امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش سیام)
سومین مسالهی مهم
محدثان روایت مىکنند که پیامبر على را به انجام مسالهی مهم سومى نیز مامور کرد که در آن شب قبل از خروجش از مکه در انجام آن کار همراه و یاور او باشد: حاکم به سند صحیحى روایت کرده است که على فرمود: پیامبر او را (شب خوابیدن بر فراش) به کعبه برد تا بت بزرگ قریش را بشکند.
پیامبر(ص) روى دو شانهی على بالا رفت تا بالاى بام کعبه رود و لیکن او در على ضعفى مشاهده کرد. پس از روى شانههاى او پایین آمد و به وى دستور داد تا روى شانههاى آن حضرت بالا رود، و او رفت. پیامبر چنان او را بلند کرد که على تصور کرد که اگر بخواهد به آسمان برسد مىرسد. على بالاى بام کعبه رفت و بت بزرگ را که از مس بود و به وسیلهی چند میخ میخکوب شده بود از جا کند. هنگامى که على به بت دست یافت پیامبر به او گفت: بکوبش! پس به زمین کوبید و آن را شکست سپس فرود آمد(۱).
قابل قبول است که این کار مهم پیش از این که افراد شورا منزل پیامبر را محاصره کنند تحقق یافته باشد و پیامبر و على پس از انجام این کار به خانه برگشته باشند و این که پیامبر بعد از آن بیرون رفته باشد و دشمنان منزلش را محاصره کرده باشند. على ماند تا دو کار مهم و بزرگ را انجام دهد: خوابیدن در بستر پیامبر(ص) و اداى امانتهایى که از مردم مکه نزد پیامبر بود.
ابن اثیر در تاریخ خود «الکامل» روایت کرده است که جبرئیل بر پیامبر نازل شد و به او گفت: امشب بر بسترت مخواب! پیامبر على را مامور ساخت که بر بستر او بخوابد و به او دستور داد که تمام امانتها و سپردههایى را که نزد او بود به نیابتش باز پس دهد، و البته خبر داد که هرگز به او گزندى نخواهد رسید.
پیامبر(ص) آن گاه مشتى خاک بر گرفت و بر سر آنان پاشید و بیرون رفت در حالى که اوایل سورهی یس را مىخواند، دشمنان او را ندیدند.
مشرکان نگاه مىکردند، و على را مىدیدند که در بستر خوابیده بود در حالى که پارچهی روانداز مخصوص روى او بود. با خود مىگفتند محمد خوابیده است. آنان تا صبح منتظر ماندند. على از بستر برخاست، او را شناختند. و پرسیدند: محمد کجاست؟ گفت: نمىدانم. شما او را مامور بیرونرفتن از خانه کردهاید، او هم بیرون رفته است. پس او را زدند و به مسجد بردند و ساعتى زندانىاش کردند و سپس رهایش ساختند. خداوند پیامبرش را از مکر آنان نجات داد و او را مامور به هجرت کرد و على به اداى امانتهاى پیامبر(ص) اقدام کرد، و آنچه را مامور شده بود انجام داد(۲).
پیامبر(ص) به همراه ابو بکر رهسپار شد، تا به غار ثور رسیدند، و در آنجا پنهان شدند و به این صورت رویداد هجرت اتفاق افتاد که اسلام و مسلمانان را وارد دورانى تازه کرد.
باید اندکى توقف کنیم، و در زمینهی جایگاه على و عظمت مسالهاى که به او موکول شده است بیندیشیم.
البته شمار مسلمانان در مکه -تا زمان این حادثه یعنى پایان مدت اقامت پیامبر در مکه- به صدها نفر مىرسید. و در میان آنان بزرگانى از صحابهی معروف بودند، و بیشترین آنان با اجازهی پیامبر -بعد از این که آن حضرت تصمیم به مهاجرت گرفت- به مدینه هجرت کردند.
پیامبر نزدیکشدن خطر را به خود -از آن وقتى که مردم مکه از همقسم شدن آن حضرت، با مردم یثرب آگاه شدند- مىدانست و امکان داشت که هر تعداد از آنان را که مىخواست براى دفاع از خود و یا براى فدا شدن باقى گذارد. با همهی اینها پیامبر آن کار را نکرد و کسى از آنان را براى روبرو شدن با خطر باقى نگذاشت.