امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش سی و ششم)
کمیت و کیفیت مسلمانان
البته شمار مسلمانان در آغاز هجرت پیامبر(ص) در مقایسه با نیروهاى عرب مخالف که در مقابل ایشان مقاومت مىکردند و براى ایجاد فاصله بین پیامبر(ص) و هدفهایش همکارى مىکردند، اقلیتى ناچیز بودند. پیروزى اسلام و برپایى دولت اسلامى امکان نداشت مگر به یکى از دو طریق:
۱- نیروى الهى دخالت داشته باشد تا به وسیلهی معجزهاى نیروهاى شر را نابود کند، و خداوند بر هر کارى تواناست و هیچ کس نمىتواند او را ناتوان کند، هرگاه ارادهی او بر امرى تعلق گیرد، تنها مىگوید بشو! پس انجام مىگیرد. و لیکن بدیهى است که در اینجا چنین معجزهاى روى نداده است. چرا که خداى بزرگ اراده فرموده است تا همهی کارها را به وسیلهی عوامل طبیعى اجرا کند و اراده کرده است تا نیروهاى خیر را مورد آزمایش قرار دهد و آنها را خالص گرداند، و این آزمون هرگز ممکن نیست مگر هنگامى که آن نیروها به انجام ماموریت خود بپردازند، و با تمام نیرو و توانى که به آنها داده شده است در راه خدا به جهاد برخیزند.
۲- کیفیت آن اقلیت ناچیز -به طور جدى- باید عالى مىبود، تا بر آنچه که دشمنانش از برترى در کمیت برخوردار بودند، پیروز مىشد. و این همان چیزى بود که اتفاق افتاد.
در این جا پس از پیامبر بزرگوار(ص)، على بن ابى طالب(ع) به چشم مىخورد، تنها فرد برجستهاى که انسانیت همانند او را در تاریخ مبارزهها سراغ ندارد.
یادآور مىشویم که سه سال پس از آغاز رسالت پیامبر خدا(ص) نزدیکترین خویشاوندان خود (از فرزندان عبدالمطلب) را در مکه جمع کرد و از آنان پرسید که کدام یک از ایشان در هدف مهمى که دارد او را یارى مىکنند تا برادر، وصى و جانشین او در میان ایشان گردد. پس على(ع) عرض کرد: «یا رسول الله! من وزیر تو مىشوم.» البته پسر ابوطالب آن روز در سنى کمتر از حد بلوغ بود، و پس از آن ده سال در مکه به سر برد، و در آن جا به سن کمال رسید، و ویژگى آن کمال و مردانگیاش در شب هجرت -آنگاه که در بستر پیامبر(ص) خوابید، و والاترین نمونه را در تاریخ جانبازى اسلامى پدید آورد- نمودار شد.
هنگامى که کار به دشوارى گرایید و پیامبر(ص) و همهی مسلمانان به دفاع از دین خدا و آزادیهاى مقدس خویش برخاستند، و بر آن شدند تا دولتى بنیان نهند که حامل مشعل هدایت انسانها باشد، این مردانگى در حد کمال، آغازگر قهرمانیها شد.
تصور نمىکنم کسى جز پیامبر بزرگ(ص) این انتظار را داشت که آن کلمهی وزارتى را که على روز اجتماع خویشاوندان بر زبان آورد به معنى واقعیاش آن قدر پر محتوا و در آن حد لبریز از قهرمانیها باشد. البته پیامبر تنها انسانى بود که همهی موفقیتهاى آیندهی على را انتظار داشت.
به راستى که پیامبر بزرگ، مهندس مبتکر طرح و نقشهی تاسیس آن دولت بوده و وزیرش -پسر ابوطالب- مجرى این طرح که پیامبر(ص) اولین بار آن را ترسیم کرد، مىباشد. و همچنین او در تمام میدانهاى جنگ پرچمدار پیامبر بود، و با آن حضرت حضور داشت(2). پیامبر خدا او را بر هر جنگى که حاضر بود، فرماندهى مىداد و کسى را امیر بر او قرار نمىداد و پرچم پیامبر را هیچ روزى حمل نکرد، مگر این که با پیروزى بازگشت و فرماندهیاش بىنظیر بود. او فرماندهى نبود که سربازانش از او دفاع کنند بلکه فرماندهى بود که پیش از سربازانش وارد صحنه مىشد و چه بسیار مواردى که سربازان به سبب دلاوریهاى او پشتگرم مىشدند. چه بسا اتفاق افتاد که مدتى طولانى بیشترین شرکتکنندگان در جنگ فرار کردند و او تنها پیشاپیش پیامبر(ص) ایستاد و با قهرمانى خود از پیامبر دفاع کرد، و جاى نیروهاى فرارى را پر ساخت.
او با پیامبر(ص) در هیجده میدان جنگ حاضر بود و تمام جنگهایى را که در غیاب پیامبر و به دستور او رفته بود، رهبرى کرد. من به خود این اجازه را نمىدهم تا از چهارچوب این کتاب با سخن گفتن از همهی ارزشهاى دفاعى او، تجاوز کنم، بلکه به ذکر مجملى از شرکت و سهم او در چهار جنگ: بدر، احد، خندق و خیبر بسنده مىکنم. اینها همان جنگهایى هستند که به حق جنگهاى سرنوشتساز در زمان پیامبر محسوب مىشوند. و آیندهی اسلام به نتایج آنها بستگى داشته است.
پىنوشتها:
۱- حکومت در اسلام از آن خدا و کسانى است که خداوند به او اجازهی حکومت به مردم را داده باشد (م).
۲- در طبقات ابن سعد آمده است که قتاده روایت کرده است، على بن ابىطالب صاحب پرچم پیامبر(ص) در روز بدر و در هر پیکار و نبرد بود (ج ۳-ص ۲۵). مالک بن دینار از سعید بن جبیر پرسید: چه کسى صاحب پرچم رسول الله بود؟ سعید به او گفت: تو آزادى حرفت را بزن! (سعید در زمان حجاج بود و از او مىترسید) پس معبد جهنى به وى گفت: من جواب تو را مىدهم، پرچم پیامبر را در بین راه، ابن مسیره عبسى، حمل مىکرد و موقع پیکار على بن ابىطالب(ع) آن را مىگرفت، او حامل پرچم پیامبر(ص) در همهی میدانهاى جنگ بود.