امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش پنجاه و سوم)
مسیر بانوى زنان
پیامبر در گرامیداشت على در حد اعلان برادریش با او بسنده نکرد، بلکه افتخار بىنظیر دیگرى نیز بر آن افزود، او را به دامادى خود انتخاب کرد و دخترش فاطمه زهرا را که دربارهی او گواهى داد بر این که بانوى زنان اهل بهشت (یا بانوى زنان با ایمان) است همسر او قرار داد(۸). و دربارهی او گفت: «فاطمه پارهی تن من است، هر که او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.»(۹) و عایشه امالمؤمنین دربارهی او گفته است: «از نظر کلام و بیان، کسى را از فاطمه به رسول خدا (ص) شبیهتر ندیدهام، و او هرگاه بر پیامبر وارد مىشد، خوش آمد مىگفت و به احترام او از جا برمىخاست و دست او را مىگرفت و مىبوسید و در جاى خود مىنشاند»(۱۰)
عایشه هرگاه از فاطمه دختر پیامبر یاد مىکرد، مىگفت: «کسى را راستگوتر از او ندیدهام مگر پدرش را»(۱۱)
البته شخصیتهاى برجستهاى از اصحاب، خواستار ازدواج با بانوى زنان بودند پیامبر (ص) به آنان جواب رد مىداد و مىگفت: «من در اینباره منتظر فرمان خدایم» و مقصود او از این حرف این بود که دربارهی ازدواج وى منتظر دستورى از جانب خداست.
هنگامى که على درخواست همسرى با او را کرد، پیامبر به او گفت: «خوش آمدى و شایستهاى!» پس، در سال اول هجرى دخترش را به همسرى او در آورد. على، پس از جنگ بدر در سال دوم هجرى با او زفاف کرد.
بهراستى که مقدر این ازدواج آن بود که ثمرههاى بىنظیرى داشته باشد. از جملهی این ثمرهها دو در قیمتى این امت بود که پیامبر دربارهی آنها و مادرشان فرمود که فرشتهاى از آسمان آمده، مژده مىدهد که فاطمه بانوى زنان اهل بهشت است و حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند(۱۲).
با تولد آن دو بزرگوار شریفترین خانوادهها در تاریخ اسلام، شکل گرفت، و اعضاى چهارگانهی این خانواده، خاندان پیامبر و عترت او گردیدند که پیامبر مسلمانان را مامور کرد تا هنگام صلوات فرستادن بر او بر آنان نیز درود فرستند. این خاندان همان است که پیامبر (ص) مسلمانان را به پیروى اعضاى آن واداشته است زیرا آنان یکى از دو ثقلند که پیروى آنها موجب ایمنى از گمراهى است.