اخلاق معاشرت (۱۰)(به بهانهی ماه مبارک رمضان)
دید و بازدید
آنچه روحیهها را شاداب و زندگیها را باصفا مىسازد، « دیدار» است. چه دیدارهاى دوستانه، چه خویشاوندانه! به ویژه اگر در دیدارها، سخنان دلنشین گفته شود و خاطرات شیرین و همفکرى در مسیر گشایش مشکلات.
«زیارت» برادران دینى رفتن و «دیدار مؤمنان»، مورد سفارش اولیاء دین است؛ که هم رابطههاى درونى آحاد امت را استوارتر مىسازد، هم محبتها را مىافزاید و هم کدورتها را مىزداید و هم خدا و رسول را خوشحال مىسازد؛ و چه کار نیکى بهتر از این؟...
به جاست که اینگونه دیدارها به خاطر خدا و با انگیزهی خلوص و عمل به سنت دین باشد، نه روى طمعهاى دنیوى و انگیزههاى مادى و سودگرایانه و سوداگرایانه!
محتواى دیدارها
گاهى رفت و آمدها و زیارتها، به جاى سودمندى، زیانبار است و به جاى آنکه بهرهی تربیتى یا پاداش اخروى داشته باشد، محصولى جز افزایش گناه یا هدر رفتن فرصتها ندارد. هوشیاران مىکوشند از همهی دیدارها سود ببرند و از تباهى فرصت، جلوگیرى کنند.
باید با «حصارشکنى»، خود و زندگى خود را از انزوا درآورد و روحیهی جمعى و تعاون و همزیستى را تقویت کرد. آنان که پاى خود و خانوادهی خود را از رفت و آمد با افراد با ایمان و خانوادههاى شریف و با فرهنگ مىبرند، راه خیر را به روى خود مىبندند. مگر نه اینکه اینگونه انزواها، حالتى از یاس براى انسان پدید مىآورد و افسرده مىسازد و نشاط از چنین زندگیهایى رخت برمىبندد؟!
امام صادق (ع) به اصحاب خویش سفارش مىفرمود: «تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا امرنا و احیوه»؛(۱) به دیدار و ملاقات یکدیگر بروید و «امر» ما را یاد کنید و به یاد هم آرید و آن را زنده نگه دارید.
این حدیث، محتواى سازنده و تربیتى و جهتدار و هدفدار بودن دیدارها را تبیین مىکند. ملاقاتهایى که شیعیان اهل بیت داشتند، محتوایى مکتبى داشت و به توصیهی امام، مىبایست در راستاى «احیاى امر» و زنده نگه داشتن مرام و مکتب و فلسفهی سیاسى امامت باشد، تا «امت»، روح و جان یابد و به بیراهه نیفتد.
بهرههاى دیدار
مناسب است در سایهی ملاقاتها و دید و بازدیدها، خانوادهها و افراد، از دردها و مشکلات یکدیگر آگاه شوند و در حد توان، در رفع آنها بکوشند. مشورت و همدلى و همدردى، گوشهاى از این بهرهها است. تشریک مساعى در حل معضلات و رسیدگى به نیازمندان، گوشهاى دیگر.
«خیثمه» مىگوید: خدمت حضرت امام باقر (ع) رسیدم تا با آن حضرت خداحافظى کنم. امام فرمود: «اى خیثمه! هر کدام از دوستان و هواداران ما را دیدى، سلام ما را به آنان برسان و آنان را به تقواى الهى توصیه کن و سفارش کن که توانگرانشان به فقیران سر بزنند، توانمندان به ناتوانان سرکشى کنند، زندگان در تشییع جنازهی مردگان شرکت کنند، در خانههاى هم، یکدیگر را دیدار کنند. اینگونه دیدارها سبب احیاء امر ما (خط ولایت و رهبرى اهل بیت) مىگردد.»(۲)
اگر دیدارها، چنین برکتهایى نداشته باشد، جز اتلاف وقت و سرمایه چیزى نیست! وقتى جمعى دور هم مىنشینند و ساعاتى را به صحبت مىگذرانند، در جمعبندى پایانى، اگر دیدند از آن همه صحبت، چیزى نه در یاد مانده، نه سودى به کف آمده، دریغ از آن اتلاف فرصت! اما اگر بحثهاى علمى و اجتماعى، به روشنگرى افکار کمک کند، نقل خاطرات و سرگذشتها، براى دیگران عبرتآموز و راهگشا باشد، بازگویى حالات دیگران، حس همدردى و کمکرسانى را تقویت کند، اینجاست که ملاقات، به بهرهورى رسیده است.
