اخلاق معاشرت (۱۷)(به بهانهی ماه مبارک رمضان)
مزاحمت
تعجب نکنید اگر به جاى طرح یک موضوع ارزشى و مثبت، ازیک رفتار منفى و ضد ارزش به نام «مزاحمت» بحث مىکنیم؛ چرا که توجه به نقاط ضعف اخلاقى و پرهیز از آنها نیز، به اندازهی همان نقاط قوت و فضایل، کارساز است.
در معاشرتها، هیچ عاملى به اندازهی خدمت و یارى، جلبکنندهی دلها و محبتها نیست. هیچ عاملى هم به اندازهی آزار و زحمت و آسیبرسانى، رشتههاى دوستى و علقههاى مودت را از هم نمىگسلد.
این، طبیعت دلهاست که اسیر محبت مىشود و گریزان از دشمنى و بدخواهى. زندگى، جریانى از حوادث گذران است. انسانها نیز، نقش اصلى این حوادث را ایفا مىکنند. هر چه بىدردسرتر و بىمانعتر باشد، دلها شادتر و امیدها به زندگى افزونتر است. برعکس، هر چه تصادم و تزاحم منافع و سلب آزادیها از هم و ایجاد زحمت و مزاحمت براى هم فراهم شود، به همان مقیاس، رابطهها تیرهتر، دلها جداتر از یکدیگر، دیدها نسبت به هم منفىتر و زندگیها به رنج و یاس و سرخوردگیها نزدیکتر و آمیختهتر خواهد بود.
این است که در «آداب معاشرت»، به فصلى تلخ برمىخوریم به نام «مزاحمت»، که در پى نشناختن حق، حد و حریم یکدیگر و عدم مراعات آنها پیش مىآید. طرح مزاحمت در بحث آداب معاشرت، به این معناست که این «ضد آداب» را هم بشناسیم و از مسیر راهمان دور کنیم، تا شیرینیهاى زندگى، به تلخکامى و کدورت نیانجامد. گویا مقدمه، اندکى طولانى شد. برویم سر اصل موضوع:
مزاحمت چیست ؟
حتما افرادى را مىشناسید که وجودشان، رفتارشان و زبانشان، براى شما دردسر تولید مىکند و شما از دست و زبان آنان آسوده نیستید. آسایش در محیط کار و خانه، خواستهی هر انسان است. آنکه آسایش دیگران را به هم بزند، «مزاحم» است. به تعبیر دیگر مىتوان گفت: مزاحم، از دایرهی اسلام بیرون است. این کلام صاحب شریعت و رسالت محمدى (ص) است، آنجا که به اصحاب خویش فرمود: «الا انبئکم من المسلم؟ من سلم المسلمون من یده و لسانه»؛(۱) آیا شما را خبر دهم که «مسلمان» کیست؟ مسلمان کسى است که مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.
فرقى نمىکند که این «سلب آسایش» و «آزاررسانى»، با حرف باشد یا عمل، مادى باشد یا روحى، براى فرد باشد یا جامعه، از سوى فرد باشد یا جمع، شخصى باشد یا دولتى، در خانه باشد یا اجتماع، یا محیط کار و مطالعه و استراحت، آگاهانه باشد، یا غافلانه، با حسن نیت باشد یا سوءنیت.
نمونهها
شاید به تعداد انسانها بتوان مزاحمت برشمرد. هر کسى به نحوى، در هر جا به گونهاى. زیرا رابطهها متنوع است، نوع ایجاد مزاحمت و زحمت هم بىشمار و رنگارنگ. ولى براى آنکه کسى تصور نکند مطلقا از مزاحمت براى دیگران دور است، و... براى هشدار بیشتر، به چند نمونه اشاره مىشود:
- دیرهنگام به خانه رسیدن و به جاى زدن زنگ در، با بوقزدن اعلام اینکه: منم! در را باز کنید. این کار براى همسایههایى که در حال استراحتند، ایجاد مزاحمت است.
- بنایى و ساختمانسازىداشتن و شن و ماسه و آجر و خاک را در مسیر مردم ریختن و راه را بند آوردن و گرد و خاک به حلق و زندگى دیگران رساندن. ماموران شهردارى براى کسانى که اینگونه سد معبر مىکنند یا شهر را کثیف مىکنند، هشدار و اخطار مىکنند. ولى... کاش خود شهرداریها و ادارات و شرکتهایى هم که چنین تخریبهایى در خیابانها و کوچهها و معابر دارند، سریع اقدام کنند و براى شهروندان اسباب زحمت و نیز ایجاد بدبینى نکنند.
- آبهاى اضافى خانه (فاضلاب) را از طریق لولهاى به کوچه سرازیر کردن و لجنزار پدیدآوردن، نمونهی دیگرى از مزاحمت است.
- صداى رادیو، ضبط و بلندگو را در مراسم شادى و عزا و جشن و سوگوارى تا حدى بلند کردن که سلب آسایش از دیگران کند. مساجدى که بلندگوهاى خود را در مجالس ختم یا شبهاى رمضان و محرم تا دیروقت، به بیرون از مسجد وصل مىکنند و همسایگان را از دین و مسجد و عزادارى بیزار مىکنند، مسؤولند. فقهاى بزرگوار نیز در پاسخ به استفتا از اینگونه مزاحمتها، از آن نهى کردهاند.
- پارککردن ماشین و موتور در جاى نامناسب در کوچه و خیابان و «سد معبر» کردن،
- دود آبگرمکن حمام، بخارى و... را به خورد خانههاى همسایه دادن،
- استفاده از اتومبیلهاى دودزا، که هواى محیط را آلوده مىسازد،
- فرزندان خود را در نیمروز و هنگام استراحت مردم، براى بازى به کوچه فرستادن،
- در خیابان، بساط فوتبال و والیبال راه انداختن،
- دیروقت، براى شبنشینى و مهمانى رفتن،
- وقت و بىوقت، از تلفن همسایه براى مکالمات غیرضرورى و مفصل استفاده کردن،
- در میان منطقهی مسکونى، گورستان و مقبره احداث نمودن،
- بازکردن مغازه تراشکارى و آهنگرى و... در همسایهگى خانههاى مردم،
- پخش مدام نوار نوحه و قرآن و سرود، از مغازهی تکثیر نوار و نوارفروشیهاى ثابت و سیار،
- در کتابخانه یا خانه، با ایجاد سر و صدا و شکستن سکوت، مانع مطالعه و درسخواندن دیگران شدن،
- مزاحمتهاى تلفنى براى دیگران و بىجهت تماسگرفتن، یا گوشى و تلفن را به عنوان سرگرمى و بازى در اختیار کودکان گذاشتن،
- گذرگاههاى عمومى را به معبر یا پارکینگ خصوصى تبدیلکردن،
- پهنکردن کالا و اجناس در مقابل مغازه و پیادهرو را گرفتن و براى عابران مشکل ایجاد کردن،
- سرزده و بىخبر، وارد محل کار یا زندگى دیگران شدن،
- در گرما یا سرما، بدون آمادگى صاحبخانه، به مهمانى و عیادت و زیارت دیگران رفتن،
- و ...
دهها و صدها نمونهی دیگر که در زندگى و معاشرتهاى اجتماعى پیش مىآید.
هدف از این فهرست بلندبالاى مزاحمتها چه بود؟... اینکه بدانیم مسلمانى، در پرهیز از اینگونه رفتارهاى خلقآزار نیز جلوه مىیابد. گرچه مراعات حقوق مردم و مواظبت بر عدم ایجاد مزاحمت، دشوار است، لیکن دستور و ادب اسلامى چنین اقتضا مىکند.
گاهى باید تحمل رنج کرد، تا دیگران مرفه باشند. گاهى باید خود را محدود ساخت، تا سلب آزادى از دیگران نشود. گاهى باید خویشتن را به زحمت افکند، تا سبب مزاحمت براى دیگران نشد. این نیز از اخلاقیات اسلام و از نشانههاى مؤمن است. کلام امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه چنین است: «المؤمن نفسه منه فى تعب و الناس منه فى راحة»؛(۲) مؤمن کسى است که خودش از دست خودش در سختى و رنج است، ولى مردم از دست او در آسایشند.
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است.
فرمان دین
فداکارى به صورتهاى مختلف است. اینکه انسان، «خودسوز» باشد، تا «مردمساز» گردد، -طبق حدیثى که از امیر مؤمنان گذشت- دستور دین است. «رنج خود و راحت مردم طلب». سعدى گوید:
من آن مورم که در پایم بمالند
نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم
که زور مردمآزارى ندارم.(۳)
البته نباید به «زیر دست و پا بودن» افتخار کرد، چرا که مسلمان عزیز است. زور را هم نباید تحمل کرد. اما اینکه انسان با زورى که دارد، به دیگران آزار نرساند و با دست و زبان، زحمت و مزاحمتى براى دیگران پیش نیاورد، اصلى مهم در «ادب اسلامى» است.
هر چیزى مالیاتى دارد. مالیات قدرت و نفوذ، پرهیز از مردمآزارى است. در نهایت، سود این خویشتندارى هم به خود انسان باز مىگردد. رسول اکرم(ص) فرمود: «کف اذاک عن الناس فانه صدقة تصدق بها على نفسک»؛(۴). آزار خود را از مردم باز دار، که این «صدقه»اى است که بر خویشتن انفاق و تصدق مىکنى.
