امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش چهارم)
تمام بنى هاشم از خاندان پیامبر (ص) نیستند
چیزى که لازم است به طور واضح فهمیده شود این است که کلمهی «آل محمد (ص)» شامل همهی منسوبان به پیامبر نمىشود، چه، آن کلمه بیشتر هاشمیان و نیز فرومایگان از نسل حضرت محمد را در بر نمىگیرد. اگر چنان بود، نوعى تمایز قبیلهاى شمرده مىشد، زیرا که بسیارى از افراد منتسب به پیامبر، در خط او گام برنداشتند، و آن گونه که خواست پیامبر بود به اسلام خدمت نکردند. اگر همگى از این امتیاز برخوردار بودند و لازم بود به هنگام درود بر پیامبر آنان نیز بزرگ داشته شوند، خود نوعى دعوت به طبقاتىکردن جامعه و اعتقاد داشتن به امتیازهاى قبیلهاى است. و این مطلب با اصل قرآنى -که اعلان مىکند: برترى در گرو تقواست- متناقض است و اسلام به خودى خود دچار تناقض نیست.
حقیقت این است که مقصود از کلمهی «آل محمد (ص)» افراد مشخصى از خویشاوندان پیامبر است که خداوند به دلیل دارا بودن فضیلتى آنان را برگزیده است. این افراد کسانى هستند که خداوند آنان را نه به سبب قرابتشان با پیامبر، بلکه از آن جهت که ایشان در بالاترین مراتب فضیلت قرار دارند، برگزیده است. آنان به شیوهی صحیح اسلامى زندگى کردند و از کتاب خدا و سیرهی پیامبرش اطاعت کردند و در رفتار و گفتار از این دو جدا نشدند.
برترى دادن پیامبر (ص) به آنان، دلیل برترى آنان است.
هنگامى که پیامبر (ص) به ما فرمان مىدهد تا هر گاه بر او درود مىفرستیم بر خاندانش نیز درود فرستیم در حقیقت بدان وسیله از برترى آنان بر دیگران از نظر علم و عمل و فضیلت، به ما خبر مىدهد. این مطلبى است که آنان را شایسته چنین بزرگداشتى جاودانه و بىمانند، مىسازد.
به راستى که خداوند عادلتر از آن است که بندهاى را بیهوده و بدون شایستگى رافت بخشد. آرى، هنگامى که خداوند بزرگ اعلان مىفرماید که معیار بزرگى همان تقواست و بلافاصله ما را به گرامیداشت اشخاص معینى دستور مىدهد، به این نتیجه مىرسیم که آن افراد -از آن جهت که پرهیزگارترند- از دیگران والاتر و برترند. به این ترتیب هیچ گونه تناقضى میان اصول یادشدهی اسلامى و گرامیداشت خاندان پیامبر (ص)، نمىیابیم، بلکه به هماهنگى کاملى برخورد مىکنیم.
تاریخ زندگى آنان گواه بر بلندى مقام آنهاست.
اگر ما از بزرگداشت خاندان پیامبر -به دلیل درود فرستادن بر ایشان- چنین نتیجهگیرى مىکنیم که آنان سزاوار چنین بزرگداشتى هستند، در حقیقت تاریخ زندگى ایشان است که این نتیجهگیرى را تایید مىکند. البته هم اکنون من در صدد نیستم که راجع به تعیین افراد خاندان پیامبر بحث کنم، بلکه آن را به فصل آینده واگذاشتهام، اکنون به این بسنده مىکنیم که بگویم، تمام مسلمانان اتفاق نظر دارند بر این که على بن ابى طالب و همسرش فاطمه زهرا و دو فرزندش حسن و حسین از خاندان حضرت محمدند و تاریخ زندگى آنان نیز این برداشت ما را تایید مىکند و هم شایستگى ایشان را به این گرامیداشت به ثبوت مىرساند.
خوانندگان تاریخ اسلام به آسانى مىتوانند دریابند که على بن ابى طالب، سرور مجاهدان، قهرمان اسلام، داناترین اصحاب پیامبر، علاقهمندترین و پایبندترین فرد به قرآن و اصول آن و مطیعترین فرد به تعلیمات پیامبر (ص) بوده است. پارسایى او از جنبههاى مادى زندگى مانند مقام، قدرت و ثروت –به طور قطع- بىنظیر بوده است. زیرا او مردى بود که در انتخاب اسوههاى برتر، هر جا که برخوردى میان آنها و ارزشهاى مادى مىدید، تردید به خود راه نمىداد.
ژرفا و گستردگى دانش او، حیرتآور است، مضامین «نهج البلاغه» گواه صحت این حدیث است که از پیامبر خدا (ص) نقل کردهاند که: «من شهر علمم و على (ع) دروازهی آن؛ پس هر کس آهنگ آن شهر کند، باید از دروازهی آن وارد شود»(۱۱).
تاریخ زندگى سه تن دیگر از خاندان محمد (ص) یعنى فاطمه زهرا و دو فرزندش حسن و حسین (ع)، خود دلیل روشنى است بر این که ایشان، در بالاترین مراتب تقوا قرار داشتند، و آنان اسوههاى زندگى صحیح اسلامى بودند.