اخلاق معاشرت ( 33 ) / ( به بهانه ماه مبارک رمضان )
جمعه, ۱۳ آبان ۱۳۸۴، ۱۰:۴۳ ب.ظ
نقد پذیرىصلاح و اصلاح فرد و جامعه ، در سایه « شناختن عیوب » و تلاش براى « زدودن عیوب » است . این شناخت ، هم در خود ما و نسبت به اندیشهها و عملهاى خودمان است ، هم نسبت به دیگران . زمینهساز این عیبزدایى هم « تذکر » از سویى و « تنبه » و « اقدام » از سوى دیگر است .مساله تذکر و نقد و یادآورى ، همچنین « پندپذیرى » و قبول نصیحت و موعظه و توجه به تذکرات دیگران از همین رهگذر ، درمقوله مسایل معاشرتى و شیوه برخورد صحیح با دیگران قرار مىگیرد . به این خاطر ، در این بخش از مباحث اخلاق معاشرت ، به خصلت « نقدپذیرى » به عنوان یک روحیه بالا و رشد یابنده و خلق و خوى نیک مىپردازیم .نقد و تذکرپردهپوشى بر واقعیات ، یا خود را به بىخبرى زدن ، واقعیتها را عوض نمىکند . وقتى در کسى یا جایى یا رفتار و برخوردى اشکالوجود داشته باشد ، فرزانگان عاقل ، از هر تذکر اصلاحى استقبال مىکنند ، تا آن را برطرف سازند . اما جاهلان و خودخواهان ، دوست دارند که در همان موارد نیز ، مدح و تملق و ثنا بشنوند و بر عیوب وکاستیها و زشتیها سرپوش بگذارند . به قول سعدى : « احمق را ستایش خوش آید ، چون لاشه که در کعبش دمى ، فربه نماید » . (1) عجب و خودپسندى و خود برتربینى ، پیامد همین گونه مدحها و تعریفهاست که از عیوب ، غافل مىسازد .حضرت على (ع) مىفرماید : « اجهل الناس المغتر بقول مادح متملق یحسن له القبیح و یبغض الیه النصیح » ; (2) . نادانترین مردم کسى است که فریب ستایشگر چاپلوس را بخورد ، ثناگرى که زشت را در نظر او زیبا جلوه مىدهد و خوبى را در نظر او منفور مىسازد .از صحبت دوستى برنجمکاخلاق بدم حسن نمایدکو دشمن شوخ چشم داناتا عیب مرا به من نماید ؟از این رو ، به جاى آراستن عیوب و کتمان زشتیها و پرده پوشى بر نارساییها ، باید آنها را گفت و شنید و در برطرف ساختنش کوشید . « تذکر و نقد » از همین جاست که قیمت و قداست مىیابد و براى بعضیها « یادآورى » یک وظیفه مىشود و براى بعضى توجه به تذکرها و نقدها یک « فضیلت اخلاقى » به شمار مىآید . انسانهاى کمالجو ، باید از اینگونه تذکرها استقبال کنند، چون مقدمه تکامل آنان است ، و گرنه براى همیشه در « جهل مرکب » مىمانند . به این سخن حکیمانه سعدى دقت کنید : « متکلم را تا کسى عیب نگیرد ، سخنش صلاح نپذیرد . » (3) .شیوه صحیح نقدبه همان اندازه که تذکر کاستیها و نقد عملها مفید و لازم است ، توجه به شیوه یادآورى و نکات و آداب پند و اندرز و تذکر ، مهم وسرنوشت ساز است . آیا هر کس حق دارد تذکر دهد ؟ آیا موعظه از هر کس پذیرفته است ؟ آیا همه نقدها سازنده و مثبت است ؟ صفات و شرایط ناقد و واعظ چیست ؟اگر کسى دیگران را پند دهد ، اما خودش اهل عمل به نصایح خویش نباشد ، سخنش بىاثر است . انبوهى از روایات ، شاهد این مدعاست . اگر پنددهنده ، خودش اهل عمل باشد ، تذکر او چراغى روشن و روشنگر در دل و جان دیگران مىشود و تا ژرفاى قلبشان نفوذ مىکند . به این سخن حضرت على (ع) دقت کنید : « استصبحوا من شعلة واعظ متعظ و اقبلوا نصیحة ناصح متیقظ » ; (4) . از فروغ واعظ و پنددهندهاى که خود ، پندپذیر است ، روشنایى برگیرید و نصیحت نصیحتگر بیدار را پذیرا باشید .