اناری پرترک از شاخه افتاد؛ سعید بیابانکی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

اناری پرترک از شاخه افتاد؛ سعید بیابانکی اناری پرترک از شاخه افتاد؛ سعید بیابانکی

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۰۸ ب.ظ

 سعید بیابانکی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

اناری پرترک از شاخه افتاد

سر شب بی‌صدا تو حوض خونه

نفهمید و یهو پخش و پلا شد

همه دار و ندارش دونه دونه

 

تموم ماهیا تو حوض اون شب

صدایی توی تاریکی شنیدن

پریدن روی پاشویه نشستن

اناری پرترک رو آب دیدن

 

انار پرترک تنهای تنها

دلش صد تیکه شد تو اون سیاهی

یهو اون ماهیای با محبت

شدن بی‌رحم عین کوسه‌ماهی

 

به جون اون انار افتادن و... آخ

نخوردن آب‌ها اصلا تکونی

چی شد از اون انار تیکه‌پاره

نه جونی موند نه دونی نه خونی؟

 

اناره یادش اومد اون شبا رو

که اون بالا بالاها آشیون داشت

برای ماهیا لالایی می‌خوند

لبی خندون دلی از غصه خون داشت

 

دلش خون بود مبادا تو دل شب

بیاد باد و رو آبا چین بیفته

نمی‌دونس که تیکه‌تیکه می‌شه

از اون بالا اگه پایین بیفته

 

انار تیکه‌تیکه تازه فهمید

که دست مهربونش بی‌نمک بود

رفیقام کاشکی روزی بفهمن

دل من اون انار پر ترک بود...!

 

سعید بیابانکی

 

 

* منبع: آرشیو شخصی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه