امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش یازدهم)
فصل سوم
دارندگان نقش اساسى
هر گاه به حوادث مهمى که به امت یا امتها -به سبب انجام رسالتهاى دینى و گسترش آن- رسیده است، نظرى بیفکنیم، و همچنین کسانى را که در زمان آغاز آن پیشامدها و در مراحل شروع آن مىزیستهاند، مورد توجه قرار دهیم، در مىیابیم که آن پدیدهها و دگرگونیهاى اولیهی آن به انبوه کسانى که معاصر ایشان بودند -افراد و یا گروههاى کوچک- ارتباطى ندارد.
به طور مثال، وجود این سرباز یا آن کشاورز، کارگر، بازرگان و یا فرد سیاستمدار، و یا عدم آنها، هیچ اثرى مثبت یا منفى در آن پیشامدهاى مهم و دگرگونیها، نداشته است. پس امکان داشت -جز در موارد بسیار اندک- نیازى به وجود هیچ فردى در پدید آمدن آن پیشامدها نباشد. به این ترتیب که انسان دیگرى جاى او را پر کند، و نقشى همانند نقش ناچیز او عهدهدار شود.
آنچه را امتى از امتها به عنوان یک عمل مهم انجام مىدهد بیشتر مربوط به تمام افراد آن امت است و به انبوه کسانى که تشکیل امت مىدهند -از افراد و گروههاى کوچک با حرکتهاى معمولى ناچیز- ارتباطى ندارد. در نتیجه، آنان مثل کارگرانى هستند که در ساختن بنایى همکارى مىکنند؛ هر کدام از آنان اثرى در بالا بردن آن بنا دارند، اما ممکن است جاى هر یک از آنان را با فرد دیگرى چون او عوض کرد تا همان وظیفه را بر عهده گیرد.
تنها از آن مورد، بعضى جمعیتها و برخى افرادى را که قیام کرده و یا اقدام به حرکتهایى مىکنند که براى دیگران اقدام به آنها دشوار است (و یا دیگران نخواستهاند آن کار را بکنند!) مستثنا مىشود. آنان همان کسانى هستند که نمىتوان از ایشان بىنیاز بود. و دیگران را جایگزین آنان کردن دشوار است، و آنانند که رویدادهاى مهم، پیوندى مستحکم با ایشان دارد.
بنابراین ما این حق را داریم که وجود هر فردى از کسانى را که حرکات ناچیزى انجام دادهاند (و آنان اکثریتى انبوه از هر امتى هستند) نسبت به پیشامدهاى بزرگ اتفاقى و تصادفى به حساب آوریم، هر چند که هر فردى از نظر علمى، نتیجهی یک سلسله اسباب و علل پیاپى و پشتسر هم است تا او را به وجود آورند، و مىگوییم که وجود این آدم و یا آن گروه کوچک نسبت به آن پیشامد نهایى، تصادفى و اتفاقى است، زیرا آن پیشامد ممکن بود -با وجود، و یا بدون وجود او- تحقق یابد. چه ممکن بود جاى این فرد را فرد دیگرى و جاى این فامیل و یا قبیله را فامیل و یا قبیلهی دیگرى بگیرد و عهدهدار نقشى مانند نقش آن فرد و آن قبیله شود.
مایلم، براى خواننده توضیح دهم، که مقصود من این است که پیشامدهاى بزرگ، به تنهایى به هیچ فرد، یا گروه کوچک ارتباط ندارد، و بیشتر به مجموعه مربوط مىشود. و گاهى به وجود بعضى افراد و گروههاى کوچک مربوط مىشود، آنجا که نقش مشخص جدى داشته باشند.
اگر نظرى به پیدایش اسلام و گسترش آن در زمان پیامبر (ص) بیفکنیم در مىیابیم که اسلام، پیوندى استوار و مثبت با معدودى از افراد و گروهها داشته است. ضرورتى ندارد که ما از رابطهی اسلام با شخص پیامبر گرامى صحبت کنیم، چه او کسى است که وحى الهى را دریافت کرده و حامل رسالت بوده است و با دشواریهایى روبرو شده که احدى با آنها مواجه نشده است.
او تنها انسانى است که اوصاف برجستهاش او را شایستهی دریافت وحى کرده است؛ و خداوند خوب مىداند کجا رسالت خود را قرار دهد. چون اسلام به شخص پیامبر اکرم -هم در آغاز و هم در طول زمان حیات آن حضرت- وابسته است. ما دوام اسلام را -در آن برهه از زمان- در پیوند با سه گروه کوچک مىیابیم که نگهبانى از زندگى پیامبر (ص) را بر عهده گرفته و در راه دفاع از او بزرگترین فداکاریها را انجام داده است.