من انعم علیک ، و انعم على من شکرک ، فانه لازوال للنعماء اذاشکرت و لا بقاء لها اذا کفرت و الشکر زیادة  فى النعم و امان من الغیر » ; (14)  . نسبت‏ به کسى که بر تو نعمتى داده ، سپاسگزارى کن ، و نسبت‏ به‏کسى که از تو سپاسگزارى کرده ، احسان و انعام کن ، چرا که اگر نعمتها سپاس شود ، زوال نمى‏پذیرد و اگر ناسپاسى شود ،  دوام نمى‏یابد . شکرو سپاس، موجب افزایش نعمتها و ایمنى از تغییر و دگرگونى است.داشتن زبان تقدیر و تشکر، نرم‏کننده دلها، افزاینده عواطف و زداینده‏کدورتها و دشمنى‏هاست. مهم ، داشتن چنین تربیت و ترویج چنین فرهنگ در جامعه است . مقدارى حال و حوصله و مجال ،  و مقدارى هم هزینه و مخارج  لازم‏ دارد که به صورت شفاهى ،  کتبى ،  تلفنى ،  با ارسال هدیه ،  با ارتقاء رتبه ، دادن جایزه و ابراز محبت و نشان دادن عنایت و توجه ،  قدردانى خود را از کارهاى خوب که عمل مى‏شود و از خوبان و شایستگان جامعه ، نشان دهیم .امام على (ع) مى‏فرماید : سپاسگزارى تو از کسى که از تو راضى است ، رضایت و وفاى او را مى‏افزاید ، و سپاسگزارى تو از کسى که بر تو خشمگین است ، موجب صلاح و تمایل و عاطفه از سوى او نسبت‏ به تو مى‏گردد : « شکرک للراضى عنک یزیده رضا و وفاء ، شکرک للساخط علیک یوجب لک‏ منه صلاحا و تعطفا . » (15) .مقوله « سپاس از مردم ‏» ، بى‏ارتباط با  « فرهنگ تشویق ‏ »  نیست که در مباحث پیشین در آن مورد بحث‏ شد. چه خوب که همیشه گله و انتقاد از بدیها و نارساییها و عیوب ‏نکنیم ، بلکه چشم  « نیک‏بین ‏ »  هم داشته باشیم و از خوبیها وخوشرفتاریها و محاسن اخلاقى و عملهاى شایسته فرزندانمان ، همسرانمان ،  دوستان و همکارانمان ،  خدمتگزاران جامعه ،  تلاشگران ‏زحمت‏کش و فداکاران گمنام ،  به هر نحو و با هر زبانى که مى‏توانیم ، تقدیر و تشکر کنیم ،  که ... سپاس از خوبى‏ها و خوبان ،  « تکثیرخوبى‏ها » ست !پى‏نوشتها : 1) بحارالانوار، (بیروت)، ج‏68، ص‏50.  2) همان.   3) میزان الحکمه، ج‏5، ص‏153.   4) همان، ص‏148.  5) نهج‏الفصاحه، حدیث 1202.  6) اصول کافى، ج‏2، ص‏99.   7) مکارم الاخلاق، ص‏422.   8) لقمان، آیه 14.   9) مکارم الاخلاق، ص‏421.  10) میزان الحکمه، ج‏5، ص‏154، حدیث 9639.   11) نهج‏البلاغه، فیض‏الاسلام، حکمت 195.  12) وسائل الشیعه، ج‏11، ص‏539.  13) بحارالانوار، ج‏68، ص‏47.  14) همان، ص‏55.   15) غررالحکم، (به نقل از میزان الحکمه، ج‏5، ص‏152). 
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه