امیرالمؤمنین اسوهی وحدت (بخش سی و هفتم)
فصل هشتم
در جنگ بدر
جنگ بدر از بزرگترین جنگهاى سرنوشتساز مسلمانان است، در این جنگ بود که نخستین بار نیروى پیروان دین جدید به آزمایش در آمد. اگر در این نبرد مشرکان پیروز مىشدند -با توجه به این که قدرت اسلامى در ابتداى کار بود- هر آینه کار اسلام و قوانین آن تمام شده بود. هیچ کس جز شخص پیامبر(ص) نمىتوانست میزان اهمیت نتایج آن را درک کند.
براستى که مىتوانید عمق احساس آن حضرت را در دعایش پیش از شروع جنگ بخوانید: آن جا که ایستاده بود و بزارى پروردگارش را مىخواند و مىگفت: « بار خدایا! اینک مردم قریش با همه کبر و غرور خویش قصد تکذیب پیامبر تو را دارند، بار خدایا! هنگامه هلاکت آنان را برسان! بار پروردگارا اگر این گروه مسلمان امروز هلاک شوند، دیگر کسى تو را در روى زمین پرستش نخواهد کرد»(۱).
در این جنگ که نیروهاى شرک به نهصد و پنجاه جنگجو مىرسید، و نیروى ایمان بیش از سیصد و چهارده مجاهد (با خود پیامبر که در بین آنان بود) نبود، دفاع از اسلام بر سه عنصر متکى بود که آن سه به منزلهی سه خط دفاعى بودند:
۱- شخصیت پیامبر و رهبرى والا و پایدارى بىنظیر او، که براستى در جنگ بدر و در هر میدان نبردى که خود آن حضرت حضور داشت، براى اسلام و مسلمانان آخرین پناهگاه بود.
۲- مردان هاشمى (یا خویشاوندان پیامبر) و در راس آنان على بن ابىطالب(ع) که ناشناس و گمنام در این جنگ وارد صحنه شد و با شهرت و آوازه از آن بیرون آمد، و در میان یکهتازان در طول و عرض شبه جزیره عربستان به قهرمانى زبانزد شد.
۳- صدها تن از یاران پیامبر که دلهایشان سرشار از ایمان و فداکارى بود. و بعضى از آنان شهادت را رستگاریى مىدیدند که با زندگى توام با پیروزى یکسان بود.
این اصحاب با برکت، لشکریان اسلام و نخستین خط دفاعى و دیوار ضخیمى بودند که پشت سر پیامبر بزرگوار(ص) قرار داشت. آنان هم مدافع بودند و هم حملهور.
اما نزدیکترین خویشاوندان پیامبر(ص) همان کسانى بودند که پیامبر(ص) بیش از دیگر مسلمانان از ایشان درخواست فداکارى مىکرد. آنان پیش لشکر (یا خط مقدم) مىایستادند و با ایجاد شکاف در صفهاى دشمن و وارد ساختن ضربات کشنده، راه را براى او باز مىکردند. و آن گاه که حمله عمومى شروع مىشد، همه مجاهدان در جنگ شرکت مىجستند خاندان پیامبر(ص)، مبارزترین، مصممترین و دشمنکشترین همه افراد بودند. اینان در جنگ بدر و در دیگر جنگهاى پیامبر(ص) نیز چنین بودند. هنگامى که لشکریان اسلام در بعضى جنگها در عملیات مغلوب مىشدند، خاندان محمد(ص) با او ثابت قدم مىماندند و با قهرمانى خود کمبودهاى دفاعى لشکر او را جبران مىکردند.
مبارزه شروع شد. آن هنگام که عتبة بن ربیعه اموى و پسرش ولید و برادرش شیبه، در میدان ظاهر شدند و از پیامبر خواستند که همتایانى براى مبارزه با آنان وارد میدان کند، به راستى در مقابل پیامبر صدها تن از صحابه ایستاده بودند که جانشان را براى پیامبر دریغ نمىکردند. و لیکن او مصلحت دید که فداکارى را از خاندان خود آغاز کند. به راستى بار میدان جنگ سنگین است و شایستهتر است که بار سنگین را نخست بر دوش خاندان خود حمل کند. بدان جهت على، حمزه و عبیدة بن حارث را براى این کار با عظمت خواست. على، به ولید مجال نداد و حمزه به عتبه، و آن دو را از پاى در آوردند و آن گاه عبیده را در مقابل دشمنش شیبه کمک کردند و او را نیز کشتند. عبیده هاشمى نخستین شهید این میدان جنگ بود، زیرا ساق پایش قطع شده و خون زیادى از او رفته بود.
موقعى که حمله شروع شد، صدها تن از اصحاب درگیر جنگ شدند. آنان از آزمایش سربلند بیرون آمدند و خدا و رسول را راضى کردند. خاندان پیامبر مجاهدترین، مصممترین و جنگندهترین کسان در برابر دشمن بودند.
در این صحنهی جنگ بود که قهرمانیهاى على پدیدار شد. حنظله پسر ابو سفیان با او روبرو شد، هنگام درگیرى، على شمشیرش را بر او نواخت چشمانش را از حدقه بیرون افکند و او را نقش بر زمین ساخت. عاص بن سعید به جانب او حملهور شد، او را نیز کشت و طعیمة بن عدى را دید، نیزهاى بر او حواله کرد در حالى که مىگفت: «پس از این دیگر با ما به خاطر خدا پرستیمان نخواهى جنگید!»، پیامبر مشتى خاک برداشت -در حالى که جنگ شدت یافته بود- و به طرف صورت مشرکان ریخت و فرمود: «روهاى شما دگرگون باد! بار خدایا دلهاى آنان را بترسان و قدمهایشان را نااستوار فرما!»
مشرکان به هزیمت رفتند، و در حال فرار به چیزى توجه نداشتند. مسلمانان پیوسته از آنان کشته و اسیر مىگرفتند. اسیران مشرکان هفتاد تن بودند و کشتههایشان هم هفتاد نفر. نام همه آنان شناخته نشده است و از آنان فقط حدود پنجاه نفر شناسایى شدهاند.
تاریخ مىنویسد مشرکانى که به دست على(ع) کشته شدند و یا على(ع) در قتل آنها شرکت داشت بیست(۲)، و یا بیست و دو تن بودهاند(۳).
در این جنگ بود که ارکان دولت اسلامى استوار گشت، و از مسلمانان نیرویى به وجود آمد که دشمنان از آن مىترسیدند، در شبه جزیره روى آن حساب مخصوصى باز کردند، صدها تن از اصحاب پیامبر(ص) -خداى از آنان خشنود باد- شصت درصد از قدرت جنگ را بر عهده گرفته بودند. على به تنهایى چهل درصد از قدرت رزم را به خود اختصاص داده بود. و حق این است که بگوییم قدرت و توان على تنها عامل مهم -در رسانیدن این جنگ به نتیجه نهاییش- بود. در حالى که اگر ما در محاسبه خود قدرت هر فرد صحابى دیگر را به تنهایى حذف کنیم، روال این جنگ تغییرى نمىکرد.
پینوشتها:
۱- سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۶۲۱-۶۲۷.
۲- سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۷۰۸-۷۱۳.
۳- کتاب المغازى از واقدى ج ۱ ص ۱۵۲ (چاپخانه اکسفورد).