یعنى پرهیز از عدم مزاحمت براى دیگران، بیمهی عافیت و سلامت خویش است. آن حضرت در حدیث دیگرى فرموده است: «شر الناس من تاذى به الناس و شر من ذلک من اکرمه الناس اتقاء شره »؛(۵) بدترین مردم کسى است که مردم به خاطر او در اذیت و رنج باشند؛ بدتر از او کسى است که مردم به خاطر ترس از شر او، احترامش کنند.
و مگر ایجاد مزاحمت، چیزى جز «مردمآزارى» است؟ و مسلمانى مگر چیزى جز آسودگى خلق الله از دست و زبان آدمى است؟
نمونهاى از تاریخ
گفتیم که موارد ایجاد مزاحمت براى دیگران فراوان است. به نمونهاى که در صدر اسلام اتفاق افتاد، توجه کنید. این حادثه، مبدا و منشا یک قانون و مبناى یک حکم فقهى در اسلام شد و یک قاعدهی فراگیر فقهى پدید آورد که به «قاعدهی لاضرر» شهرت یافته است، و آن داستان «سمرة بن جندب» است.
سمرة بن جندب مردى از اهل مدینه بود و نخلستانى داشت. مردى از انصار، کنار در باغ و بوستان او خانهاى داشت که درخت خرماى سمرة بن جندب داخل آن قرار گرفته بود. سمره گاه و بیگاه، بىخبر و سرزده وارد آن خانه مىشد و سراغ درخت خرمایش مىرفت و هنگام این آمد و شد، نگاه به داخل خانه و اوضاع زندگى آن مرد انصارى هم مىانداخت و این خانواده از نگاهها و رفت و آمدهاى او در عذاب بودند. آن مرد از رفتار سمره به رسول خدا شکایت کرد، چون تذکرهاى مکررش به صاحب درخت سودى نبخشید. پیامبر اکرم(ص) کسى را نزد آن مرد فرستاد و شکایت مرد انصارى را به اطلاع او رساند و فرمود: هنگام ورود، اجازه بگیر. اما آن مرد، حاضر به این کار نشد. نه حاضر بود آن درخت خرما را بفروشد، و نه حتى به پیشنهاد پیامبر(ص) حاضر شد با چندین درخت خرما در جاى دیگر عوض کند. رسول خدا(ص) فرمود: از آن درخت در گذر، تا خداوند در بهشت، سه درخت در مقابل آن به تو عطا کند. آن مرد باز هم حاضر به این معاوضه نشد. آنگاه فرمود: اى سمره! مىبینم که تو مردى آسیبرسان هستى. سپس به آن مرد انصارى چنین خطاب فرمود: برو و درخت او را از بیخ بکن و به طرف صاحبش بینداز، چرا که (در دین اسلام) هیچ ضرر و زیانى نیست: «لا ضرر و لا ضرار.»(۶)
در فقه نیز نمونههاى متعددى از احکام شرعى وجود دارد که در آن موارد، چون مزاحمت یا آزار یا آسیب به دیگران مىرسد، از آن نهى شده است، از قبیل چاهزدن کنار دیوار دیگرى، حفر چاه نزدیک چاه دیگران که سبب کاهش آب آن گردد، یا ممنوعیت ایجاد بالکن در رهگذر مردم؛ اگر براى تردد دیگران ایجاد مشقت کند، یا نصب ناودان خانه به کوچه و قرار دادن آبریزگاهها بر سر راه مردم.(۷)
گرچه این نکات، جزئى و کوچک است، ولى رعایتنکردن آنها گاهى مفسدهها و ضایعات بزرگى پدید مىآورد.
نمونههاى یادشده، گرچه اغلب، مزاحمتهاى اقتصادى و مالى بود، ولى به هر حال، مراعات حقوق و آسایش دیگران، ایجاب مىکند به عنوان یکى از آداب معاشرت اسلامى از هر گونه مزاحمت براى دیگران اجتناب کنیم. سلب آسایش دیگران، تعدى به حریم «حقوق شخصى» آنان است و نارواست.
پىنوشتها:
۱) بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۴۸.
۲) میزان الحکمه، ج۱، ص۸۷، بحارالانوار، ج۷۲، ص۵۳.
۳) گلستان سعدى، باب سوم، حکایت ۲.
۴) بحارالانوار، ج۷۲، ص۵۴.
۵) همان، ص۲۸۱.
۶) وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۴۰.
۷) همان، به صفحات ۳۳۸، ۳۴۴ و ۳۴۷ مراجعه شود.