از کجا باید شروع کرد؟!
شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۸۵، ۰۸:۵۶ ق.ظ
بوی عیدی، بوی توت، بوی کاغذ رنگیبوی تند ماهی دودی وسط سفره نوبوی یاس جانماز ترمه مادربزرگبا اینا زمستون و سر می کنمبا اینا خستگی مو در می کنمشادی شکستن قلک پولوحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیادبوی اسکناس تا نخورده لای کتابشوق یک خیز بلند از روی بوته های نوربرق کفش جفت شده تو گنجه هاعشق یک ستاره ساختن با دو،لکترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسهبوی گل محمدی که خشک شده لای کتاببا اینا زمستون و سر می کنمبا اینا خستگی مو در می کنمتو این مدت نبودنم حرف واسه گفتن زیاد دارم اما سعی میکنم در حد توانم مختصر و مفیدش کنم.خیلی دلم میخواست اولین روز سال جدید کنارتون باشمو اولین مطلبمو بعد از حضور مجدد کیمیا اونروز ارسال کنم اما از اونجایی که معلوم نیست اون موقع تهران باشم یا نه امروز رو به فردا ترجیح میدم.کیمیا توی مطلب قبلیش به نکته قشنگی اشاره کردن:"حسابرسی سود و زیان ".چقدر خوبه بعد از حساب و کتاب خنده رضایت رو لبهامون باشه.برای بوجود اومدن این لبخند دوست داشتنی توی روزای اخر سال یه پیشنهاد برای خودم و خودتون دارم.بیاید بنویسیم هر اونچه که دوست داریم بهش برسیم.بنویسیم اهدافمونو.هر چی که هست.از تجارت و دانشگاه و ازدواج گرفته تا کوچکترین مسائلی که ذهنو مشغول کرده.هدفامون رو خوشگل و خوشرنگ بنویسیم و بذاریم یه جایی که دائم جلوی چشممون باشه تا یادمون نره به امید رسیدن به چه چیزایی نفس میکشیم واصلا از زندگی چی میخوایم.وقتی نوشتیم و دائم توی ذهنمون مرورش کردیم با جون و دل تمام همتمونو جمع میکنیم وتا بهشون نرسیدیم بیخیال سعی و تلاش نمیشیم.اخر سال یه بار دیگه به نوشته ها نگاه میکنیم.....خدای من خیلیاش از رویامون در اومدن و حقیقی شدن.و شاید خیلیاشم هنوز رویان.بعد فکرمونو جمع میکنیم تا ببینیم دلیل نرسیدن به اون خیلیای دومی چی بوده تا دیگه تکرارش نکنیم.اینجوری ذهنمون از پراکندگی خارج میشه و دیگه میدونم از زندگی چی میخوایم، به کدوم هدفامون رسیدیم و باید شکر گزارش باشیم و چقدر راه برای طی کردن باقی مونده تا به همون اندازه براش تلاش کنیم.لحظه تحویل سال نگین و کیمیاییها رو از دعای خیرتون محروم نکنین.سال نو پیشاپیش مبارک.و در پایان:هر چــــــــــــــی آرزوی خـــــــــــــــــــــــــــــوبه مال تو........یا علی.