زیارت مؤمن
در یک جامعهی ایمانى، همبستگى اهل ایمان ضرورى است. این پیوند، در سایهی دیدارها پدید مىآید و استحکام مىیابد. در روایات، بابى تحت عنوان «زیارة المؤمن» است که به اینگونه دیدارها تاکید دارد.
امام صادق (ع) فرموده است: «ما زار مسلم اخاه المسلم فى الله و لله الا ناداه الله عزوجل: ایها الزائر طبت و طابت لک الجنة»؛(۳) هیچ مسلمانى برادر دینىاش را در راه خدا و براى خدا زیارت نمىکند، مگر آنکه خداى متعال به او ندا مىدهد: اى دیدارکننده! خوش به حالت، بهشت براى تو سزاوار و گوارا باد!
در این دیدارها، دو رکن وجود دارد: دیدارکننده و دیدارشده (زائر و مزور). آنکه پیشقدم در زیارت مىشود، فضیلت بیشترى دارد و پاداشى افزونتر. این سخن پیامبر اکرم (ص) است که فرمود: «الزائر اخاه المسلم اعظم اجرا من المزور»؛(۴) آنکه برادر مؤمن خود را دیدار مىکند، پاداشى بزرگتر از شخص دیدارشده دارد.
آنان که «کار» را بهانهی کاستن از دیدارها و صلهی رحمها و رفت و آمدها مىکنند، باید خود اینها را هم کار به حساب آورند، بلکه از بهترین کارها. این، اقتدا به سیرهی رسول اکرم (ص) است. در حدیث است: هرگاه پیامبر خدا یکى از مسلمانان را سه روز نمىدید، از حال او مىپرسید. در پاسخ سؤال پیامبر، اگر مىگفتند که غایب است (مثلا سفر رفته) برایش دعا مىکرد. اگر حاضر بود، به دیدارش مىرفت و اگر بیمار بود به عیادتش مىشتافت.(۵)
دیدار حضورى
برخى به هر دلیل، عیادت و زیارت و احوالپرسىشان «غیرحضورى» است. مىکوشند تا از طریق این و آن، یا از راه تلفن و نامه احوالپرسى کنند و تماس داشته باشند. گرچه از این رهگذر، «کسب اطلاع» مىتوان کرد؛ ولى دیدار رویاروى و نشست و گفتگوى چهره به چهره، حلاوت و برکتى دیگر دارد.
در احادیث، عنوان «تزاور» و «ملاقات» مطرح است. دیدن و ملاقاتکردن حضورى. البته احوالپرسى تلفنى هم خیلى خوب است و نوعى صلهی رحم محسوب مىشود، ولى جاى «دیدار حضورى» را پر نمىکند. نامهنوشتن به اقوام و دوستان نیکو است، اما بار سفر بستن و حضور خدمت پدر و مادر و بستگان و آشنایان رسیدن و آنان را شاد کردن، ثوابى مضاعف و تاثیرى افزونتر دارد. مىگویید نه؟ امتحان کنید!
شما خودتان از دیدار چهرهی برادر یا فرزند یا دوست بیشتر خوشحال مىشوید -اگر از سفر آیند- یا از شنیدن صدایشان از آن سوى سیمهاى مخابرات؟ تازه، این خودش نشان محبت بیشتر و صمیمیت و یکدلى در رابطهها است. اگر هنگام درگذشت یکى از اقوام، از دوستان و آشنایانتان کسى تلگراف تسلیت بفرستد، یا آنکه از شهر و محلهی خود پیش شما آمده، از نزدیک در غمتان شریک شود و در مراسمتان شرکت کند، کدام یک را صمیمىتر مىیابید؟ رفت و آمد خودتان با دیگران نیز چنین است. هرگز به تلفن و نامه قناعت نکنید و «صدا» و «دستخط» و «عکس» را به جاى دیدار حضورى ننشانید.
«اویس قرنى» را شنیدهاید که از مادر اجازه گرفت و از «یمن» به «مدینه» آمد، تا محبوبش، محمد مصطفى (ص) را یک بار ببیند و برگردد... و چنان شد که پیامبر اکرم (ص) فرمود: من بوى بهشت را از سوى قرن مىشنوم، چه بسیار مشتاق تو هستم، اى اویس قرن! «تفوح روایح الجنة من قبل قرن، واشوقاه الیک یا اویس القرن!»(۶).