در این سخن ، هم به پندپذیرى اشاره دارد ، هم به شیوه مؤثر وعظ و نصیحت و تذکر. نقد و تذکر، هر چه صمیمىتر ، خودمانىتر ، در خلوت و بدونآبروریزى و هتک حیثیت باشد ، هم مؤثرتر است ، هم از کینهتوزى وکینه افروزى و لجاجت ، دورتر است . گاهى نقادى آشکار و پند و تذکر در ملا عام ، اثر منفى دارد و طرف را به عکس العمل وا مىدارد وشخصیت او را هم خورد مىکند . حضرت امیر(ع) فرمود : « نصحک بین الملا تقریع » ; (5) . نصیحت و پند دادن تو در میان مردم و حضور دیگران ، کوبیدن وخورد کردن است . نقد از روى خیرخواهى و به قصد اصلاح و کمک به اشخاصمورد نقد کجا ، و نقد به قصد خراب کردن وجهه و موقعیت و کوبیدن وتخریب کجا ! البته هشیاران ، انگیزههاى نهفته در وراى نقدها را خوب مىفهمند و مىشناسند . نقد ، نباید برخاسته از حسد و غرضورزى و تسویه حساب باشد . تذکرهاى حسودانه و کینتوزانه ، وضع را بدتر مىکند . اصلا مگر از یک حسود ، نصیحت و خیرخواهى و تذکر به قصد اصلاح برمىآید ؟ امام صادق (ع) فرمود : « النصیحة من الحاسد محال » ; (6) . نصیحت و خیرخواهى از حسود ، محال است .نقد پذیرىتکبر و خودخواهى ، جلوههاى گوناگون دارد . یکى هم غرور درمقابل « نقد » است . وقتى نقد ، مایه کمال اندیشه و کار ماست ، نقدپذیرىکمک به این کمال و رشد است . از آن طرف ، « نقدناپذیرى » ، نشانه نوعىغرور و تکبر و عامل در جا زدن در ورطه بدیها و کاستیهاست . گاهى نابترین موعظهها و تذکرها هم ، وقتى به دلهاى داراى کبر مىرسد ، با « عدم پذیرش » مواجه مىگردد و انسان را محروم مىسازد . به تعبیر زیباى امیرالمؤمنین (ع) : « بینکم و بین الموعظة حجاب من الغرة » ; (7) . میان شما و پند ، حجاب و پردهاى از غرور افکنده شده است . آیا شما مطمئناید که همه اندیشهها و افکارتان درست و بىاشکال است ؟ آیا همه خصلتها و رفتارهاى فردى و اجتماعى خود را بىعیب مىدانید ؟ آیا فکر نمىکنید در عملکردهاى مختلف شما ، نقطه ضعفهایى همممکن است باشد که از چشم خودتان پنهان است ولى دیگرى متوجه مىشود ؟ انسان گاهى به خاطر « حب نفس » ، یا عیوب خود را نمىبیند و نمىفهمد ، یا حاضر نیست خود را داراى عیب و نقص بداند ، از این رو ، نقد و تذکر دیگران را هم بر غرض ورزى و دشمنى حمل مىکند .آینه چون عیب تو بنمود راستخود شکن ، آیینه شکستن خطاستدر یک خانواده ، ممکن است رفتار هر یک از زن و شوهر نسبت به هم ، ایرادهایى داشته باشد ، یا برخورد پدر و مادر با فرزند کوچک یاجوانشان ، غلط باشد . اگر کسى متذکر شد ، باید مشفقانه بپذیرند و در اصلاح خویش بکوشند . اگر هر یک تلاش کنند تا عیب و اشکال را متوجه طرف مقابل سازند و خود را بىگناه قلمداد کنند ، نارساییها و عیوب و خطاها هرگز اصلاح نخواهد شد . انصاف در پذیرش خطا و عیب نشانه رشد عقلى است .