امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش پنجم)
شهادت پیامبر (ص) بر فضیلت آنان
بر فضیلت این چهار تن دلیلى مهمتر از گواهیهاى پیامبر دربارهی ایشان وجود ندارد، که آنان را در بالاترین مراتب عظمت و فضیلت قرار مىدهد.
زید بن ارقم از رسول خدا روایت کرده است که به على، فاطمه، حسن و حسین فرمود: «با هر کسى که با شما در صلح و سازش باشد در صلحم و با هر که با شما در ستیز باشد در ستیزم»(۱۲). معقول نیست که پیامبر با هر که محارب با على، فاطمه، حسن و حسین است در جنگ باشد مگر وقتى که هر یک از آنان ملازم با حق و از آن جدایىناپذیر باشند. پیامبر بزرگتر از آن است که با دشمنان این چهار تن دشمنى کند در حالى که آن دشمنان بر حق باشند.
حبشى بن جناده نقل کرده است که او خود از رسول خدا شنید که مىفرمود: «على از من است و من از او، و به جز على کسى حقى را از طرف من ادا نمىکند»(۱۳). طبیعى است که مقصود پیامبر (ص) آن نبوده است که على را -به خاطر خویشاوندى با خود- بر دیگران امتیاز بخشد. عباس عموى پیامبر (ص) بوده است، دیگر هاشمیان و در میان آنان جعفر بن ابىطالب، همان خویشاوندى را با پیامبر (ص) داشتند که على (ع) داشت. اگر خویشاوندى سبب امتیاز بود، باید هر کدام از آنها شایستهی اداى حق از جانب رسول خدا (ص) مىبودند، در صورتى که او خود فرموده است: «جز على، کسى از جانب من حقى را ادا نمىکند.» و آن نیست جز آن که على (ع) براى اداى حق از سوى پیامبر (ص) و مشابهت با او، واجد استعدادهاى طبیعى بوده که دیگر مسلمانان از آنها بىبهره بودهاند.
در حدیث است که سعد بن ابى وقاص هنگامى که معاویه مقام على (ع) را نکوهش مىکرد -به او گفت: آیا این حرف را درباره مردى مىگویى که از پیامبر خدا (ص) دربارهی او شنیدم، که مىگفت: «هر کسى را که من سرور اویم، پس على سرور اوست.» و شنیدم به او مىفرمود: «تو نسبت به من به منزلهی هارونى نسبت به موسى، جز این که پس از من هیچ پیامبرى نخواهد آمد»(۱۴).
رسول خدا، منزلتى به على بخشیده که به هیچ کس دیگر نداده است، در عبارت اول او را صاحب اختیار هر مرد و زن مسلمان قرار داده است چه آن که قرآن به صراحت مىگوید: پیامبر از خود مؤمنان بر ایشان سزاوارتر است و این عبارت پیامبر (ص) همان جایگاه را به على اعطا مىکند پس او صاحب اختیار تمام کسانى است که رسول خدا صاحب اختیار آنهاست. و در کلام دوم، على را به منزلهی هارون نسبت به موسى قرار داده است، و معناى آن چنین است که وى در رتبهی بعد از پیامبر خدا قرار دارد. بدیهى است که هارون در رتبهی پس از موسى بود و کسى میان قوم موسى در فضیلت همپایهی هارون نبود. در نتیجه، بر طبق این سخن، على داراى همهی مقامهاى هارون بوده است جز مقام نبوت که پس از حضرت محمد (ص) نبوتى در کار نیست.
بخارى روایت کرده است که رسول خدا به على فرمود: «آیا نمىپسندى که نسبت به من به منزلهی هارون نسبت به موسى باشى»(۱۵). و نیز بخارى روایت کرده است که پیامبر خدا فرمود: «فاطمه بانوى زنان بهشت است»(۱۶). البته ورود به بهشت در گروى تقواست. و در صورتى که فاطمه بانوى زنان بهشت باشد، پس پرهیزکارترین زنان هم خواهد بود.
ابوهریره روایت کرده است که رسول خدا فرمود: «هر کس حسن و حسین را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر که آنان را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است»(۱۷). و حاکم در مستدرک نقل کرده است که رسول خدا فرمود: «هان! مثل خاندان من -در میان شما- همانند کشتى نوح است، هر کس سوار آن شد نجات یافت و هر که از آن تخلف کرد، غرق شد»(۱۸). پیامبر خدا پیروى اهل بیت را وسیلهی نجات قرار داده است و مخالفت ایشان را علت غرقشدن؛ و معنى آن، چیزى جز این نیست که گفتار و رفتار ایشان مطابق گفتار و رفتار اوست، پس اطاعت ایشان، اطاعت او، و مخالفت با ایشان، مخالفت با اوست.
ادامه دارد...