در همین دیدارهاى حضورى است که نشاط خاطر و بهرهورى از تجارب و سخنان نهفته است. امام هادى (ع) فرموده است: «ملاقاة الاخوان نشرة و تلقیح العقل و ان کان نزرا قلیلا»؛(۷) دیدار برادران، سبب انبساط خاطر و بارورى اندیشه است، هرچند کوتاه و اندک باشد.
با این همه آثار و برکات، دیگر چه جاى درنگ و بهانهجویى وعذرتراشى براى ترک مراوده و رفت و آمد؟! براى اینگونه دیدارها، باید در پى بهانه بود و هر فرصتى را مغتنم شمرد، ... البته تا حدى که به مزاحمت نیانجامد و موجب اتلاف وقت دیگرى نشود.
وقتى کسى از مسافرت برمىگردد، یا خداوند به کسى فرزندى عنایت مىکند، یا ازدواجى صورت مىگیرد، یا خانهی جدیدى خریدارى مىشود، یا خداى ناکرده بیمارى و کسالتى براى کسى پیش مىآید، اینها همه بهانهی «تجدید عهد» و دیدار حضورى است. حتى اگر او هم مهمانى ندهد، ولى در صورت فراهمبودن شرایط، رفتن به دیدار و گفتن خوشامدى، تهنیتى، تبریکى، تسلیتى، خدا شفا دهدى، چشم روشنى و... مناسب است و این «دیدارها مایهی تحکیم دوستیها است.»
پیامبر رحمت فرمود: «الزیارة تنبت المودة»؛(۸) دیدار، دوستىآور است.
دیدار کریمانه
چه خوب که در دیدارها، قصد قربت کنید و اینها را به حساب خدا بگذارید. اگر معامله و سودا هم مىکنید، با خدا سودا کنید، تا اجر ببرید. نگویید: من چند بار رفتهام، آنها نیامدهاند، نوبتى هم که باشد، حالا نوبت آنها است...
در بهرهورى از ثواب و پاداش الهى که نباید اینگونه محاسبات را به میان کشید. درست است که هر «دید»ى، «بازدید»ى دارد و هر سلامى، علیکى و هر نامهاى جوابى! ولى گاهى هم باید کریمانه و بزرگوارانه برخورد کرد. دیدار مؤمن، دیدار خدا است و چقدر ثواب دارد. درحدیث قدسى آمده است که خداوند مىفرماید: «ایما مسلم زار مسلما فلیس ایاه زار، ایاى زار و ثوابه على الجنة»؛(۹) هر مسلمانى که به دیدار مسلمانى برود، او را نه، بلکه مرا زیارت کرده است و پاداش او بر عهدهی من، بهشت است. چه چیزى بالاتر از این؟ دیدار مؤمن، همپاى دیدار خدا!
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایت است: «هر مؤمنى که به قصد دیدار مؤمن دیگر بیرون رود و او را همراه با معرفت به حقوقش زیارت کند، به پاداش هر گامش در این راه، خداوند حسنهاى براى او مىنویسد و سیئهاى از او محو مىکند و درجهاى مىافزاید. چون در بزند، درهاى آسمان به رویش باز مىشود و چون با یکدیگر ملاقات و مصافحه و معانقه کنند، خداى متعال رو به فرشتگان کرده و مباهات مىکند که: دو بندهام را بنگرید! به خاطر من با هم دوستى و دیدار مىکنند. بر من است که از این پس از عذاب، مصونشان دارم. و چون برگردد، فرشتگان بدرقهاش مىکنند و اگر تا شب بعد، از دنیا برود، از حساب، معاف مىشود... »(۱۰).
وقتى دیدارها این همه فضیلت و ثواب و آثار دنیوى و اخروى دارد، چه محرومند آنان که به بهانههاى مختلف یا لجاجتها و اندیشههاى کودکانه و حقیرانه، با هم قهر یا ترک رفت و آمد مىکنند و درهاى برکت را به روى خویش مىبندند!
گرماى دلها در سایهی دیدارهاى صمیمانه و معاشرتهاى مخلصانه و آمیخته به صداقت و مودت است.
کانون زندگى و خانوادهها را گرمتر کنیم، با معاشرت و مودت و دیدار...
پىنوشتها:
۱) اصول کافى، ج۲، ص۱۷۵.
۲) همان.
۳) همان، ص۱۷۷، حدیث۱۰.
۴) میزانالحکمه، ج۴، ص۲۹۷.
۵) مکارمالاخلاق، ص۱۹.
۶) سفینةالبحار، ج۱، ص۵۳.
۷) میزانالحکمه، ج۴، ص۲۹۸.
۸) سفینةالبحار، ج۱، ص۵۶۷.
۹) همان.
۱۰) همان.