گاهى ممکن است در حسننیت و خیرخواهى و نظر دوستانهکسى شک و تردید داشته باشیم و در نتیجه به آنچه که نقد مىکند ، توجهى نکنیم ، ولى اگر حسن نظر و نیت دوستانه کسى براى ما ثابت بود ، در پذیرفتن نقد و تذکر و پند او تردید نکنیم . به فرموده حضرت امیر(ع) : « لیکن احب الناس الیک المشفق الناصح » ; (8) . محبوبترین مردم در نظر تو، نصیحت کننده مشفق و خیرخواه باشد . گرچه ممکن است تذکر و انتقاد دیگرى ، در ذائقه ما تلخ آید ، ولىتلخى نقد و تذکر ، به مراتب سودمندتر از شیرینى چاپلوسى و نیرنگ و فریب است . از امام باقر (ع) روایت است : « اتبع من یبکیک و هو لک ناصح و لا تتبع من یضحکک و هو لک غاش » ; (9) . از کسى پیروى کن که از روى خیرخواهى و نصیحت ، تو را مىگریاند ، ولى پیرو کسى مباش که تو را مىخنداند ، در حالى که نسبت به تو فریبکارى مىکند !پذیرش نقد و دیدگاههاى اصلاحى دیگران ، تنها به اندیشه و فکر ، یا به عملکرد خارجى و معاشرتهاى ما منحصر نمىشود . در آثار ادبى و تولیدات شعر و قصه و اثر هنرى نیز ، توجه به نقد دیگران ، عامل رشد و بالندگى هنرمند و نویسنده و شاعر است ، برعکس ، بىتوجهى به نقادیهاى منتقدان کار انسان را پیوسته ضعیف و معیوب نگه مىدارد . هنرمندان نقدپذیر ، سریعتر رشد مىکنند . شاعران و نویسندگانىکه به نقد آثارشان توسط دیگران بها مىدهند و از آن استقبال مىکنند ، علاقه خود را به کمال یافتن خلاقیتهاى ادبى خویش نشان مىدهند .به این چند جمله دقت کنید ، تا جایگاه نقد و ارزش نقدپذیرى روشنتر گردد : « ... نقد در هنر ، مثل آینه جلوى اتومبیل است . راننده - هنرمند - باید به کمک آن مواظب پشت سرش باشد ، ولى یکسره در آن نگاه نکند ، چرا که در این صورت ، انحراف از جاده و خطر تصادف ، در کمین است .» «هنر ، هواپیماست . هنرمند ، خلبان آن و منتقدین ، خدمه پرواز . » « غرور ، مثل سوراخ پنهان در بدنه کشتى ، مامور غرق کردن تدریجى هنرمنداست . » « شاعرى که از منتقدین آثارش قهر کرده است ، مثل هواپیمایى است که ارتباطش با برج مراقبت قطع شده است . » « وقتى لیاقت و جربزه شهید شدن در تو نباشد ، شروع مىکنى به نقد و ارزیابى انگیزه شهدا ! » (10) .بارى ، « نقدپذیرى » ، در مسایل اخلاقى ، فرهنگى ، اجتماعى و مدیریتى ، ضامن سلامت رابطهها و رشد افکار و اعمال است . اینمساله در متون دینى با عناوینى همچون : نصیحت و موعظه مورد توجه قرار گرفته است . پایان این بحث را حدیثى از امام سجاد (ع) قرار مىدهیم که درضمن بیان حقوق متقابلى که افراد در جامعه نسبت به هم دارند ( دررسالةالحقوق ) از جمله به « حق نصیحتگر » بر گردن « نصیحت شنو» و وظیفه ناصح و متنصح اشاره فرموده است : « و حق الناصح ان تلین له جناحک و تصغى الیه بسمعک ، فان اتى بالصواب حمدت الله عز و جل و ان لم یوافق ، رجمته ... »; (11) . حق نصیحت کننده ( و ناقد و پند دهنده ) آن است که نسبت به او نرمش و انعطاف نشان دهى و به سخنش گوش فرا دهى ، اگر حرفش بجا و درست بود ، خداى متعال را سپاس بگویى و اگر تذکرش موافق با حق نبود ، نپذیرى .پىنوشتها : 1) گلستان سعدى، باب هشتم. 2) غررالحکم. 3) گلستان سعدى، باب هشتم. 4) میزان الحکمه، ج10، ص585. 5) همان، ص580. 6) بحارالانوار، ج75، ص194. 7) نهجالبلاغه، صبحى صالح، حکمت 282. 8) غررالحکم. 9) محاسن برقى، ج2، ص440. 10) برادهها، حسن حسینى، صفحات 9، 16، 18، 44 و 74. 11) میزانالحکمه، ج10، ص57.