امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش پنجاه و چهارم) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش پنجاه و چهارم) امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش پنجاه و چهارم)

چهارشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۸۴، ۱۰:۵۷ ب.ظ

خانواده‌‏اى که خداوند فضیلتش را ستوده است

پیامبر (ص) درباره‌ی على و خانواده‌ی او هیچ سخنى جز به فرمان الهى و زبان وحى نگفته است، دلیل بر عظمت این خاندان و جایگاه برجسته‌ی آنان در اسلام همین بس که خداوند هیجده آیه‌ی پیاپى درباره‌ی ایشان فرو فرستاده است، و در این آیه‏‌ها از فداکارى و خدادوستى این خانواده و مرتبه‌ی ایشان در بهشت ‏سخن گفته است.

واحدى در البسیط، امام رازى در تفسیر کبیر، زمخشرى در کشاف، نظام الدین نیشابورى در غرایب القرآن (۱۳) و شبلنجى در نور الابصار (۱۴)  از ابن عباس روایت کرده‏‌اند که حسن و حسین مریض شدند، على و فاطمه نذر کردند اگر فرزندانشان شفا یابند سه روز به عنوان سپاس‌گزارى از خدا روزه بگیرند، پس حسن ، حسین و کنیزشان فضه در آن مورد از آنان پیروى کردند.

دو فرزند شفا یافتند و اعضاى خانواده سه روز پیاپى روزه گرفتند. نزد این خانواده در تمام آن سه روز جز مقدارى نان جو وجود نداشت. روز اول به هنگام افطار، مستمندى آمد و طعام خواست، على خوراک خود را به او داد، و همسر و دو فرزندش و فضه نیز همان کار را کردند. در روز دوم به هنگام افطار یتیمى آمد و غذایى طلبید، آن‌چه نزد ایشان بود به او دادند. در روز سوم اسیرى آمد، و غذایى خواست و آن خانواده همان کار روز اول و دوم را انجام دادند، پس،  خداوند سوره‌ی‏ «هل اتى‏» را درباره‌ی آنان نازل کرد که در آن آیات شریفه‌ی زیر آمده است:

«نیکان از جامى بیاشامند که در آمیخته با کافور بهشتى باشد. چشمه‏‌اى که بندگان خدا از آن مى‏‌نوشند به نوعى خاص جریان دارد. وفاى به نذر مى‏‌کنند و مى‏‌ترسند از روزى که آسیبش فراگیر است. و براى دوستى خدا طعام خود را بر مستمند، یتیم و اسیر مى‏‌خورانند. فقط براى خدا شما را اطعام مى‌‏کنیم، پاداش و سپاسى از شما نمى‌‏خواهیم. به راستى ما از پروردگارمان درباره‌ی روزى مى‏‌ترسیم که چهره‌‏ها در هم کشیده شود و در کمال سختى باشد. پس خداوند آنان را از آسیب آن روز نگه دارد و تازه و شادمان آن‌ها را حاضر کند. و به دلیل آن که صبر کردند پاداش آنان را بهشت و حریر قرار دهد...»(۱۵)

از چیزهایى که قابل ذکر است این است که در هیچ روایتى نیامده که اعضاى این خانواده بگویند، براى چه کسى خوراکشان را به اینان دادند: «تنها براى خدا شما را اطعام مى‏‌کنیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏‌خواهیم‏». به راستى که ایشان در دل‌هاى پاک خود آن را پنهان داشتند و به زبانشان نگفتند پس، خداوند آن‌چه را که آنان پنهان داشته بودند در کتاب خود، آشکار فرمود. این تنها گواهى قرآنى است، درباره‌ی هیچ یک از مسلمانان چنین وحیى نازل نشده است. این کار انجام نشد مگر براى این که فداکارى این خانواده در تاریخ بى‏‌نظیر بود. ما نمى‌‏دانستیم که تمام این خانواده چنین ایثارى را بر جان خود روا داشتند و غذاى ضرورى خود را سه روز پیاپى براى رضاى خدا به نیازمندان دادند. و چرا نه؟ چه آن که على برادر پیامبر (ص) و همسرش پاره‌ی تن پیامبر و دو فرزندش -به شهادت آیه‌ی مباهله- فرزندان پیامبرند.

اعضاى این خانواده‌ی بزرگوار همان کسانى هستند که پیامبر خدا -روزى که خداوند در آیه‌ی کریمه او را مامور ساخت که با نصاراى نجران مباهله کند- آنان را با خود همراه برد و این به همراه‌بردن ایشان دلیل بر این است که آنان پس از پیامبر، بلندمرتبه‏‌تر از همه‌ی مسلمانانند، و بردن على -به طور خصوصى- بیان‌گر این مطلب است که علاقه‌ی میان پیامبر و على از چهارچوب برادرى تجاوز کرده، به درجه‌ی اتحاد و یگانگى رسیده است. در بخش‌های آینده خواهیم دید که على نسبت‏ به پیامبر به منزله‌ی جان اوست.

 

پى‏‌نوشت‌ها:

۱- ج ۲ ص ۹۷. 

۲- ج ۱ ص ۵۰۵.  

۳- ج ۳ ص ۱۴ و ترمذى در صحیح خود جلد ۵ روایت کرده است. 

۴- تاریخ بغداد ج ۱۲ ص ۲۶۸ و استیعاب، ابن عبد البر ج ۲ ص ۴۶۰ (فیروزآبادى در کتاب خود فضائل الخمسه ج ۱ ص ۱۱۴ آن را نقل کرده است.) 

۵- طبقات ابن سعد ج ۸ ص ۱۱۴.  

۶-کنز العمال ج ۶-ص ۱۵۵.  

۷- مستدرک صحیحین از حاکم ج ۳ ص ۱۵۹.  

۸- بخارى آن را در صحیح خود با سندش از عایشه در کتاب آغاز خلقت در باب علامت‌هاى نبوت، روایت کرده است.

۹- همان کتاب در باب مناقب خویشاوندى پیامبر و منقبت فاطمه.  

۱۰- حاکم در مستدرک ج ۳ ص ۱۵۴ روایت کرده است.  

۱۱- مستدرک ص ۱۶۰.   

۱۲- ترمذى آن را در صحیح خود ج ۲ ص ۳۰۶ روایت کرده است.  

۱۳- حاشیه بر تفسیر طبرى ج ۲۹ ص ۱۱۲-۱۱۳.  

۱۴- ص ۱۰۲.  

۱۵- سوره‌ی دهر (۷۶) آیه‏‌هاى ۵-۱۳.

  • ناصر دوستعلی

امیرالمومنین

کیمیا می‌خونه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه